فصل
سوم
گرایشات
اصلی، طرز تفکر های اصلی و بحران فلسفه بورژوائی واپسین
پروفسور
دکتر مانفرد بور
برگردان
شین میم شین
بخش
سوم
طرز
تفکر های اصلی فلسفه بورژوائی واپسین
1
·
وقتی از تعویض سریع و تولید عصبی و
پیدرپی انواع نوین ایدئولوژی بورژوائی سخن می رود، باید برای تکمیل نظر، بلافاصله اضافه
کرد که این امر بر پایه ساختارهای فلسفی ـ جهان بینانه (طرز تفکر های) بنیادی صورت
می گیرد که نسبتا همیشه همان اند.
2
·
این حقیقت امر، اما اغلب نادیده گرفته
می شود.
·
برای اینکه سطح خارجی (ظاهر) ایدئولوژی
بورژوائی معاصر، تصویر دیگری از خود نمودار می سازد.
3
·
ساختارهای فلسفی ـ جهان بینانه (طرز
تفکر های) بنیادی و همزمان، گرایشات اصلی ایدئولوژی بورژوائی معاصر به شرح زیر
اند:
الف
·
پوزیتیویسم (طرز تفکر پوزیتیویستی)
ب
·
فلسفه حیات (طرز تفکر فلسفه حیاتی)
·
مراجعه کنید به پوزیتیویسم، فلسفه حیات در تارنمای دیارة المعارف روشنگری
4
·
مشخصه اجتماعی ـ سیاسی پوزیتیویسم
را تکنولوژی اجتماعی تشکیل می دهد که ادعای زیر را نمایندگی می کند:
·
سرمایه داری انحصاری ـ دولتی قابل
تنظیم است و به همین دلیل تحول اقتصادی، سیاسی و اجتماعی آن ضرورتی ندارد.
5
·
مشخصه اجتماعی ـ سیاسی فلسفه حیات
را اسطوره بحران تشکیل می دهد.
·
فلسفه حیات ادعای زیر را نمایندگی
می کند:
·
شاخص هر توسعه اجتماعی و روند تاریخی
در مجموع، جهل (ایراسیونالیته) است.
·
جهل بشری مانع تحول مناسبات اجتماعی
حاکم می شود و یا تحول مناسبات اجتماعی حاکم را پیشاپیش محکوم به شکست می سازد.
6
·
اگر از هر دو طرز تفکر بورژوائی معاصر
جمعبندی به عمل آوریم، به نتایج زیر می رسیم:
الف
·
فراخوان طرز تفکر پوزیتیویستی به
شرح زیر است:
·
مردم باید به آنچه که به عنوان
مثبت وجود دارد، یعنی به سطح خارجی بی واسطه جامعه که جلوی چشم دارند، بسنده کنند،
قانع باشند.
ب
·
طرز تفکر فلسفه حیاتی فراخوان طرز
تفکر پوزیتیویستی را مورد حمایت قرار می دهد و به اعلام تز زیر مبادرت می ورزد:
·
تمامی هستی انسانی و بویژه تاریخ،
معمائی ناگشودنی است.
7
·
هر دو طرز تفکر بورژوائی واپسین در
سمتگیری زیر به هم می رسند و مکمل یکدیگر اند:
·
در صرفنظر از تحولات اجتماعی بنیادی
ئی که از حد سیستم امپریالیستی پا فراتر می گذارند.
·
دلایل هر دو طرز تفکر بورژوائی واپسین
به شرح زیر اند:
الف
·
جامعه بشری غیر قابل تغییر است.
ب
·
در تاریخ، پیشرفت واقعی وجود
ندارد.
8
·
شاخص هر دو طرز تفکر ایدئولوژی بورژوائی
واپسین ـ برخلاف تفکر کلاسیک بورژوائی ـ عبارت است از دست رد زدن بر سینه تاریخ،
یعنی بر سینه پیشرفت اجتماعی.
9
·
منشاء و شالوده همه مکاتب فلسفی ـ جهان
بینانه بورژوائی از اواخر قرن نوزدهم به بعد را می توان طرز تفکرهای پوزیتیویستی و
فلسفه حیاتی تلقی کرد.
·
(البته نباید آندو را به مثابه دیشوتومی (ضد
یکدیگر) محسوب داشت.)
10
·
در دوره های بحران در سیستم امپریالیستی،
پوزیتیویسم و فلسفه حیات با هم قاطی می شوند.
·
آنگاه در مکاتب جهان بینانه «نوین»
در ایدئولوژی بورژوائی واپسین، بویژه در فلسفه آن، فرم های مخلوط از پوزیتیویسم و فلسفه
حیات تشکیل می شوند.
11
·
صرفنظر از این جریانات که نه در
دوره های رونق و رفاه، بلکه در دوره های بحران پدید می آیند، می توان گفت که ایدئولوژی
بورژوائی معاصر، اصولا در چارچوب طرز تفکرهای پوزیتیویستی و فلسفه حیاتی سیر می
کند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر