گر مهر تو بیرون رود از سینه مردم
در شهر کسی را به
کسی کینه نماند.
شاپور تهرانی
سرچشمه:
صفحه فیس بوک لیلا پرهام
میم حجری
·
طنزی دو پهلو، که قابلیت تفاسیر مختلف،
متفاوت و حتی متضاد را دارد:
·
فقط کافی است که محتوا و معنی «تو»
تعیین شود:
1
·
اگر منظور شاعر از «تو»، ضحاک حاکم
باشد، پیش شرط رهائی از همنوع ستیزی (کینه کسی به کسی) ترک طرفداری از ضحاک (بیرون راندن مهر ضحاک از
دل) خواهد بود.
2
·
ترک طرفداری ازضحاک اما به معنی طرفداری
از خلق خواهد بود و طرفداری از خلق به معنی کندن سنگر و موضع گیری بر ضد ضحاک
خواهد بود.
3
·
در آن صورت جامعه و همبود ستیزی،
که در حقیقت نوعی خودستیزی است، جای خود را به ضحاک ستیزی و نتیجتا به همبستگی توده
ای خواهد داد.
4
·
در آن صورت، این بیت به زره طنزی تند
و تیز و زهراگین و ژرف ملبس خواهد شد و در
نهایت سادگی و معصومیت به سلاح روشنگری و نبرد رهائی بخش بدل خواهد گشت.
5
اثری از حسین رزاقی
·
اما اگر «تو» به معنی معشوق انتزاعی
و یا کذائی تلقی شود که احتمالا مورد نظر شاعر بوده، در آن صورت مهر اگوئیستی (مهر
مبتنی بر خودخواهی) همه به یکی موجب شعله
ور گشتن آتش نفاق و کین میان خلق خواهد شد.
6
·
چنین مهری اما در واقع نه مهر به معشوق
کذائی، بلکه مهری تهی از شعور و کور به خویشتن خویش است، خودخواهی است، خودخواهی ئی
که آبستن نفرت و دگر ستیزی است، خودخواهی ئی که نافی همیستگی است.
7
·
در آن صورت «مهر تو» نه مهری اصیل
و راستین، بلکه بهانه ای برای خودپرستی و همنوع ستیزی خواهد بود.
·
در آن صورت، «تو» ی انتزاعی رنگ
خواهد بود و «من» واقعی با تمامت نکبت و ادبارش عرض اندام خواهد کرد، تا جامعه و جهان به جهنمی بدل شود و بربریت بر تخت نشیند.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر