شین میم شین
سعدی
(دکتر حسین رزمجو، «بوستان
سعدی»، ص 118 ـ 119)
ریاضت کش از بهر نام و غرور
که طبل تهی را رود بانگ دور
·
معنی تحت اللفظی:
·
کسی که به دلیل خودخواهی و به نیت
نام و آوازه در کردن، ریاضتکشی پیشه می کند، به طبل توخالی شباهت دارد که علیرغم
توخالی بودن، بانگش تا دوردست ها می رود.
1
·
سعدی در این حکایت بوستان به
انتقاد از اهل طریقت و عرفان می پردازد که در آن زمان اوپوزیسیون ضد فئودالی ـ ضد
روحانی را تشکیل می دادند.
2
·
مبارزه طبقه حاکمه با اوپوزیسیون
یاد شده بسیار دشوار بود.
·
چون اهل طریقت و عرفان ستون فقرات
نظری ـ فقهی (تئوریکی ـ تئولوژیکی) فئودالیسم را بسان خوره از درون، در خاموشی و خفا
و بی سر و صدا می خوردند و پوک می ساختند.
3
·
سعدی و بعدها حافظ، حتی عارف و
خداشناس بودن آنها را انکار می کردند.
·
یکی از حربه های ایدئولوژیکی مخرب
سعدی و بعدها حافظ عمده کردن خودخواهی آنها بود:
·
سعدی در این حکایت بوستان برای
انتقاد ازعارف توانگر دیالک تیک وسیله و هدف را
به شکل دیالک تیک ریاضت و شهرت توسعه و تعمیم می
دهد و دیالک تیک فرم نمودین و محتوای ماهوی را به
شکل دیالک تیک بلند و توخالی بسط می دهد.
4
·
سعدی عارف توانگر را که از نطفه
های آغازین بورژوازی محسوب می شود، برسمیت
نمی شناسد.
·
او را مکار و ریاکار و عوامفریب
قلمداد می کند، که به قصد کسب نام و غرور (هدف) ریاضت کشی نمائی (وسیله) می کند،
طبل توخالی است و طبل هرچه توخالی تر باشد، به همان اندازه بلند غریوتر خواهد بود.
5
·
حافظ همین نسبت ها را در لجن
پراکنی مستمر بر ضد اهل طریقت و عرفان به کار می برد:
نقد صوفی نه همه صافی بینش باشد
ای بسا خرقه که مستوجب آتش باشد
·
معنی تحت اللفظی:
·
انتقاد اجتماعی صوفی بر خلوص بینش
او دلالت ندارد.
·
فریب خرقه را نباید خورد.
·
چون چه بسا خرقه که از فرط کثافت فقط
به درد به آتش کشیدن می خورد.
1
نقد صوفی نه همه صافی بینش باشد
ای بسا خرقه که مستوجب آتش باشد
·
حافظ در این بیت دیالک تیک نمود و
بود (پدیده و ماهیت، ظاهر و باطن) را به شکل دیالک تیک نقد و بینش از سوئی و به
شکل دیالک تیک خرقه و درون از سوی دیگر بسط و تعمیم می دهد و از ریا و تزویر اهل
تصوف پرده برمی دارد.
2
·
در قاموس حافظ اهل طریقت و عرفان
مشتی ظاهرساز و عوامفریب اند.
·
نه انتقاد اجتماعی شان نشانه فهم و
فراست آنها و نه خرقه تقوا شان نشانه پارسائی آنها ست.
·
محتوای ایدئولوژیکی دیوان حافظ
همین است.
·
دیوان حافظ عرصه رویاروئی ایدئولوژیکی
طبقه حاکمه با اوپوزیسیون ضد فئودالی ـ ضد روحانی است.
3
·
اهل طریقت و عرفان به احتمال قوی نمایندگان
ایدئولوژیکی نطفه های آغازین بورژوازی انقلابی در قرون وسطی بوده اند که طبقه
متوسط نامیده می شد و از اصناف و تجار و ضنعتگران و پیشه وران و غیره تشکیل می
یافت.
·
مبارزه بر ضد ایدئولوژی طبقه متوسط
محتوای اصلی دیوان حافظ را تشکیل می دهد.
·
حافظ به پیروی از سعدی نماینده
سیستم اجتماعی حاکم است.
·
حافظ بر خلاف تصور رایج، نه انقلابی
و منتقد و مترقی، بلکه ضد انقلابی، دشمن انتقاد اجتماعی و بشدت مرتجع بوده است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر