پیروزی حقیقت
بهروز
خلیق
اما در این زمینه سئوالات متعددی مطرح است که
ما در گذشته از کنار آن ها می گذشتیم:
آیا ما تنها با یک پارادایم و نظریه برای تبیین تاریخ و جامعه روبرو هستیم و یا با پارادایم های متعدد؟
اگر با پارادایمهای متعدد روبرو هستیم، آیا فقط یکی از پارادایمها بیان تمام حقیقت و تبیین کننده تمام وجوه یک پدیده است (فراپارادایم)؟
آیا ما تنها با یک پارادایم و نظریه برای تبیین تاریخ و جامعه روبرو هستیم و یا با پارادایم های متعدد؟
اگر با پارادایمهای متعدد روبرو هستیم، آیا فقط یکی از پارادایمها بیان تمام حقیقت و تبیین کننده تمام وجوه یک پدیده است (فراپارادایم)؟
سرچشمه :
اخبار روز
http://www.akhbar-rooz.com
میم
حجری
سؤال ششم
آیا میتوان در علوم اجتماعی از قوانین
جامع و فراگیر صحبت کرد و یا اینکه در علوم اجتماعی پارادایمهائی مطرح است که
برای تبیین پدیدههای اجتماعی توسط نظریهپردازان ارائه میشوند؟
آیا ما تنها با یک پارادایم و نظریه برای تبیین تاریخ و جامعه روبرو هستیم و یا با پارادایم های متعدد؟
آیا ما تنها با یک پارادایم و نظریه برای تبیین تاریخ و جامعه روبرو هستیم و یا با پارادایم های متعدد؟
1
·
اگر کسی به محتوای این
دو سؤال توجه کند، دست طراح سؤالات رو می شود:
·
سؤال این بود که « آیا میتوان در علوم اجتماعی از قوانین جامع
و فراگیر صحبت کرد و یا پارادایمهائی مطرح است که برای تبیین پدیدههای اجتماعی
توسط نظریهپردازان ارائه میشوند؟»
·
این سؤال می تواند
حداقل دو جواب داشته باشد:
·
جواب اول می تواند این
باشد که در علوم اجتماعی بنی بشر با قوانین عینی سر و کار دارد.
·
جواب دوم می تواند این
باشد که در علوم اجتماعی بنی بشر با پارادیم های دلبخواهی این و آن سر و کار دارد.
2
·
ما در بخش قبلی این
سؤال از سر تا پا غلط را تحلیل کرده ایم.
·
نویسنده مطلب اما جواب
دوم را به عنوان تنها جواب ممکنه تلقی می کنند و به خورد خواننده می دهند.
·
چرا و به چه دلیل ما به
این نتیجه می ریم؟
3
·
به این دلیل که
بلافاصله می پرسند:
آیا ما تنها با یک پارادایم و نظریه برای
تبیین تاریخ و جامعه روبرو هستیم و یا با پارادایم های متعدد؟
·
طراح این سؤال یا باید
فردی حواس پرت و عوام واره باشد و یا خدعه گر و عوام فریب:
·
چون عملا قوانین عینی
منعکس گشته در علوم اجتماعی را از لوح خاطر خواننده پاک می کنند و به جای قوانین
عینی، پارادیم های کذائی را می نشانند.
·
و حتی بدتر:
·
برای ایز گم کردن،
ویراژ می دهند و می پرسند که با یک پارادیم در علوم اجتماعی کذائی سر و کار داریم
یا با پارادیم های بیشمار؟
·
عوام فریبی همین است،
دیگر.
·
خواننده ناتوان از
خوداندیشی تا به خود بیاید، طرف زهر ایدئولوژیکی طبقه حاکمه را به حلقش ریخته و به
او باورانده که از قوانین عینی خبری نیست.
·
علوم اجتماعی مجموعه ای
از پارادیم های دلبخواهی است.
·
اگر کسی با زنش دعوا
کرده باشد، پارادیم متناسب با حال و روز خود را و اگر آشتی کرده باشد، پارادیم
دیگری را در علوم اجتماعی وارد خواهد کرد.
4
آیا ما تنها با یک پارادایم و نظریه برای
تبیین تاریخ و جامعه روبرو هستیم و یا با پارادایم های متعدد؟
·
نویسنده احتمالا قیاس
به نفس می کنند و خیال می کنند که هنر بزرگ علمای علوم اجتماعی نیز همان هنر بزرگ
رهبران عظیم الشأن است.
·
یعنی کرد و کاری در حد
نظرسازی از طریق نظر بازی است.
·
اگر هواداران فدائیان
فئودالی برای پوز دادن پیش مادر بزرگ شان عکس چگوارا بر سینه نصب کنند و هارت و پورتی
از مارکسیسم ـ لنینیسم بر زبان رانند.
·
آنگاه رهبران عظیم
الشأن ترجمه های تحت اللفظی از مارکس و انگلس و لنین را ورق خواهند زد و چند جمله
گسیخته غلط غلوط ازبر خواهند کرد و تحویل هواداران طرفدار «مارکسیسم ـ لنینیسم»
خواهند داد.
·
ولی اگر مارکسیسم ـ لنینیسم
دمده شده باشد، آنگاه باید پارادیم های پوپر و فوکویاما و غیره را ازبر کرد و
تحویل شان داد.
5
سؤال هفتم
اگر با پارادایمهای متعدد روبرو هستیم،
آیا فقط یکی از پارادایمها بیان تمام حقیقت و تبیین کننده تمام وجوه یک پدیده است
(فراپارادایم)؟
·
وقتی فاتحه بلندی بر
قوانین عینی جامعه خوانده شود و علوم اجتماعی عرصه بلامنازع پارادیم های دلبخواهی
این و آن باشد، بر حقیقت عینی نیز همان می رود که به قول کلیله و دمنه بر باخه
رفته است.
·
اکنون که خواننده خرفت
و کودن متقاعد شده که علوم اجتماعی به مجموعه ای از پارادیم ها گفته می شود، پس
باید بسان دموکرات فئودالی تمامعیاری برابرحقوقی فرمالی را هم وارد قبیله پارادیم
ها ساخت:
·
یعنی بظاهر تبر بر ریشه
فراپارادیم فرود آورد و در واقع قوانین عینی جامعه و انعکاس علمی آنها در
ماتریالیسم تاریخی را قلع و قمع کرد.
6
اگر با پارادایمهای متعدد روبرو هستیم،
آیا فقط یکی از پارادایمها بیان تمام حقیقت و تبیین کننده تمام وجوه یک پدیده است
(فراپارادایم)؟
·
بی کمترین تردید می
توان گفت که حضرت خلیق معنی حقیقت را نمی دانند.
·
و گرنه نمی پرسیدند که
آیا پارادیم های متعدد بیان تمام حقیقت اند و یا بیان وجوهی از یک پدیده؟
·
ندانستن اما عیب نیست.
·
عیب این است که مجتهدین
مطلوب حضرت خلیق هم نمی دانند که حقیقت به چه معنی است.
·
حقیقت انعکاس درست
واقعیت عینی در آئینه ضمیر آدمی را می گویند:
·
اگر در عالم واقع در
فشار جو، آب در 100 درجه سانتیگراد می جوشد، انعکاس درست این قانون عینی در آئینه
ضمیر آدمی حقیقت خواهد بود و در حکم و یا قانون «در فشار جو، آب در 100 درجه سانتیگراد
می جوشد» تبیین خواهد یافت.
·
حقیقت جوشیدن آب یعنی
تصویر برابر با اصل!
7
اگر با پارادایمهای متعدد روبرو هستیم،
آیا فقط یکی از پارادایمها بیان تمام حقیقت و تبیین کننده تمام وجوه یک پدیده است
(فراپارادایم)؟
·
اگر انعکاس واقعیت عینی
در آئینه ضمیر آدمی مثلا در علوم اجتماعی و یا در ماتریالیسم تاریخی درست نباشد،
ما با باطل و یاوه و جفنگ و دروغ روبرو می شویم.
·
نویسنده محترم با ترفند
پارادیم بازی قصد دارند که عینیت حقیقت را انکار کنند و تعدد حقایق را به خواننده
بقیولانند.
·
وقتی کسی فاتحه ای بلند
بر قوانین عینی جامعه خوانده باشد، باید هم به همین نتیجه کج و کوله برسد:
·
هر کس به میل خود راجع
به جامعه پارادیم خود را در تنور سوزان کله خالی خویش بپزد و ضمنا وجه معینی از
پدیده مورد بحث را در نظر گیرد و نه کلیت آن را.
امیر نیک آئین
·
آنگاه دیگر حقیقتی وجود
نخواهد داشت:
·
به قول نیک آئین در
تاریکی شب هر کس جائی از فیل را لمس خواهد کرد و پارادیم خاص خود را از فیل خواهد
داد و حقیقت فیل بر کسی فاش نخواهد شد.
·
دلیل این ورشکستگی
معرفتی را هگل پیشاپیش گفته است:
·
حقیقت با کلیت در رابطه
تعیین کننده ای قرار دارد.
·
کسی که در وجود پدیده
ها یعنی در جزئیات به دنبال حقیقت می گردد، آب در هاون می کوبد.
8
اگر با پارادایمهای متعدد روبرو هستیم،
آیا فقط یکی از پارادایمها بیان تمام حقیقت و تبیین کننده تمام وجوه یک پدیده است
(فراپارادایم)؟
·
ضمنا حقیقت را نمی توان در عالم
پدیده ها جست و یافت.
·
پدیده ها فقط فرم
نمودین چیزها را، به قول قدمای قرون وسطی ظاهر چیزها را نشان بنی بشر می دهند و نه
ماهیت آنها را و نه باطن آنها را.
·
حقیقت چیزها اما در
ماهیت و ذات و باطن چیزها ست.
·
و گرنه هر گنجشکی را می
توان رنگ زد و به عنوان بلبل به خلایق قالب کرد.
·
پدیده، آغازگاه حرکت به
سوی ماهیت است و حقیقت در اعماق چیزها، در ظلمات آشیان دارد.
·
شاید آب حیاتی که
اسکندر به دنبالش می گشت و نمی یافت حقیقت پا در غل و زنجیر محبوس در اعماق و
ماهیت و ذات چیزها بوده است.
·
برای کشف حقیقت عینی در
هر صورت باید از پله های مفاهیم پایین رفت
و به اعماق راه یافت.
·
و مفاهیم تصاویر واقعیت عینی در روند کار و ببرکت
کار عرقریز اند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر