فصل
دوم
مبارزه
بر سر فلسفه و «نا فلسفه»
پروفسور
دکتر اندراس گدو
برگردان
شین میم شین
بخش
پنجم
موضع
فکری «نا فلسفه»
سنگپایه
طرز تفکر « فلسفه حیات»ی و پوزیتیویستی
ادامه
29
·
این روزها نیز به عنوان مثال در
«اسطوره فلسفه» هوخ کیپل در رسانه های همگانی از فرارسیدن عصر پسا فلسفی سخن می
رود.
30
·
این اعلام عصر پسا فلسفی اما شرایط
روحی حاکم در عصر حاضر را نمودار می سازد.
31
·
به قول هوخ کیپل، «مرحله پسا فلسفی
امروزین فلسفه را باید به مثابه فاصله گیری کامل از خویشتن خویش به مثابه حریف
خویش تلقی کرد.
·
تخریب فلسفه از طریق انتقاد از خود
به همین دلیل روشن ترین گشتاور (ممان) در مرحله کنونی فلسفه ستیزی است.»
·
(هوخ کیپل، «اسطوره فلسفه»، ص 21، 160، 1976)
32
·
نمونه وار این است که این اعلام
پایان مطلق فلسفه با خطابه ای در جهت حفظ و تقویت «تفکر حیاتی» همبستر می شود.
33
·
«حقیقتی» که در این نوع تفکر به قوه گمان
پیشاپیش احساس می شود، کمترین وجه مشترکی با حقیقت مورد نظر علوم ندارد.
34
·
این حقیقت غیر قابل اثباتی است که
در لفافه حقیقت «خاص خود من» مطرح می شود.
·
حقیقتی است که مورد نظر کیرکگارد
بوده است:
·
این حقیقت به مثابه ذهنیت
(سوبژکتیویته) است.
·
(هوخ کیپل، «اسطوره فلسفه»، ص 21، 165،
1976)
بخش
ششم
معیار
مرزبندی فلسفه باید خرد و ناخرد (عقل و
جهل) باشد.
1
·
در فلسفه «نا فلسفی» نطفه ای نشو و
نما می یابد که گوته با توجه به ایده فلسفه مطلق و ایده فلسفه مطلقیات چه بسا
شکاکانه و مظنونانه داشته و در بخش دوم اثر خود، تحت عنوان «فاوست» از موضع
انتقادی و مخالفت منعکس کرده است.
2
·
گوته نه فقط در تجاوزگری این موضع ضد
فلسفی، پیوند تاریخی آن را با تعقیب کفار (آته ئیست ها) در ازمنه قدیم نمودار می سازد و در صحنه موسوم
به «قصر قیصر» از قول قیصر می گوید:
«طبیعت و روح!
خطاب به مسیحیان نباید چنین صحبت کرد!
به همین دلیل کفار را در آتش می اندازند.
برای اینکه این جور حرف ها خیلی خیلی خطرناک اند.»
3
·
بلکه علاوه بر آن، رابطه تحریف «نا
فلسفی» عقیده و امپیریسم سوبژکتیویستی اش را تشخیص می دهد که هاله ای از تداوم و
تکمیل تردید در طبیعت و روح را به همراه دارد:
«هر آنچه که برای شما ملموس نیست، فرسنگ ها از شما فاصله دارد.
هر آنچه را که شما در دست ندارید، اصلا و ابدا ندارید.
هر آنچه را که شما محاسبه نمی کنید، فکر می کنید که حقیقت ندارد.
هر آنچه را که شما در ترازو نمی نهید، فکر می کنید که وزن ندارد.
هر آنچه که شما به سکه تبدل نمی کنید، فکر می کنید که ارزش ندارد.»
4
·
موضع فکری ئی که گوته در اینجا فیلسوفانه
ـ شاعرانه به نقد می کشد، مشخصه جریان فکری ئی در اروپا بوده که بویژه پس از انقلاب فرانسه و به عنوان واکنش نسبت بدان
وجود داشته است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر