ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری
·
سهراب
·
ـ در هم کشیده روی
·
خاموش و خسته ـ تکیه به شمشیر
می کند
·
پرسان، ملول
·
سر به سوی پیر می کند.
·
اما حکیم
·
بر پرده سیاهی شب، چشم کرده تنگ
·
ز اندیشه ای، به گفتن پاسخ
·
دارد دمی درنگ
·
گردنده نقش ها ست به پیش نظر ورا
·
بر پهنه خیالش
·
دریای آتش است
·
شعله است و دود و اسب و سیاهی
·
در شعله های سرخ
·
سوارش، سیاوش است.
·
آنگاه بارگاه
·
افراسیاب و دشت
·
طشت طلا و خون
·
سر شهزاده واژگون
·
و باز، گیر و دار
·
اسفندیار و عاقبت کار
·
آن سو، شغاد بد کنش و دام
·
دام شکارگاه
·
رستم درون چاه
·
در انتها، گریختن یزدگرد شاه
·
ماهوی و آسیابان
·
آن شوم بار، جنگ شبیخون تازیان
·
توفان و گردباد
·
و آن نامه، اشکنامه ی بیداد
·
ز آن شوربخت جنگی روشن بین
·
درمانده مرد رستم فرخزاد
·
(ماهوی سوری حاکم خراسان.
·
چون
یزدگرد سوم به خراسان رفت، بیژن به جنگ او برخاست و شاه بگریخت و به آسیابی شد.
·
آسیابان
ماهویه را آگاه ساخت و وی بفرستاد تا یزدگرد را بکشتند.
·
( شاهنامه جلد 9 ص 2990 ـ 3016) (فرهنگ واژگان فارسی)
·
شعله
·
چون مرغ سربریده، پریشان
·
پرپر زنان به درگه و دیوار و سقف شب
·
اما حکیم
·
از اوج جایگاه بلندش
·
خم گشته روی چهره سهراب
·
یا جستجو کنان در نقشی از کتاب
·
دارد دریغ و دردی
·
بیرون ز هر کلام
·
ز این رو به گفت دیگر آرد سخن به لب:
·
«آرام،
·
ای آرزوی تنگدلان
·
بر کشیده نام
·
تا تارک سلاله رستم
·
آرام،
·
در راه پر مخاطره بگذاشتی چو گام
·
دیگر چه جای شکوه و اندوه؟
·
پرمایه پهلوان،
·
در خورد پهلوانی
·
این قصه کن تمام
·
و آنگاه
·
ناخوانده و ندیده ز من برگ بی شمار
·
نی نال به پیچ و خم چرخ کجمدار
·
جان شیفته به کام خطر درفکنده تن
·
این نکته ها چرا ز تو
·
تندی چرا به من؟
·
کشور که را و
·
شاه کجا و
·
سپه کجا؟
·
من در پی افکنیدن این کاخ مردمی
·
و این نظم رنجبار
·
گوینده ای حکیم ام
·
آئینه دار سیرت و سیمای روزگار
·
من خوشه چین کشته ی دهقان ام
·
من بازگشت هر سخن و سرگذشت را
·
آنچم (آنچه ام) سپرده اند
·
در پیشگاه داد به پیمان ام
·
اما تا دانه را ز پوست نپردازم
·
تا نگذرد ز چرخه ی دستاس آزمون
·
تا ورز ناورم
·
تا دور آتش اندیشه نفکنم
·
زان
·
نان نمی دهم!
·
اما حدیث مرگ تو انسان پربها
·
نشناختی مرا که در همه این دفتر درشت
·
حتی نمونه وار
·
آزار مور دانه کشی را فراز خاک
·
فرمان نمی دهم؟
·
نه، من نمی کشم
·
گردونه های ساکت و سنگین مرگ را
·
باری، کسان به شیوه و کردار گونه گون
·
همراه می کشند
·
نه من به باغ خویش
·
بی گاه بر نمی کنم از شاخه برگ را»
ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر