۱۳۹۱ اسفند ۱۱, جمعه

سیری در شعری از نرگس الیکائی (3)

سرچشمه:
صفحه فیس بوک
نرگس الیکائی
بی معنی است دوست داشتن
وقتی بوی سکس نمی دهد.
 
بی معنی است هر چیز
بوی سکس وقتی نمی دهد.
 
صدای چرخ دستی مرد گلفروش
صدای پسر بچه های کوچه
بغ بغوی کبوتر های بام همسایه
و حضور مردی که بازنشستگی اش را
روی آخرین پله
با سیگاری ارزان، دود می کند و
درهم می پیچد
با جیغ مدام کودکی
که هیچکس او را نمی فهمد.

همه مان به زندگی دهن کجی می کنیم
حتی زنبوری که از بلاهت،
خورشید و گل ها را رها کرد و
بر خون تلخم
فرود آمد.
 
کاش
با زنبور ها برای نوشیدن،
پی گل ها می دویدیم
تحلیلی از گاف سنگزاد

شاعر
بی معنی است دوست داشتن
وقتی بوی سکس نمی دهد.
 
·        شاعر در این بیت، در سنت فردوسی و سعدی، دیالک تیک فرم و محتوا را به شکل دیالک تیک صورت و معنی و بعد به شکل دیالک تیک دوست داشتن و سکس بسط و تعمیم می دهند و نقش تعیین کننده را بدرستی از آن محتوا (معنی و یا سکس) می دانند.
·        این بیت فی نفسه به طنز تلخ مستوری سرشته است.
·        در این بیت جامعه و جهان معاصر به تیغ تیز انتقاد سپرده می شود.

·        اما به چه دلیل ما به این نتیجه می رسیم؟ 
1

·        برای پاسخ به این پرسش باید دیالک تیک مستوری را کشف کنیم که در اعماق این بیت شاعر خرناسه می کشد.
·        وقتی شاعر به طنز می گویند که در جامعه و جهان کنونی در دیالک تیک دوست داشتن و سکس، نقش تعیین کننده از آن سکس است، ایشان عملا دیالک تیک غریزه و عقل را به شکل دیالک تیک سکس و دوست داشتن بسط و تعمیم می دهند و بعد از تبدیل آن به دیالک تیک واره همه چیز و هیچ پرده برمی دارند:
·        چون نتیجه نهائی حاصل از این بیت ایشان چیزی جز سکس همه چیز و دوست داشتن هیچ نیست.

·        این اما به چه معنی است؟
2

سمبل خردمندی

·        این بدان معنی است که بنی بشر به قهقرای نیاکان حیوانی خود سقوط کرده است.
·        آن سان که غریزه لگام عقل را بدست گرفته و برای تسهیل کردوکار خویش مورد استفاده قرار می دهد.
·        انتقاد اجتماعی شاعر درست در همین نکته است.
·        عقل تنزل مقام یافته و به نوکر سرسپرده غریزه جنسی بدل شده است.
·        غریزه جنسی فرمانفرمای مطلق جامعه و جهان گشته است و نوکری سرسپرده به نام عقل دارد.
·        جامعه و جهانی با این مشخصات، فقط می تواند جامعه و جهانی وارونه باشد.
·        چون قاعدتا عقل باید افسار غریزه جنسی را بدست گیرد و رامش کند و نه برعکس.

·        اکنون این سؤال پیش می آید و سینه سپر می کند که چرا و به چه دلیل بشریت آنهم در اوایل دهه دوم قرن بیست و یکم به این روز افتاده است؟
3

·        برای پاسخ به این پرسش باید حدود دو و یا سه قرن به عقب برگردیم.
·        آنگاه به بورژوازی انقلابی آغازین بر خواهیم خورد.
·        به غول هائی از قبیل کانت و فیشته، هگل و هولباخ، دیدرو و فویرباخ، روسو و هلوه تیوس، لامتری و روبسپیر برخواهیم خورد که خرد را بر اریکه فرمانروائی جهان نشانده اند و همه امتیازات و ارزش های فئودالی پیشین از قبیل اصل و نسب و خون و تبار و وسعت املاک و مستغلات و تعداد رعایا و غیره را بی اعتبار اعلام کرده اند و همزمان خدا و دین و مذهب و کلیسا را رسوا نموده اند و مقام و اوتوریته ای بالاتر از عقل و خرد نمی شناسند.

4

·        خرد اما همیشه دست در دست با خوداندیشی و خودمختاری می رود.
·        به همین دلیل است که کانت روشنگری را به معنی خروج بشریت از وابستگی فکری و عملی می داند.
·        این بدان معنی است که انسان باورمند به فلسفه روشنگری به استقلال اندیشه و عمل رسیده است، خوداندیش و خودمختار است.
5

·        شعور اجتماعی اما پدیده ای اجتماعی است ولذا در جامعه طبقاتی، تا مغز استخوانش طبقاتی است.
·        حریفی اخیرا می گفت، طبقاتی تر از شعور انسان ها چیزی وجود ندارد.
·        اگر می خواهی بدانی که طرف نان سفره اش را چگونه تأمین کرده و یا تأمین می کند، یا پای منبرش بنشین و به مواعظش گوش بسپار و یا اشعار و افکارش را مورد تأمل قرار بده!
·        در شعور اجتماعی افراد، وجود اجتماعی آنها، پایگاه طبقاتی آنها نعره می کشد.

·        توضیح دیالک تیک وجود اجتماعی و شعور اجتماعی (طرز تأمین نان سفره و طرز تفکر) برای چیست؟ 
6
خردستیزی 
اثری از پیکاسو
 
·        توضیح دیالک تیک وجود اجتماعی و شعور اجتماعی برای پاسخ به پرسش یاد شده است.
·        بورژوازی پس از استقرار و تحکیم حاکمیت خویش، به همان روز می افتد که اشراف بنده دار و فئودال افتاده بودند، یعنی دچر بحران فراگیر شده بودند.
·        وقتی سیستم سرمایه داری را بحران فرامی گیرد، طبقه حاکمه برای تمدید حاکمیت خود، همه دستاوردهای انقلابی و انسانی و اخلاقی و اجتماعی خود را قربانی می کند و به همان روز می افتد که دشمنان پیشینش یعنی اشراف بنده دار و فئودال افتاده بودند.
·        بدین طریق است که همان بورژوازی که پرچم خرد و خودمختاری انسان ها را به دوش می کشید و شعار آزادی ـ برابری ـ برادری را بر پرچم رهائی بخش خویش نگاشته بود، خرد را با غریزه جایگزین می سازد،  آزادی را با استبداد، برابری را با نابرابری و برادری را با دشمنی.

7

·        بورژوازی بدین طریق در طول تاریخ طبقاتی خویش به بورژوازی آغازین و بورژوازی واپسین تقسیم می شود:
·        بدین طریق است که کانت و قیشته و هگل به مثابه مدافعان خرد و خودمختاری و آزادی و برابری و برادری در برابر نیچه و هایدگرو یاسپرس و غیره به مثابه مدافعان خردستیزی و خرافه و نژاد پرستی و فاشیسم قرار می گیرند.
8

·        اما در عصر حاضر، یعنی در غیاب بورژوازی آغازین، حمل پرچم مزین به شعار آزادی ـ برابری ـ برادری، خرد و خودمختاری را به عهده طبقه اجتماعی جدیدی به نام پرولتاریا می افتد.

9

·        تیر انتقادی ـ اجتماعی شاعر در این بیت، در حقیقت بورژوازی واپسین و بقایای طبقات اجتماعی بنده داری و فئودالی را نشانه گرفته است که غریزه را بر اریکه فرمانروائی نشانده اند و عقل و خرد را به غلام حلقه بگوش غریزه جنسی تنزل مقام داده اند که به سکسیسم موسوم است.

·        بدین طریق و بدین دلیل است که بشریت به این روز افتاده است که «دوست داشتن بدون سکس بی معنی است!»

·        اکنون این سؤال بر لب ها می گذرد که چه باید کرد؟

10

·        جواب این سؤال ساده است:
·        جامعه و جهان وارونه باید مجددا وارونه شود.

·        یعنی باید برگردانده شود و دوباره روی پای خود قرار داده شود.

·        خرد و عقل باید دوباره بر اریکه قدرت و حاکمیت نشیند و غریزه را رام و فرمانبردار خود سازد.
·        خرد و عقل اما جزو پدیده های روحی اند و لذا پایه مادی لازم دارند.
·        نماینده خرد در عصر حاضر طبقه اجتماعی نوینی موسوم به پرولتاریا ست.
·        بنابرین، حاکمیت و فرمانروائی خرد معنائی جز حاکمیت و فرمانروائی توده های مولد و زحمتکش ندارد.
·        حل تضاد عینی جامعه و جهان وابسته به حل تضاد کار و سرمایه است.
·        رهائی بشریت از قید و بند سرمایه به معنی رهائی خرد از یوغ غریزه جنسی نیز است.

ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر