عمر خیام
(427 ـ 510)
(1048 ـ 1131)
تحلیلی از شین میم شین
تحلیل رباعی بیست و نهم
چون نیست ز هر چه هست، جز باد بدست
چون هست،
به هرچه هست، نقصان و شکست
انگار،
که هرچه هست، در عالم نیست
پندار، که هرچه نیست، در عالم هست
·
معنی تحت
اللفظی بیت:
·
تصور کن
که هرچه در عالم هست، نیست و هرچه نیست، هست.
·
چون از
هرچه که هست، غیر از باد بدست نیست و در هر چیزی که هست، نقصان و شکست هست.
·
اگر خیام
فقط همین رباعی را نوشته بود، برای اثبات فیلسوفیت او کافی بود.
·
ما برای
آشنائی با جهان بینی خیام به تجزیه و تحلیل این رباعی می پردازیم:
الف
انگار،
که هرچه هست، در عالم نیست
·
این
رهنمود فلسفی و جهان بینانه ی خیام است:
·
تصور کن
که هرچه در عالم هست، نیست و هرچه نیست، هست.
·
خوب
منظور خیام از این رهنمود فلسفی چیست؟
1
·
خیام دیالک
تیک وجود و عدم را به شکل دیالک تیک هست و نیست بسط و تعمیم می دهد و میان دو قطب
آن علامت تساوی می گذارد:
·
هست
مساوی است با نیست و نیست مساوی است با هست.
·
اندرز فلسفی
بدی نیست.
·
اشکال
کار فقط در امکان پذیری آن است.
·
مگر می
شود، خرمن شعله ور آتش را نیست تلقی کرد، نادیده گرفت، بسان خلیل الله وارد آن شد
و خاکستر نگشت؟
·
مگر می
شود، وجود دریای خروشان را انکار کرد، بی مهابا وارد آن شد و سالم و سلامت بیرون
آمد؟
·
مگر می
شود، کامیون در حال حرکت را نیست تلقی کرد، نادیده گرفت و زیر چرخ های مهیبش له و
لورده نگشت؟
2
جورج برکلی (1685
ـ 1753)
اسقف، تئولوگ،
امپیریست و فیلسوف ایرلندی ـ انگلیسی
مؤسس ایدئالیسم
ذهنی
·
اتفاقا
اسقفی در فرانسه به نام برکلی هم همین نظر خیام را تئوریزه کرده بود:
·
برکلی ـ بنیانگذار
ایدئالیسم ذهنی ـ بر آن بود که همه چیزها فقط در ذهن بنی بشر وجود ندارند و نه در
خارج از کله افراد انسانی، یعنی نه بطور عینی.
·
او هم
دلیل داشت و دلایلش شباهت عجیبی به دلایل خیام داشتند.
·
خواهیم
دید.
3
·
حالا
حتما حریفی تیزهوش خواهد پرسید:
·
اگر خیام
طرفدار ماتریالیسم بوده، پس چگونه با اسقف برکلی منکر وجود ماده و واقعیت عینی
شباهت غریبی از این دست دارد؟
4
·
خیام که
منکر وجود واقعیت عینی و ماده نیست.
·
خیام
مدعی یکسانی بود و نبود ماده و واقعیت عینی است.
·
برکلی
اما منکر وجود واقعیت عینی بطور کلی بود.
·
یعنی
عینیت واقعیت را انکار می کرد و بدان وجود ذهنی قائل می شد.
ب
چون نیست ز هر چه هست، جز باد بدست
·
دلیل
خیام بر تساوی بود و نبود واقعیت عینی این است که از آنها چیزی جز باد بدست نیست.
1
·
ادعای
چنین چیزی دشوار نیست.
·
دشوار،
اثبات صحت این یاوه است.
·
وقتی
خیام تشنه است، کوزه آب را برمی دارد و رفع تشنگی می کند.
·
این
تجربه است که بر وجود کوزه و آب در آن دلالت دارد.
·
خیام نمی
تواند بگوید که نه کوزه ی پر از آب، بلکه باد به دست داشته و با سرکشیدن باد، رفع
تشنگی کرده است.
2
·
محک صحت
احکام و دعاوی، پراتیک (تجربه، آزمایش، عمل و غیره) است.
·
حتی
خواجه شیراز صد و اندی سال بعد از خیام ـ بدرستی
ـ به همین حقیقت امر اشاره می کند:
حافظ
خوش بود، گر محک تجربه آید به میان
تا سیه روی شود، هر که در او غش باشد.
3
·
خوردن آب
و رفع تشنگی کردن، پختن مرغ و رفع گرسنگی کردن، بهترین دلیل بر وجود آب و مرغ است.
·
بهترین
دلیل بر بطلان ادعای برکلی و خیام است.
·
پراتیک
معیار حقیقت دعاوی است.
ت
چون هست،
به هرچه هست، نقصان و شکست
·
دلیل
دیگر تساوی بود و نبود چیزها بنظر خیام وجود نقصان و شکست در چیزهای هستی است.
·
در این
نظر خیام هسته ای از حقیقت وجود دارد:
1
·
چیزها،
پدیده ها و سیستم های هستی در کمال مطلق نیستند.
·
بلکه در
حرکت و تغییر و توسعه و تکامل اند.
·
یعنی از
ناقص به کامل و یا برعکس سیر می کنند:
·
چیزها،
پدیده ها و سیستم های هستی هم تجزیه و تخریب می شوند، هم با هم ترکیب می شوند و هم
توسعه و تکامل کیفی و کمی می یابند.
·
اینکه
دانه ای گیاهی می شود و گیاه نهالی و نهال درختی و درخت جنگلی، دلیل بر تساوی بود
و نبود آنها نیست.
·
دلیل بر
بادوارگی آنها نیست.
2
·
چیزها،
پدیده ها و سیستم های هستی، دیالک تیکی از گسست و پیوست اند، دیالک تیکی از تداوم
و شکست اند.
·
خیام
شکست و گسست را در دیالک تیک پیوست و گسست و تداوم و شکست مطلق می کند و پیوست و
تداوم را به باد فراموشی می سپارد.
3
·
علاوه بر
این، وجود نقصان و شکست در چیزها که دلیل بر تساوی وجود و عدم آن چیزها نمی شود
4
·
اسقف
برکلی هم مثل خیام سفسطه می کرد
·
وقتی می
پرسیدند:
·
مگر
خورشید را نمی بینی که وجود عینی دارد و میلیون ها سال قبل از پیدایش تو وجود
داشته است؟
·
جواب می
داد که خورشید فقط در ذهن تک تک ما وجود دارد.
·
دلیلش هم
این بود که اگر کسی مرض زردی بگیرد، در رنگ خورشید نظر دیگری خواهد داشت.
·
دلیل بدی
نبود، ولی فقط به درد عوامفریبی می خورد.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر