۱۳۹۱ اسفند ۲۲, سه‌شنبه

تجسم (واگذاری، صرفنظر، وقف) (4) (بخش آخر)

تجسم (اثری از الفرد)

  پروفسور دکتر ورنر شوفن هاور
پروفسور دکتر مانفرد بور
برگردان شین میم شین

 3
 تجسم در فلسفه فویرباخ
  
·        در فلسفه ماتریالیستی فویرباخ، مقوله تجسم در رابطه بیواسطه ای با مسائل اصلی آن قرار دارد که فویرباخ با انتقاد آنتروپولوژیکی از مذهب و فلسفه گمانورز قصد آزاد سازی انسان از این تجسم بخشیدن به ماهیت خویش  را دارد.
·        فویرباخ بر فرم ایدئالیستی مقوله تجسم که قبل از او در فلسفه بورژوائی کلاسیک آلمان رایج بوده، غلبه می کند.
·        او تجسم «من» و یا تجسم روح را با تجسم انسان محسوس و روحی جایگزین می سازد و هنوز نه با انسان شیئی ـ عملی.

4

 تجسم در فلسفه مارکس

1

·   مارکس برای تدوین تئوری ماتریالیستی دیالک تیک سوبژکت ـ ابژکت، نظریات حاصله از نقد ماتریالیستی فلسفه هگل، بوسیله فویرباخ را به خدمت می گیرد.

2

·        مارکس تجسم را در انتقاد از فرماسیون اجتماعی کاپیتالیستی بمثابه فرم تاریخی شیئیت یابی انسان در روند کار مطرح می سازد:
الف

·        «تولید مبتنی بر ارزش مبادله... اساسا عبارت است از مبادله کار شیئیت یافته ـ بمثابه ارزش مبادله ای ـ با کار زنده ـ بمثابه ارزش مصرفی.
ب

·        و یا به عبارت دیگر تولید مبتنی بر ارزش مبادله عبارت است از رفتار کار نسبت به  شرایط عینی خود و لذا نسبت به عینیتی که  خود بمثابه مالکیت غیر پدید آورده است:
·        تجسم کار
·        (مارکس، گروندریسه ص 414)

·        مراجعه کنید به بیگانگی در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر