۱۳۹۱ اسفند ۱۱, جمعه

سیری در جهان بینی عمر خیام (10)

عمر خیام (427 ـ 510)
(1048 ـ 1131)
  شین میم شین

تحلیل رباعی  هجدهم  
این یک دو سه روز نوبت عمر گذشت
چون آب به جویبار و چون باد به دشت

هرگز غم دو روز، مرا یاد نگشت
روزی که نیامده‌ است و روزی که گذشت


·        معنی تحت اللفظی بیت:
·        عمر یکی دو روزه ما بسان آب در جویبار و بسان باد در دشت گذشت.
·        من هرگز غم دو روز را نخورده ام:

الف

·        غم روزی که هنوز نیامده است.

ب

·        غم روزی که سپری شده است.

·        خیام در این رباعی بر گذر ناگزیر عمر اشاره دارد و بی اعتنائی به گذشته و آینده را تبلیغ می کند.

·        این تئوری خیام اما به چه معنی است؟

1

·        می توان گفت که خیام دیالک تیک گذشته و حال و آینده را به شکل دیالک تیک دیروز و امروز و فردا بسط و تعمیم می دهد و نقش تعیین کننده را از آن حال (امروز، حال حاضر) می داند.

·        بظاهر حق با خیام است:
·        گذشته، گذشته است و آینده هنوز نیامده است.

·        بنایرین هیچکدام از آندو دسترس پذیر نیست.

·        عقل سالم بشری هم حکم می کند که بنی بشر به زمان حال بچسبد و قید گذشته و آینده را بزند.
·        بزعم اگزیستانسیالیسم تا آخرین قطرات شیره حیات در زمان حال را بمکد.

2

·        اما با طناب عقل سالم بشری نمی توان به چاه هول زندگی اندر شد و در آن محبوس نماند.

·        نفی گذشته و آینده، اما به معنی اثبات زمان حال است.
·        به معنی غنیمت دانی دم است.
·        می توان گفت که خیام نسبت به گذشته و آینده، زمان حال را عمده و برجسته و مطلق می کند و این آلترناتیوی نسبت به ایدئولوژی حاکم است.
·        به همین دلیل است که فضلای قوم از موضع اوپوزیسیونی خیام دم می زنند.

3

·        زمان حال اما در قاموس خرد اندیشنده بشری، تنها پلی میان دیروز و فردا تلقی می شود، دیروزی که باید مورد بررسی اوبژکتیف قرار گیرد، جنبه های مثبت و منفی اش ارزیابی گردد، یعنی از گذشته درس آموزی صورت گیرد، تا آینده کپیه زمان حال نباشد، تا بشر و جامعه بشری توسعه یابد و در زمان حال زاییده از گذشته درجا نزند.
·        زمان آینده برای ایدئولوژی حاکم در زمان خیام بر گذشته و حال تقدم داشته است.

4

·        حالا حریفی خواهد گفت که آینده در قاموس ایدئولوژی حاکم، ضمنا جهان پس از مرگ بوده است و خیام همان باور به عقبی را مورد انتقاد قرار داده است.
·        در صحت نظر حریف تردیدی نیست.
·        ولی اینجا دو مسئله نظری و کلیدی بسیار مهم مطرح می شوند:

الف

·        عمده کردن عقبی و تحقیر دنیا در ایدئولوژی فئودالی ـ بنده داری و حتی سرمایه داری چه محتوائی می تواند داشته باشد؟

ب

·        انتقاد و نفی اما فی نفسه و به خودی خود مثبت و مترقی نیست.
·        انتقاد و نفی هم می تواند محتوای مثبت و مترقی داشته باشد و هم محتوای منفی و ارتجاعی.

·        تفاوت ماهوی آنارشیسم با مارکسیسم همین جا ست:
·        آنارشیسم هم بظاهر به انتقاد از مناسبات تولیدی سرمایه داری می پردازد.

·        بحث اما نه در فرم، نه در مخالفت صرف با مناسبات تولیدی سرمایه داری، بلکه با محتوای مخالفت است.
·        بحث بر سر آلترناتیو و بدیلی است که آنارشیسم و مارکسیسم نسبت به نظام سرمایه داری عرضه می کنند.

5

·        مهمترین محتوای این سمتگیری ایدئولوژیکی (مذهبی) عبارت است از تشکیل و تحکیم و توسعه مناسبات تولیدی فئودالی حاکم.
·        طبقه حاکمه و توده باید همبود را از فساد و تباهی حفظ کنند و توسعه دهند.
·        اما بدون هنجارهای اجتماعی و اخلاقی و سیاسی نمی توان جامعه را حفظ کرد و توسعه داد.
·        اتیک مذهبی، اتیک توخالی ماورای طبقاتی و بی محتوا نیست.
·        پارسائی و پاکدامنی و تقوا یکی از شیوه های زیست حتی الامکان توسعه یافته برای تحکیم و توسعه جامعه و مناسبات اجتماعی است.
·        بدون این قوانین و موازین اجتماعی ـ سیاسی و مذهبی و اخلاقی جامعه دچار هرج و مرج می گردد و دیر یا زود فرومی پاشد.
6

·        شعور اجتماعی حاکم در هر صورت برای تحکیم و توسعه وجود اجتماعی حاکم است.
·        درک این دیالک تیک بنیادی هستی اجتماعی از اهمیت خارق العاده ای برخوردار است.
·        مسئله برای بشریت، قبل از هر چیز این است که چگونه می توان همزیستی واقعا ممکن را تحکیم کرد و توسعه داد؟

7

·        به همین دلیل است که باوری علیرغم غیرعلمی و باطل بودن، بیانگر حقیقت تاریخی می گردد.
·        شعور مذهبی هزار سال قبل یعنی در سطح معینی از توسعه نیروهای مولده می تواند عالی ترین شعور اجتماعی مردم را تشکیل دهد و انقلابی باشد.
·        نفی انتزاعی و مکانیکی ایدئولوژی حاکم دشوار نیست.
·        دشوار ارائه راه حل دورنمامند و آینده ساز است.
·        دشوار نفی مترقی و معین وضع موجود است.

·        خیام اما آلترناتیوی دورنمامند و آینده ساز ارائه نمی دهد.

·        چسبیدن به زمان حال که هنر نیست و به زندگی کسی معنا و محتوا نمی بخشد.

پایان

۱ نظر:

  1. خیام جهانبینی دیالکتیکی ندا شته که بتواند حال بخوصوص آینده را پیشبینی کنداوحال راهم درکنار یار وکزه شرابی در دست میدیده وگذشته اش هم بهمین منوال امروز پشت سر گذاشته من بی اعتقادیشرا بجهاانی دیگر را دیالکتیکی میدانم بدون آنکه خودش از دیالکتیک آگاهی میداشته

    پاسخحذف