عمر خیام
(427 ـ 510)
(1048 ـ 1131)
تحلیلی از شین میم شین
تحلیل رباعی بیست و سوم
ترکیب
طبایع چو به کام تو دمی است
رو، شاد
بزی، اگرچه برتو ستمی است
با اهل
خرد باش که اصل تن تو
گردی و نسیمی و غباری و دمی است
·
معنی تحت
اللفظی بیت:
·
ترکیب عناصر چهارگانه ی مادی جهان (آب، آتش، باد، خاک) فقط لحظه ای می
تواند به کام تو باشد.
·
برو و شاد زندگی کن، حتی
اگر خوشگذرانی ستمی بر تو باشد.
·
ضمنا با خردمندان همنشین باش.
·
برای
اینکه اصل و اساس اندام تو، آمیزه ای از گرد و غبار و نسیم و نفسی است.
1
ترکیب
طبایع چو به کام تو دمی است
·
خیام در
این مصراع رباعی، بلحاظ جهان بینی، موضع ماتریالیستی اتخاذ می کند و جهان را
ترکیبی از عناصر چهارگانه (آب، آتش، باد، خاک) می
داند.
·
نخستین
فلاسفه یونان باستان نیز در توضیح پدیده های طبیعی از پذیرش اصل مادی وحدتمند آغاز
به کار می کنند.
·
این اصل
وحدتمند منشاء تنوع بی پایان پدیده های طبیعی محسوب می شود، که بنظر آنان از یکی
از عناصر زیر تشکیل می یابد:
الف
تالسِ میلتوسی (624 ـ 546 ق. م.)
فیلسوف مکتب مَلَطی
از فلاسفه طبیعت یونان باستان
دولتمدار
ریاضی دان
ستاره شناس
مهندس
بنظر ارسطو، مؤسس فلسفه و علم بطور کلی بوده است.
او و همگنانش را فلاسفه ماقبل سقراطی می نامند
·
این اصل
وحدتمند بنظر تالس از آب تشکیل می یابد.
ب
اناکسی مندر
ملطی (610 ـ 547 ق. م.)
همراه با تالس و
آناکسی منس نماینده اصلی جنبش فلسفی موسوم به روشنگری ایونی و یا فلسفه طبیعت ملطی
جهانتصویر آناکسی مندر
مؤسس تئوری اوولوسیون
از فلاسفه ما قبل سقراطی
·
این اصل
وحدتمند بنظر آناکسی مندر از آپایرون («بی حد و مرز»، ماده جهانی بی حد و مرز، بی انتظام
و ابدی) تشکیل می یابد.
ت
آناکسی منس (585 ـ 528 ق. م.)
فیلسوف مکتب مَلَطی
از فلاسفه طبیعت یونان باستان
ستاره شناس
او و همگنانش را فلاسفه ماقبل سقراطی می نامند
تالس، آناکسی مندر و آناکسی منس مؤسسین مکتب
ایونی (قدیمی ترین مکتب فلسفی) محسوب می شوند.
·
این اصل
وحدتمند بنظر آناکسامنس از هوا تشکیل می یابد.
پ
هراکلیت (550 ـ
480 ق. م.)
فیلسوف ماقبل
سقراطی یونان
افق فلسفی
هراکلیت:
تجربه و دانش
شدن و فنا شدن
وحدت و تضاد
کاینات و آتش
واژه و روح
دولتشهر و حقوق
مدنی
انسان و خدا
عقل و جهل
جملات قصار:
در هیچ رودی نمی
توان دو بار شنا کرد
تضاد، پدر همه
چیزها ست!
·
این اصل
وحدتمند بنظر هراکلیت از آتش تشکیل می یابد.
·
این
فلاسفه همگی می کوشند، که جهان را بدون توسل به اندیشه آفرینش، بر بنیان این «مواد
اولین» توضیح
دهند.
·
خیام در
این مصراع نیز همین اصل مادی را به مثابه ترکیبی از آب و آتش و باد (هوا) و خاک می
داند.
·
خیام
بدین طریق حساب خود را از جهان بینی ایدئالیستی (مذهبی) حاکم جدا می کند و در
مقابل آن قرار می گیرد.
·
مبارزه
این دو جهان بینی به قدمت بشریت بوده است و در همه جای جهان همیشه تاریخ شعله
کشیده است و کماکان نیز شعله می کشد.
2
ترکیب
طبایع چو به کام تو دمی است
·
خیام بر
آن است که ترکیب عناصر چهارگانه (آب، آتش، باد، خاک) فقط
لحظه ای به کام تو ست.
·
منظور خیام از این حکم هشدارنده چیست؟
3
·
برای درک
منظور خیام باید دیالک تیکی را پیدا کرد که او در این مصراع بطرزی مسکوت بسط و
تعمیم می دهد.
·
اما چگونه
می توان دیالک تیک گمشده را پیدا کرد؟
·
برای
پیدا کردن دیالک تیک مورد نظر خیام باید به این مصراع دقتی دو چندان مبذول داشت.
4
ترکیب
طبایع چو به کام تو دمی است
·
از مفهوم
«ترکیب» می توان دریافت که خیام دیالک تیک تجزیه و تحلیل و ترکیب را، دیالک تیک
آنالیز و سنتز را در نظر داشته است.
·
مراجعه
کنید به دیالک تیک انالیز و سنتز در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
·
در فلسفه
ماتریالیستی خیام، اندام انسانی از ترکیب اجزا و عناصر مادی چهارگانه تشکیل شده
است:
·
اندام انسانی
تجسم دیالک تیک جزء و کل است.
·
در
اسطوره تئولوزیکی آفرینش نیز جبرئیل به فرمان خدا تندیس حوا و آدم را از گل می سازد
که آمیزه ای از خاک و آب و هوا ست و بعد خدا در کالبد آندو روح (هوا، باد) می دمد.
·
خدا بزعم
پیامبر اسلام، قبلا اجنه و ملائکه را از آتش ساخته است.
·
بدین
طریق همان عناصر چهارگانه مورد نظر فلاسفه یونان و خیام بکار گرفته شده اند:
·
آب، آتش، باد، خاک
5
ترکیب
طبایع چو به کام تو دمی است
·
اما هیچ
ترکیبی در جهان یافت نمی شود که روزی تجزیه نشود و هیچ جزئی (عنصری) یافت نمی شود که
ترکیب نشود.
·
دیالک
تیک تجزیه و ترکیب و دیالک تیک جزء و کل به همین دلیل دیالک تیک های عینی اند و
کسی نمی تواند جزئی بدون کلی و تجزیه ای بدون ترکیبی پیدا کند.
·
تجزیه و
ترکیب همیشه و همه جا پیوند دیالک تیکی ناگسستنی با هم دارند، دو ضد وحدتمند اند.
·
ترکیب
عناصر چهارگانه و تشکیل اندام انسانی نیز بنظر خیام و بدرستی، پس از مدتی دچار
تجزیه و تلاشی می شود و به عناصر اولیه (آب، آتش، باد،
خاک) مبدل می گردد، تا دو باره در سیستمی دیگر کل دیگری را تشکیل دهند.
·
به همین
دلیل است که آموزش متد دیالک تیکی ضرورت مبرم دارد.
·
بدون
تسلط به این متد، درک حتی مصراعی از شاعری و یا حکمی از حکیمی دشوار و یا حتی محال
می گردد.
6
رو، شاد
بزی، اگرچه برتو ستمی است
·
معلوم نیست
که خیام به زور قافیه مفهوم «ستم» را بکار برده و یا منظورش واقعا همین است:
·
شاد
زیستن به معنی ستمکشی!
·
برای
تأمل روی این مصراع بهتر است که آن را هم مورد تحلیل دیالک تیکی قرار دهیم:
7
رو، شاد
بزی، اگرچه برتو ستمی است
·
خیام در این
مصراع دیالک تیک لذت و ریاضت را به شکل دیالک تیک واره همه چیز و هیچ تخریب می
کند.
·
خیام
طرفدار کیش لذت است.
·
بنظر او کسی
که زندگی غرقه در لذت دارد، بدترین ستم بر چنین کسی، پیر گشتن و مردن و تجزیه شدن
است.
·
ولی خیام
چاره ای جز لذت کوتاهمدت نمی داند و علیرغم ستم واره بودن زندگی مبتنی بر لذت،
همان را توصیه می کند.
8
با اهل خرد باش
·
خیام
ضمنا همنشینی با اهل خرد را توصیه می کند.
·
خرد یکی
از مفاهیمی است که همیشه وجود داشته است، ولی نه به معنی راستینش.
·
خرد یکی
از مفاهیم حک حرمت شده از طرف هر پتیاره ای است.
·
کثیف ترین
و فرومایه ترین مبلغان خرافه و خریت نیز مادام العمر سنگ خرد به سینه زده اند و می
زنند.
·
احتمالا
منظور خیام از اهل خرد، کسانی اند که دم غنیمت می دانند، قید گذشته و آینده می
زنند و زندگی مبتنی بر لذت پیشه می کنند.
9
که اصل
تن تو
گردی و
نسیمی و غباری و دمی است
·
خیام با تکتیر
این حکم، چندین هدف را نشانه می گیرد:
10
·
او اولا
اصل اندام بشری را، عناصر اولیه وجود او را برمی شمارد:
·
گرد و
غبار و نسیم و نفس
·
اندام انسانی
و هر چیز دیگر همیشه و مادام العمر دیالک تیکی از تجزیه و ترکیب است:
·
یعنی در
تجزیه و ترکیب مدام است.
·
هر لحظه
ذرات مرئی و نامرئی بیشماری را از دست می دهد (تجزیه) و هر لحظه مواد جدیدی در کارخانه
های غول آسای سلولی بدن ترکیب (سنتز) می شوند و حجم و وزن اندام کاهش و یا افزایش
می یابد.
·
اگر مفهوم
اصل در این حکم خیام را با مفهوم اصل در فلسفه فلاسفه یونان مقایسه کنیم، به فلسفی
بودن این رباعی خیام پی می بریم.
11
·
خیام
ضمنا صحت تئوری مبتنی بر کیش لذت خود را استدلال و اثبات می کند:
·
خوش باش،
چون به گرد و غبار و نسیم و نفسی بدل
خواهی شد و جز این چیزی از تو باقی نخواهد ماند.
·
خیام با
قطب دیالک تیکی ترکیب رباعی خود را شروع کرده بود و با قطب دیالک تیکی تجزیه به
پایان می رساند.
·
حق با ما
بود:
·
خیام دیالک
تیک تجزیه و ترکیب (انالیز و سنتز) را در مد نظر داشته است.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر