سعدی
(۵۸۵ یا ۶۰۶ – ۶۹۱ هجری قمری)
تحلیلی از شین
میم شین
( گلستان
، دیباچه)
ای مرغ سحر عشق
زپروانه بیاموز
کان سوخته را
جان شد و آواز نیامد
·
معنی تحت اللفظی:
·
ای مرغ سحر درس عشق را در مکتب پروانه بیاموز!
·
در مکتب پروانه که سوخت و مرد، ولی دم نزد.
·
واژه عشق شاید مستعمل ترین واژه ها باشد، اما بیشک مبهم
ترین مفاهیم است.
1
·
شاید بتوان گفت که مفهوم عشق خود دیالک تیکی از شهد و زهر
است.
·
دیالک تیکی از شهد به مثابه همزیستی مهرآمیز انسان ها و زهر
ایدئولوژیکی پنهان در آن.
·
باید مفهوم عشق مستقلا و مفصلا و مشخصا مورد تجزیه و تحلیل
قرار گیرد.
2
ای مرغ سحر عشق زپروانه
بیاموز
کان سوخته را
جان شد و آواز نیامد
·
سعدی در این حکم، دیالک تیک عشق
را به شکل دیالک تیک پروانه و شمع بسط و تعمیم می
دهد.
·
پروانه در تئوری عشق سعدی و امثالهم چنان شیفته شمع است که
پروای بود و نبود خود را ندارد و از فرط عشق، خود را به آتش می زند، پر و بالش را
می سوزاند و علیرغم آن دم نمی زند.
·
آنچه در طبیعت، امری ساده و روشن است، در تخیل بیمار شعرای
خیالپرست پر و بال می گیرد.
·
پروانه در واقع رنگ شعله شمع را با رنگ گل ها عوضی می گیرد
و برای تغذیه از شیره گل کذائی روی آن می نشیند.
·
شعور گل ها که برای انتقال گرده های خود و تحقق تکثیر نوع
خود به تولید شیره و رنگ و بو و غیره مبادرت می ورزند، از شعرای ما چه بسا بیشتر
است.
3
ای مرغ سحر عشق
زپروانه بیاموز
کان سوخته را
جان شد و آواز نیامد
·
سعدی برای آموزش درس عشق، طلبه خود را به طبیعت می برد و
پروانه را به مثابه الگو و سرمشق در عشق بازی قلمداد می کند.
·
این کسب و کار همیشگی سعدی و امثال او ست.
·
دیری است که ایدئولوگ های بورژوائی واپسین و معاصر همین
شیوه عوامفریبی سعدی و حافظ و غیره را تا درجه مکاتب فلسفی و سوسیولوژیکی (جامعه
شناسی) خود ارتقا داده اند و شعبده بازی شان حسابی گل کرده و کارگر افتاده است.
·
ما به همین دلیل هم که باشد، این مسئله را حتی المقدور می
شکافیم:
4
ای مرغ سحر عشق
زپروانه بیاموز
کان سوخته را
جان شد و آواز نیامد
·
سعدی ظاهرا مرغ سحر را به پیروی از پروانه فرامی خواند.
·
مرغ سحر اما در پله تکاملی بمراتب بالاتری از حشرات قرار
دارد که پروانه یکی از آنها ست.
·
چنین رهنمودی اصولا خردستیز است.
·
این بدان می ماند به انسانی بگوئی که در مکتب میمون ها درس
زندگی بیاموزد.
·
ایدئولوگ های طبقه حاکمه بین المللی امروزه همین رهنمود را
هم به نحوی از انحا و در فرم های آشکار و مستور می دهند:
·
عشق بازی اشرف موجودات در غرب امپریالیستی دیگر فرق زیادی با
«عشق بازی» میمون ها ندارد.
·
به روایتی، بیماری مهلک و معروف ایدز نیز از عالم میمون ها
و یا از شیوه عشق بازی میمون ها به عالم انسانی آمده است.
5
·
منظور سعدی اما نه مرغ سحر، بلکه بنی بشر است.
·
سعدی مسائل طبیعی را سوسیالیزه (اجتماعی) می کند تا بتواند
ایدئولوژی فئودالی ـ بنده داری مورد نظر خود را اشاعه دهد و توده فهم سازد.
·
سرمشق قرار دادن حشره ای بی شعور که قادر به تمیز شعله آتش
از گل نیست، برای بنی بشر مجهز به ساز و برگ خرد، خود اگر عوامفریبانه نباشد،
ابلهانه و تبهکارانه است.
·
قاعده اصولا این است که سرمشق برای هر کس در مرحله توسعه و
تکامل عالی تر از او باشد و نه نازلتر از او.
6
·
امورزه ایدئولوژی طبقه حاکمه ملی و بین المللی نیز عشق بازی
خرپول های جامعه و جهان با دخترکان نوباوه را با استدلالی از این قماش توجیه می
کنند و مشروعیت می بخشند:
·
همانطور که شیر پیر با شیربچه ها جفتگیری می کند، بنی بشر
هم باید مجاز به استثمار جنسی کودکان خلق باشد.
7
·
فاجعه اینجا ست که تا چشم کار می کند، اندیشنده ی خوداندیش
سمجی یافت نمی شود که بپرسد:
·
«شیوه
زندگی شیران و درندگان بیگانه با خرد و فهم و فراست، چه ربطی به شیوه زندگی انسان
خردمند خردگرا دارد؟»
ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر