عمر خیام
(427 ـ 510)
(1048 ـ 1131)
تحلیلی از شین میم شین
تحلیل رباعی بیست و هشتم
چون نیست حقیقت و یقین اندر دست
نتوان به
امید شک همه عمر نشست
هان تا
ننهیم جام می از کف دست
در بی خبری، مرد چه هشیار و چه مست
·
معنی تحت
اللفظی بیت:
·
مادام
العمر نمی توان به امید تردید نشست.
·
برای
اینکه حقیقت و یقینی وجود ندارد.
·
بهتر است
که جام باده را از دست ندهیم.
·
چون فرقی
نمی کند که بنی بشر مست باشد و یا هشیار.
1
چون نیست
حقیقت و یقین اندر دست
·
فلسفه روی
همرفته بر روی سه رکن و پایه قرار دارد:
·
فلسفه مارکسیستی
ـ لنینیستی به عنوان مثال بر سه رکن و پایه زیر قرار می گیرد که پیوند تنگاتنگ با هم
دارند:
الف
·
ماتریالیسم
دیالک تیکی که قوانین و قانونمندی های عام کل هستی اعم از طبیعت، جامعه و تفکر را
مورد بررسی قرار می دهد.
ب
·
ماتریالیسم
تاریخی که قوانین و قانونمندی های عام جامعه
بشری را مورد بررسی قرار می دهد.
ت
·
تئوری شناخت
که قانونمندی های شناخت را مورد بررسی قرار می دهد.
2
چون نیست
حقیقت و یقین اندر دست
·
خیام در
این حکم، از تئوری شناخت خود پرده بر می دارد.
·
به چه
دلیل ما به این نتیجه می رسیم؟
3
·
به این
دلیل که هر دو مفهوم «حقیقت» و «یقین» از مفاهیم تئوری شناخت اند.
·
خیام که
بلحاظ جهان بینی (فلسفه) طرفدار ماتریالیسم بوده،
در تئوری شناخت منکر حقیقت و یقین است.
·
این اما
به چه معنی است؟
4
چون نیست
حقیقت و یقین اندر دست
·
این بدان
معنی است که بنی بشر قادر به شناخت چیزها، پدیده ها و سیستم های هستی طبیعی و اجتماعی
و غیره نیست.
·
خیام
بدین طریق منکر اصل «قابل شناسائی بودن جهان» بوده است.
·
بنظر
خیام حقیقت احکام و قضایا را نمی توان تعیین کرد.
·
حیرت
انگیز است، ولی واقعیت دارد.
·
دانشمند
نجوم که تقویم و غیره حتی تدوین می کند و عملا از حقیقت احکام و نظرات خود دفاع می
کند، منکر کشف و تعیین حقیقت چیزها، پدیده ها و سیستم ها ست.
5
چون نیست
حقیقت و یقین اندر دست
·
خیام را
به این ترتیب می توان از طرفداران اسکپتیسیسم (تردیدگرائی، شکاکیت) و یا حتی از
طرفداران اگنوستیسیسم (ندانمگرائی) محسوب داشت.
·
بعدها
حافظ هم همین موضع خیام را در تئوری شناخت خواهد داشت.
6
نتوان به
امید شک همه عمر نشست
·
حالا که
حقیقت غیرقابل تعیین است و یقین دور از دسترس بشری است، تنها بدیلی که برای بنی
بشر می ماند، شک و تردید نسبت به همه چیز است.
·
اما با شک
و تردید که نمی شود، عمر را خود به سر برد.
·
حق با
خیام است.
·
چون تردید
اسکپتیسیستی، بنی بشر را بکلی فلج می کند و توان انجام کوچکترین کارها را از او سلب
می کند.
·
بدون
اطمینان و یقین که نمی توان حتی چای درست کرد، چه برسد به کارهای دیگر.
7
هان تا
ننهیم جام می از کف دست
در بی خبری، مرد چه هشیار و چه مست
·
تمامی
صغری و کبری چیدن های خیام به اینجا ختم می شود که جام باده را از دست ندهیم.
·
به عبارت
دیگر، دائم الخمر باشیم.
·
حتما
حریفی خواهد پرسید که به چه دلیل؟
8
در بی خبری، مرد چه هشیار و چه مست
·
خیام به این
پرسش حریف هم پیشاپیش پاسخ داده است:
·
وقتی بنی
بشر قادر به شناخت چیزها، پدیده ها و سیستم ها نیست و مجبور به سر کردن در شک و
تردید مدام است، پس فرقی میان مستی و هشیاری وجود ندارد.
·
بنابرین
برای تسکین اعصاب خود و رهائی از عذاب شک و تردید و علافی، چه بهتر که دائم الخمر
و مست لایعقل باشیم.
9
·
فقط باید
اندکی فانتزی داشت و به جامعه ای اندیشید که پیرو مرام خیام باشد.
·
پس از
پیروزی انقلاب اکتبر و مد شدن بلشویسم، «کمونیست ها» در اکثر کشورهای جهان تنها
چیزی که از روس ها تقلید کردند، ودکانوشی بود و عملا به جامه عمل پوشاندن به
رهنمودهای خیام و بعد حافظ و غیره همت گماشتند.
·
اتفاقا
عرق خوری در جوامع بشری نه کردوکاری پسندیده، بلکه نشانه لاابالیگری و مسئولیت
ناشناسی بوده و «کمونیست های» دائم الخمر نتیجتا هم آبروی کمونیسم را بردند و هم
تیشه بر ریشه اعتبار توده گیر آن فرود آوردند.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر