۱۳۹۱ اسفند ۲۱, دوشنبه

متاتحلیلی بر تحلیل سیاوش کسرائی (21) (بخش آخر)

تحلیل سیاوش کسرائی از «مرغ آمین» نیما
(آذرماه 1350)
سرچشمه:
راه توده
  تحلیلی از گاف سنگزاد

 سیاوش
دادخواهانند و دادستانی كه با فراست محكوم می كند و بدرستی هشدارمی دهد:
زنهارازجانبداری اندیشه هائی كه خلق آزرده خاطر، خواهان آن نیست!
زنهاراز ترحم بدان كسان كه به حساب لب بستن از حق گویان و درتعب نگه داشتن نكویان به بند می نشینند و برای جلب ترحم درد و زخم خود را می نمایند!
 و تأسف برآن كسان كه از بیم حبس و شكنجه به طرفداری ازكج اندیشان برمی خیزند!
مرگ سزاوارشان باد آنان را كه چراغ خلق را خاموش می كنند و نور چشمان مان را می برند!
مرگ سزاوار شان باد كه رحم ندارند و نا پرهیزگارند و آبادی شان از راه بیداد است!
وهرچه كیفرخواست رو به پایان می رود غریو خلایق تداوم بیشتری می گیرد:

·        سیاوش در این فراز از تحلیل خود هشدارهای مرغ آمین را یکی پس از دیگری برمی شمارد.
 
سیاوش
زنهار از جانبداری اندیشه هائی كه خلق آزرده خاطر، خواهان آن نیست!

·        این اولین هشدار مرغ آمین است:
·        عدم جانبداری از افکاری که خلق خواهان آن نیست.

1

·        مرغ آمین در این هشدار خود، معیار عینی برای تمیز افکار مثبت و منفی ارائه می دهد:
·        افکاری مثبت و مترقی اند که در راستای منافع خلق اند.
·        رهنمود مرغ، عدم جانبداری از افکار ضد خلقی است.

·        تعیین معیار عینی برای تمیز افکار مثبت و منفی اما به چه معنی است؟

2

·        شاید منظور سیاوش اشاره به مبارزه ایدئولوژیکی مرغ آمین باشد.
·        این رهنمود مرغ آمین به معنی مرزبندی ایدئولوژیکی با طبقه حاکمه است.
·        توده نباید افکاری را از آن خود کند که مخالف منافع خلق اند.

سیاوش
زنهاراز ترحم بدان كسان كه به حساب لب بستن از حق گویان و درتعب نگه داشتن نكویان به بند می نشینند و برای جلب ترحم درد و زخم خود را می نمایند!

·        این برداشت سیاوش بسیار مبهم است و معلوم نیست که این افراد کیانند.
·        ما برداشت دیگری در مورد این بند شعر نیما داشته ایم که ذکرش گذشته است.

سیاوش
و تأسف برآن كسان كه از بیم حبس و شكنجه به طرفداری ازكج اندیشان برمی خیزند!

·        منظور نیما و سیاوش از این زنهار مرغ، فراخوان خلق به خوداندیشی، استقلال نظری و حقیقت گرائی است.
·        مقدم دانستن حقیقت بر منافع شخصی است.

سیاوش
مرگ سزاوارشان باد آنان را كه چراغ خلق را خاموش می كنند و نور چشمان مان را می برند!

·        این شعار مرغ، صریح و جانبدارانه و روشن است:
·        مخالفت بی چون و چرا با روشنگری ستیزی و توده ستیزی از سوئی و مخالفت با سرکوب و آزار و کشتار نور چشمان خلق از سوی دیگر.
سیاوش
مرگ سزاوار شان باد كه رحم ندارند و نا پرهیزگارند و آبادی شان از راه بیداد است!

·        این شعار مرغ آمین بر ضد طبقه حاکمه بی رحم، فاسد و بیدادگر است.
·        این هم رهنمود غیر مستقیمی برای خلق در زمینه موضعگیری آشتی ناپذیر نسبت به طبقه حاکمه است.

سیاوش
وهرچه كیفرخواست رو به پایان می رود غریو خلایق تداوم بیشتری می گیرد:
با كجی آورده های آن بد اندیشان
كه نه جزخواب جهانگیری از آن می زاد
این به كیفرباد
آمین
این به كیفرباد
با كجی آورده هاشان ننگ
كه از آن ایمان به حق، سوداگران را بود راهی نو، گشاده درپی سود!
وزان چون برسریر سینه مرداب ازما نقش برجا
آمین، آمین
نگون ساری باد، كیفرسوداگران اندیشه كه كسب و كارشان داد و ستد ایمان های لرزان است و بازار گرم شان نقش آرزوهای ما را برآب می زند.
اینك سرود خلق، دراوج خویش، به زودی ازجا كنده می ماند نه باران لاغر نواهائی كه درابتدا، اینجا و آنجا ازپراكندگان برسرشب می ریخت، رود است از آنكه رود راستا دارد و یكپارچه و جاریست و جریان آن نخست خانه شب را خراب می كند و تاریكی را می گریزاند و آنگاه در دیوارسحرگاهی شكاف میاندازد.
با برآمدن روز، همین كه پیكر و پیكره ها رنگ می گیرند، مرغ آمین گوی در میانه نیست، خلق است و خلق خود را بازمی شناسد.

سیاوش
نگون ساری باد، كیفرسوداگران اندیشه

·        منظور سیاوش از این حکم، انتقاد ازسوداگران اندیشه است.

·        سوداگری اندیشه اما به چه معنی است و سوداگران اندیشه کیانند؟

1

·        اندیشه در جامعه بشری نیز متاعی است و مثل هر متاعی مورد داد و ستد قرار می گیرد.
·        بدون داد و ستد اندیشه نمی توان به روشنگری، انتقاد اجتماعی، تصحیح و توسعه نظر و عمل نایل آمد.
·        داد و ستد اندیشه، اما می تواند در راستای تخریب افکار عمومی نیز باشد و منظور سیاوش بیشک طبقه حاکمه است. 
2

·        از مفهوم «نگونساری باد» می توان به این نتیجه رسید که منظور سیاوش، انتقاد از طبقه حاکمه است که روشنفکران جامعه را به مشتی مزدور مبدل می سازد و به تولید و بازتولید اندیشه هائی وامی دارد که آب به آسیاب طبقه حاکمه می ریزند و آرزوهای خلق را نقش بر آب می سازند.

سیاوش
نگون ساری باد، كیفرسوداگران اندیشه كه كسب و كارشان داد و ستد ایمان های لرزان است.

·        داد و ستد ایمان های لرزان نیز بیشک کسب و کار طبقه حاکمه است.
·        این کسب و کار طبقه حاکمه بوده که از قربانیان خویش (افرادی با  ایمان های لرزان) نوکر و مزدور می ساخت و به خدمت می گرفت.
سیاوش
و بازار گرم شان نقش آرزوهای ما را برآب می زند.

·        گرمی بازار طبقه حاکمه از طریق سوداگری اندیشه ها و داد و ستد ایمان های لرزان، به نقش بر آب گشتن آرزوهای خلق منجر می شود.
·        نیما و سیاوش در این حکم از ترفندهای ایدئولوژیکی متنوع طبقه حاکمه پرده برمی دارند.
·        طبقه حاکمه نه تنها خود به تربیت روشنفکران طبقاتی خویش مبادرت می ورزد، بلکه روشنفکران برخاسته از میان خلق را نیز می فریبد و به دام می کشد و به خادم منافع خویش مبدل می سازد.

 نیما
و به واریز طنین هر دم آمین گفتن مردم
(چون صدای رودی از جا کنده، اندر صفحه ی مرداب، آنگه گم)،
مرغ آمین گوی
دور می گردد
از فراز بام
در بسیط خطّه ی آرام، می خواند خروس از دور
می شکافد جرم دیوار سحرگاهان.

وز  بر آن سرد دود اندود خاموش
هرچه، با رنگ تجلّی، رنگ در پیکر می افزاید.
می گریزد شب.
صبح می آید.
پایان
·        معنی تحت اللفظی این بند شعر نیما:
·        واریز طنین مردم آمین گو به صدای رودی از جاکنده می ماند که وارد مرداب می شود و از نظرها گم می شود.
·        مرغ آمین با واریز طنین آمین مردم از فراز بام ها دور می گردد.
·        جای خالی مرغ را خروس سحرخیز می گیرد که از بسیط خطه آرام از دور می خواند و خروش خروس، جرم دیوار سحرگاهان را می شکافد و رنگ تجلی بر سرما و ظلمت چیره می شود، شب می گریزد و صبح می آید. 

سیاوش
 اینك سرود خلق، دراوج خویش، به رودی ازجا كنده می ماند نه باران لاغر نواهائی كه درابتدا، اینجا و آنجا از پراكندگان برسرشب می ریخت.

·        مرغ آمین در نشست با توده، به تحلیل مسائل و معضلات زندگی توده پرداخته و رهنمودهای لازمه را در هماندیشی با توده داده و رفته است. 

·        شعور نفوذ کرده در توده، به قدرت مادی بدل شده است.

·        طنین آمین توده نشان از این حقیقت امر دارد.

·        از این رو ست که جای مرغ آمین را خروس سحرخیز بیدارگر می گیرد و به سنگ بانگ خجسته خود جرم دیوار سحرگاهان را می شکند، شب می گریزد و صبح می آید.

·        جهان به کام توده است، اکنون.
·        این بخش پایانی شعر نیما فوق العاده زیبا ست.

·        سیاوش از تحول فرمال شعر پرده برمی دارد که قالبی برای محتوای جدید است:
·        نواهای باران گونه آغازین جای خود را به شطی از خروش خلق داده است، تا بر شب دیرنده یورش برد و راه طلوع صبح را بگشاید.

سیاوش
رود است از آنكه رود راستا دارد و یكپارچه و جاری است و جریان آن نخست خانه شب را خراب می كند و تاریكی را می گریزاند و آنگاه در دیوارسحرگاهی شكاف می اندازد.

·        تحلیل سیاوش ستایش انگیز است.

سیاوش
با برآمدن روز، همین كه پیكر و پیكره ها رنگ می گیرند، مرغ آمین گوی در میانه نیست، خلق است و خلق خود را بازمی شناسد.
پایان

۱ نظر:

  1. نظر م تحسین برسیاوششاعر نمیرای خلق شعرش چنان واضح وآشکارا وبازیبایی تمام حاکمان فریبکا ر ا که شعور متزلزلان را بدا د وستد فرا میخواند وآموزششان میدهد بیان میکند وخروش تودها را بسان رودی خروشان جازی و.یکدست راست ومستقیم بسوی هدف ویش میرود رن بسان بارانمه آرام آرام میباردوشب بصبح رو.شن بدل میشود.مرغ آمین خرو س سحر گاهی را بآواز خوانی نزدیکی صبح میخواند وروز روشنخلق نمایان میگردد

    پاسخحذف