میم حجری
حق پرست
در شرایط کنونی که امپریالیستها و صهیونیستها با تمام قوا
در پی تخریب کشورمان هستند
و
جریاناتی همچون سلطنتطلبان، مجاهدین و تجزیهطلبان
را
تقویت میکنند تا ایران را به سرنوشت کشورهایی مانند عراق، لیبی، سوریه و غزه دچار نمایند،
دفاع از وضعیت موجود - ولو به صورت موقت - ضرورتی حیاتی و انکارناپذیر است.
تنها راه گریز از این سناریو، تشکیل یک جبههی متحد ضدامپریالیستی و ضد استبدادی توسط نیروهای مترقی، مردمی و آزادیخواه است.
معنی تحت اللفظی:
هدف امپریالیسم و صهیونیسم تخریب و تجزیه ایران است.
برای این کار سلطنت طلبان و مجاهدین و تجزیه طلبان را تقویت می شوند.
دفاع از طبقه حاکمه ایران حتی به طور موقت ضرورت دارد.
تنها راه پیشگیری از بالکانیزاسیون (تخریب و تجزیه) کشور،
تشکیل جبهه ملی و ضد استبدادی
توسط نیروهای مترقی، مردمی و آزادیخواه است.
ایراد جهان بینانه ـ بینشی خیلی از مدعیان،
متد فکری (طرز تفکر) سوبژکتیویستی ـ معرفتی ـ ایدئالیستی آنها ست.
منظور از این بینش اما مشخصا چیست؟
مشخصه بارز این بینش ضد دیالک تیکی ـ معرفتی و ایدئالیستی
دیدن فقط سوبژکت شناخت
در دیالک تیک اوبژکت شناخت و سوبژکت شناخت است.
مثلا
دیدن فقط مهره به عوض دیدن دیالک تیک مهره و شطرنج است.
دیدن فقط عنصر در دیالک تیک عنصر و سیستم است.
دیدن فقط عضو (ارگان) در دیالک تیک عضو واندام (ارگانیسم) است.
دیدن فقط فرد در دیالک تیک فرد و جامعه است.
به طور کلی
دیدن فقط جزء در دیالک تیک جزء و کل است.
در حالیکه نقش تعیین کننده در دیالک تیک های یاد شده از آن کل و جامعه و طبقه و اندام و سیستم و شطرنج و اوبژکت است.
در تئوری شناخت مارکسیستی ـ لنینیستی
محتوای شناخت هر چیزی در خود آن چیز است.
یعنی
در اوبژکت شناخت است.
یعنی
در موضوع شناخت است.
مثال:
خریت خر
(چیستایی خر)
را
باید در خود خر (اوبژکت شناخت) جست و نه در خر چران و خر پرور و خر سوار و خر شناس و غیره (سوبژکت شناخت)
مثال در همین دعاوی حق پرست:
در شرایط کنونی که امپریالیستها و صهیونیستها با تمام قوا
در پی تخریب کشورمان هستند
حق پرست
نه امپریالیسم را و صهیونیسم را، بلکه امپریالیست ها را و صهیونیست ها را،
یعنی مثلا کشورها و نخبگان و سیاستمداران و مدیران امپریالیستی را و صهیونیستی را می بیند و برجسته می کند
و
نه سیستم و طبقه را
و
نه امپریالیسم را و صهیونیسم را.
اگر چنین نبود، او می بایستی قبل از شعار سازی و عوامفریبی
تعریفی علمی و انقلابی (مارکسیستی) از امپریالیسم و صهیونیسم تهیه و یا تدوین کند.
در این صورت
نه از شرایط کنونی بالاخص، بلکه داز شرایط کلی بالاعم حرکت می کرد.
یعنی در عرصه عام حرکت می کرد و نه در عرصه منفرد و خاص.
نه این کشور و آن نخبه و سیاستمدار و مدیر و سازمان و حزب امپریالیستی و صهیونیستی بالاخص را،
بلکه امپریالیسم و صهیونیسم بالاعم را در مد نظر قرار می داد.
روشنفکران فئودالی و فوندامنتالیستی و بورژوایی هم چنین می بینند.
مثال:
سیدعلی خامنه ای:
از دید من امریکا و انگلیس و فرانسه، قابل اعتماد نیستند.
این حرف سید علی خامنه ای، غلط نیست.
عیبش اما این است که او کشورها و دولت ها را و چه بسا افراد را می بیند و نه سیستم های اقتصادی ـ جامعتی و طبقات جتماعی را.
اگر «