شین میم شین
بوستان
باب سوم
در عشق و مستی و شور
حکایت پانزدهم
بخش اول
(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۹۱ )
ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم
ز برنای منصف برآمد خروش
که ای یار چند از ملامت، خموش
مرا پنج روز این پسر دل فریفت
ز مهرش چنانم که نتوان شکیفت
نپرسید باری به خلق خوشم
ببین تا چه بارش به جان می کشم
معنی تحت اللفظی:
حریف که اهل انصاف هم بود، در جواب نصیحتگر گفت:
ملامتم مکن.
دلباخته پسری هستم و خوابش را دیده ام و محتلم شده ام و حالا قبل از اقامه نماز صبح غسل می کنم.
خر نیستم و از خطر سرماخوردگی خبر دارم.
سعدی در این ابیات شعر،
عاشق را به شکوه از دوست زمینی وامی دارد.
تمام اشعار عاشقانه سعدی و حافظ و پیروان آنها ـ کم و بیش ـ شکوه و شکایت و آه و ناله است.
حضرات از زور بیکاری و علافی، عاشق هرکس و ناکس می شوند و چون وصلی میسر نمی شود، از درد و رنج و حرمان و هجران و فراق
آه سوزناک می کشند و ناله حزین بر فلک می فرستند و تا دلت بخواهد اشک می ریزند و ضمنا بر سر زمین و آسمان منت می گذارند و رجز وفای به عهد و جانبازی در راه عشق سر می دهند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر