۱۳۹۵ شهریور ۷, یکشنبه

سفری ـ نظری ـ ابراز نظری ـ گذری (319)


جمعبندی از
مسعود بهبودی

مرا به خیر تو، امید نیست
شر مرسان.
خر خودتی، میستر چرچیل

1
غفلت از روشنگری علمی و انقلابی
برای ملت ما بسیار گران تمام شده است.

2
تو نیستی که ببینی
مرده های هفتصد کفن پوسانده
از قبور قرون بیرون آمده اند
و بر اریکه قدرت نشسته اند

3
دار و ندار صدها هزار ساله ملتی را
از اعماق زمین بدر می کشند و
بی پروا حراج می کنند

4
در سنت صدر اسلام
برای زنان جامعه قیمت تعیین می کنند و اجاره شان می دهند.

5
ما آلترناتیوی،
بدیلی
جز روشنگری
برای روشنگری
نداریم

واژه، فرم است.

1
واژه همان قدرتی را دارد که قابلمه دارد.

2
تعیین کننده در دیالک تیک فرم و محتوا
(در دیالک تیک واژه و مفهوم)
در دیالک تیک قابلمه و غذا
محتوا (مفهوم، غذا) ست.

3
همین رابطه هم میان جمله و حکم (اندیشه) برقرار است.

4
جمله هر چقدر هم بلیغ باشد، فرم است.

5
تعیین کننده
ـ چه مثبت و چه منفی ـ
حکم است.
اندیشه است.
نظر است.

با ذکر بریده ای از متنی که نمی شود
به کشف حقیقت عینی نایل آمد.

1
تفکر مفهومی یعنی بالا رفتن از نردبام مفاهیم
و نیل به حقیقت عینی.

2
گذار از عام به خاص و بر عکس.

3
ما راجع به تریاد ماده ـ زمان ـ مکان
و حقیقت و ماهیت و نمود و فرم و محتوا
صدها صفحه مطلب از بزرگ ترین فلاسفه
مارکسیسم ـ لنینیسم منتشر کرده ایم.

4
نه ارزیابی دوست مان درست است
و نه ارزیابی شما:

ممنون.
از حمایت و تقویت قلبی

1
ما حمال اندیشه ایم.

2
حتی کلمه ای از سخنان ما
از آن ما نیست.

3
همه
بدون استثناء
از آنِ این و آن است.

4
دلیل نبردن نام صاحبان سخن
این است که مبادا
اوتوریته آنها
سبب قبول و یا رد کورکورانه اندیشه گردد.
 
5
هدف و آماج دایرة المعارفی ها
در طول تاریخ
نه
خودنمائی
بلکه روشنگری بوده است.

6
از هگل تا هولباخ
از روسو تا لامتری
از دیدرو تا هلوه تیوس

ممنون از خود شما.

1
اندیشه ی حاضر و آماده در کله کسی وجود ندارد.

2
اندیشه، اندیشیده می شود.

3
مغز ارگان تفکر است نه چشمه افکار.

4
اگر شما هماندیشی نکرده بودید،
این اندیشه ها
اندیشیده نمی شدند.
زنده باشید.

همه، الاغ نیستند.

1
داستایفسکی الاغ است.

2
می توان تک تک لاطائلاتش را تحلیل کرد
و خریت اش را اثبات کرد.

3
بهترین اثر داستایفسکی
خانه اموات
است
که در دوره ماقبل از گرایش به مسیحیت تحریر یافته است.

4
بقیه آثار او زباله اند.
خرافه اند.
دعوت به مسیحیت اند.

5
امپریالیسم 
او را به عنوان روانشناس و روانکاو برجسته به خورد خلایق می دهد.

از این خبرها نیست، عادولف

عشق دستاویزی دیر آشنا در دست طبقه حاکمه انگل
به نیت تجلیل از غریزه
و تبعید عقل اندیشنده
است.
زنده باد عقل اندیشنده

آدم ها
(به عنوان موجودات طبیعی ـ اجتماعی و مادی)
در زمان و مکان زیست می کنند.

1
میان ماده و زمان / مکان
میان آدم ها و زمان / مکان
رابطه محتوا و فرم برقرار است.
رابطه آش با قابلمه برقرار است.

2
آدم ها در روند کار (پراتیک) و به برکت کار (پراتیک)
هم محیط خود را
هم طبیعت و جامعه را
تغییر می دهند و هم خود را

3
آدم ها در روند کار (پراتیک) و به برکت کار (پراتیک)
هم محیط خود را و هم خود را می شناسند.

4
این تغییرات در قابلمه زمان و مکان صورت می گیرند.

5
قابلمه کاره ای نیست.

6
کار
(تجربه، پراتیک، آزمون، آزمایش، عمل)
تعیین کننده است.

7
زمان و مکان
بلحاظ فلسفی فرم اند و حاوی ماده (واقعیت عینی) اند.

8
درست بسان قابلمه که فرم است و حاوی آش و آبگوشت است.

9
زمان همانقدر می تواند حقیقت (؟) آدم ها را نشان دهد
که قابلمه حقیقت (؟) آش و آبگوشت را.

10
منظور از حقیقت چیست؟

11
شاید منظور مؤلف این سخن
ماهیت (ذات) آدم ها بوده است.

12
ماهیت آدم ها را نه زمان می تواند نشان دهد
و نه گذشت زمان.

13
چون ماهیت آدم ها ثابت نمی ماند:
ماهیت جوان دانشجو می تواند دهقانی باشد.

14
ماهیت همان جوان می تواند بعدا زیر و رو شود.

14
وقتی که او مثلا پزشک شود، زمیندار شود، میلیونر شود و بورژوا شود.

15
ماهیت آدم ها را باید با توجه به جایگاه اجتماعی آنها
با توجه به پایگاه طبقاتی آنها
تعیین کرد.

16
چنین کار دشواری از عهده زمان برنمی آید.

17
داستایفسکی چه ربطی به کارل مارکس دارد.

18
داستایفسکی الاغ است.
اصلا شعور ندارد.
مثل آخوند ها ست.

19
او اصلا حرف دهن خودش را نمی فهمد.

20
معلوم نیست که من ـ زورش از مقولات زمان و حقیقت چیست؟

عیرانیون
به جای به رخ این و آن کشیدن خط شان
بهتر است خواندن بیاموزند
و بخوانند:

1
ایران شده عیران
مهدی بیا مهدی بیا

2
عیران یک واژه آذری است.

3
اگر دلیل بیاوریم
عیرانیون مؤدب خواهند گفت:
چارپا داری ـ لومپنی است.

این چیزها همه اش
سوبژکتیو و فرمال اند.

1
روی نظر باید بحث کرد.
نه روی صاحب نظر.

2
طرز تفکر شما
و نه شما
سوبژکتیویستی است.

3
ضمنا فروتنی
خصلت فئودالی و منفی و ارتجاعی است.
خصلت توده ای نیست.
ما فروتن نیستیم.

4
طرفدار حقیقت عینی
نمی تواند فروتن و مؤدب و غیره باشد.

5
مراجعه کنید به تحلیل آثار و اشعار سعدی و غیره
در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

داعش هویت خاص خود را دارد.

1
داعش جریانی بنده داری ـ فئودالی ـ فوندامنتالیستی است.

2
داعش ماهیتا مثل ارتجاع فئودالی ـ فوندامنتالیستی ـ روحانی
در ایران است.

3
فوندامنتالیسم برادرخوانده فاشیسم است.

4
فوندامنتالیسم
ـ در تحلیل نهائی ـ
حاوی همه خصوصیات فاشیسم است.

5
فوندامنتالیسم نژاد را با امت جایگزین کرده است.

6
برگشت به یونان قدیم و امپراطوری برده داری روم را
با برگشت به صدر اسلام.

7
فوندامنتالیسم آنتی هومانیسم، آنتی روشنگری، آنتی سمیتیسم و آنتی کمونیسم فاشیسم را
درجا از آن خود کرده است.

8
فوندامنتالیسم بسان فاشیسم (ناسیونال ـ سوسیالیسم)
چپنما ست.

9
فاشیسم (ناسیونال ـ سوسیالیسم)
شعار تشکیل جامعه سوسیالیستی برای نژاد سرور می داد
شعار رایش هزارساله می داد.

10
فوندامنتالیسم شعار تشکیل جامعه بی طبقه توحیدی
جامعه عدل علی
جامعه امام زمان
دولت جهانی اسلامی می دهد.

11
فاشیسم هم خود را دشمن سرسخت نزولخواری (سرمایه مالی)
جا می زد.

12
فاشیسم بهودیان را به این بهانه سلب مالکیت می کرد.
در حالیکه پایگاه طبقاتی اش سرمایه بانکی بود.

13
فوندامنتالیسم سنی و شیعی
هم فرمی از «مقاومت» ضد کمونیستی، ضد کاپیتالیستی و ضد امپریالیستی (استکبار جهانی) اند.

14
همین فرم فریبا دامی برای حزب توده بوده است.

15
رهبر حزب کمونیست آلمان
به توده ای ها گفته بود:
فاشیسم را فراموش نکنید.

16
سی سال لازم بود تا به منظور این خردمند بزرگ پی ببریم.

17
همان خطای فاجعه باری را که استالین در رابطه با ناسیونال ـ سوسیالیسم مرتکب شد و برای سوسیالیسم بسیار گران تمام شد،
همان خطا را حزب توده در رابطه با فوندامنتالیسم شیعی
مرتکب شد و دار و ندار بر باد داد.

18
فیدل کاسترو
استالین را به همین دلیل مورد انتقاد قرار داده است.

19
ریشه های واقعی شکست سوسیالیسم به احتمال قوی
در این خطای خطرناک استالین (و حزب کمونیست شوروی؟) بوده است.

20
آره.
این جنبه سوبژکتیو قضیه است.

21
بدون وجود جنبه اوبژکتیو
طبقه حاکمه نمی توانست اخوان المسلمین و خمینی و بن لادن و ملاعمر و غیره را پدید آورد.

22
بخش مهمی از قوای رزمنده داعش احتمالا از اهل سنت (صدام) است.

23
آنچه عملی شده و می شود
صدها سال در منابر تبلیغ شده است.

24
پیروزی سهل و آسان خمینی
بی دلیل نبود.

25
مذهب
(فوندامنتالیسم شیعی)
فرمی از اوتوپی (مدینه فاضله) اسلامی بوده و است.

26
جاذبه توده گیر آن بی دلیل نیست.

27
اگر دقت شود
اوجگیری عملی فوندامنتالیسم
با شکست سوسیالیسم در اروپای شرقی
همزمان است.

28
فوندامنتالیسم آلترناتیو است.

29
فوندامنتالیسم
الترناتیوی ارتجاعی است.

30
فوندامنتالیسم
ارتجاعی تر از امپریالیسم است.

31
آنتی کاپیتالیسم و آنتی امپریالیسم فوندامنتالیسم
واقعی است و نه کشکی

32
این آنتی کاپیتالیسم و آنتی امپریالیسم
اما از موضع ارتجاعی تر (فئودالی) است.

33
حزب توده متوجه این دیالک تیک فرم و محتوا نشد.

34
با چیز واحدی
هم از موضع مترقی تر می توان مخالفت ورزید
و هم از موضع ارتجاعی تر.

35
حق با شما ست:
امپریالیسم گرفتار در بحران عمومی
فوندامنتالیسم را برای اهداف استراتژیکی خود
مورد استفاده قرار می دهد.

36
فوندامنتالیسم به دستیار امپریالیسم بدل شده است.
ولی هویت و ماهیت خاص خود را دارد. 
 
 
برزین آذرمهر

بدرستی می گویید:
اوجگیری عملی فوندامنتالیسم
با شکست سوسیالیسم در اروپای شرقی همزمان است.
این یک روی سکه است.
روی دیگر سکه وجود امپریالیسم و سرمایه مالی است که در تضاد آشتی ناپذیر خود با سوسیالیسم ، ارتجاع خفته را از اعماق اجتماع و تاریخ بر کشیده وبدان حیات تازه بخشیده و سپر بلایی برای خود ساخته است.
تضاد اصلی دوران، همچنان تضاد بین کار و سرمایه،
تضاد بین سوسیالیسم و سرمایه داری ست

دیگرعصر فوندامنتالیسم به عنوان یک فرماسیون تاریخی ، به سر آمده و اگر امروز جانی تازه کرفته ، تنها به یاری تنفس مصنوعی است از سوی امپریالیسم و ارتجاع جهانی وابسته بدان، قدرت گیری دوباره فوندامانتالیسم محلی از اعراب نداشت،
اگر ابتکار عمل از دست سوسیالیسم خارج نمی شد و به دست امپریالیسم لجام گسیخته و هار و تسلط طلب نمی افتاد
فوندامنتالیسم ساختگی از نوع طالبان و داعش اگر هم به قول شما ارتجاعی تر از امپریالیسم باشد، تنها در کادر مبارزه با امپریالیسم و سرمایه داری است که می توان بی خطرش کرد و راه حلی معقول برای دفع آن یافت.

ممنون

1
فوندامنتالیسم فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی نیست.
فوندامنتالیسم اوتوپی است.
به همین دلیل جاذبه توده گیر دارد.
فوندامنتالیسم با توسل به اوتوپی
توده های عقب مانده را جذب می کند
و به خدمت می گیرد
و به دنبال نخود سیاه می فرستد.

2
فوندامنتالیسم پرچم ایده ئولوژیکی ـ مذهبی است
که در زیر آن
ـ در غیاب پرولتاریای صنعتی ـ
توده های عقب مانده
با توهم اوتوپی مقاومت در مقابل کمونیسم و امپریالیسم
گرد می آیند.

3
ریشه های ایده ئولوژیکی فوندامنتالیسم شیعی و سنی
در خرابه های نظامات برده داری و فئودالی است.
در صدر اسلام برده داری است.

4
فوندامنتالیسم نمی تواند به احیای زیربنای اقتصادی آن نظامات نایل آید.
چون چرخ تاریخ را نمی توان به عقب برگرداند.
در ایران این شکست و ورشکست فوندامنتالیسم را شاهدیم.
ایران فوندامنتالیستی
کاپیتالیستی تر از ایران سلطنتی است.

5
این ولی مانع آن نمی شود که فوندامنتالیسم
فرمالیسم را برای عوامفریبی به خدمت نگیرد.
فوندامنتالیسم را می توان نماینده فرمالیسم افراطی (اولترا فرمالیسم) محسوب داشت.

6
عناصر مهم این فرمالیسم به شرح زیرند:
حجاب
قطع چهار انگشت دزد
سنگسار زانیان
سرکوب زنان و کارگران
قصابی دگراندیشان و دگرمذهبان
(محاربین بر ضد خدا)
تداوم فحشا تحت عنوان صیغه و تعدد زوجات
تواضع توخالی
وغیره

7
فوندامنتالیسم با منشاء عمدتا فئودالی
با بخش سنتی و بویژه تجاری بورژوازی
به وحدت رسیده است.
بورژوازی تجاری در انگلستان نیز با اشرافیت فئودال و روحانی
پیوندهای تباری، منفعتی (بهترین مشتریان) و عاطفی داشته است.

8
بخشی از بورژوازی
به قول مارکس و انگلس
قبلا جزو اشرافیت فئودال بوده است.
در آلمان هنوز هم
با اسامی رسمی فئودالی
در هیئت حاکمه (دولت) و احزاب سیاسی
حضور دارند.
گراف فون فلان
رئیس اف دی پی (حزب لیبرال آلمان)
گراف فون بهمان
وزیر دفاع سابق آلمان
و الی آخر.

9
بورژوازی واپسین
از اواخر قرن 19
با میراث ایده ئولوژیکی بورژوازی آغازین
(کانت و فیشته و هگل و فویرباخ و هولباخ و روسو و روبسپیر)
قطع رابطه کرده است
و با ارتجاع برده داری و فئودالی و روحانی
به وحدت رسیده است.

10
نظرات درست شما
در زمینه احیای خرافات و ایراسیونالیسم ها و فوندامنتالیسم ها
توسط طبقه حاکمه امپریالیستی
به همین دلیل است.

11
بورژوازی واپسین
بلحاظ ایده ئولوژیکی اصلا بورژوا نیست.

12
اگر هگل و فویرباخ
پایان فلسفه کلاسیک بورژوائی را نمایندگی کرده اند،
نیچه
قطع رابطه قطعی با فلسفه کلاسیک بورژوائی را
به پایان رسانده است.

13
در فلسفه بورژوائی واپسین
از بعد از نیچه
راسیونالیسم جای خود را به ایراسیونالیسم داده است.
نیچه مؤسس ایراسیونالیسم (خردستیزی) است.
خوش بینی جای خود را به بدبینی
اوپتیمیسم جای خود را به پسیمیسم داده است.
طرفداری از پیشرفت اجتماعی جای خود را به طرفداری نظری و عملی از ارتجاع داده است.
هدف و آماج اصلی امپریالیسم از جنگ های بزرگ و کوچک
تخریب رادیکال نیروهای مولده است.
ترمز کردن پیشرفت اجتماعی است.
تا از التهاب تضاد نیروهای مولده و مناسبات تولیدی
(سرچشمه عینی انقلاب اجتماعی)
کاسته شود.

14
به همین دلیل بورژوازی واپسین
مبلغ خرافه و مذهب و ایراسیونالیسم و فوندامنتالیسم هم است.
در امریکا و اروپا
هر روز مذهب جدیدی
یا احیا می شود تا مد شود
و یا اختراع می شود تا مد شود.

15
بورژوازی واپسین
همه چیز را ایده ئولوژیزه می کند:
سکس را
فوتبال را
مد را
موزیک را
اروتیک را
استه تیک را

16
 
امپریالیسم از هر امکانی برای مبارزه بر ضد سوسیالیسم و طبقه کارگر بهره برمی گیرد.
امپریالیسم در آن واحد در صدها جبهه می جنگد.
تقویت و تبلیغ بودیسم و دالای لاما و غیره از سوئی و تقویت و تبلیغ و حمایت از فوندامنتالیسم از سوی دیگر
در خدمت همین استراتژی ارتجاعی امپریالیسم برای تخریب جمهوری خلق چین و دیگر کشورهای چند ملیتی است.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر