مهدی اخوان ثالث
(1307 ـ 1369)
صبح
از این اوستا
(1344)
ویرایش و
تحلیل از
ربابه نون
و روح صبح آنگه پیش چشم من برهنه شد، به طنازی
و خود را از غبار حسرت و اندوه
در آیینه ی زلال جاودانه شست و شویی کرد
بزرگ و پاک شد وآن توری زربفت را پوشید
و آنگه طرف دامن (گوشه دامن)
تا کران بیکران گسترد
·
معنی تحت اللفظی:
·
روح صبح با طنازی جلوی چشمان من
عریان شد و خود را در آیینه زلال جاودانه ای از غبار حسرت و اندوه شست.
·
آن سان که بزرگ و پاک و مصفا شد.
·
بعد توری زربفت را پوشید و گوشه
دامن تا کرانه بی کرانگی گسترد.
·
تسلط اخوان به زبان فارسی ستایش
انگیز است.
·
در سخن اخوان هیچ چیز به امید تصادف
و حدس و گمان خواننده و شنونده شعر رها نشده است.
·
انتخاب واژه ها با دقت عظیمی صورت
می گیرد.
1
روح صبح با طنازی جلوی چشمان من عریان شد
·
روح صبح در این بند شعر اخوان،
فمینیزه می شود.
·
روح صبح، زن آسا، تصور و تصویر می
شود.
·
این تصور و تصویر نه تنها حاکی از ناتورالیسم
شاعر است، بلکه ضمنا حاکی از فمینیسم ناتورالیستی او و یا ناتورالیسم فمینیستی او
ست.
·
زن در فلسفه اخوان، نه حوای فریبای افسانه
ای، نه همدست ابلیس حیله گر، نه منبع فساد و انحراف، بلکه به مثابه روح صبح، مظهر پاکی
و پارسائی و صفا تصور و تصویر می شود.
·
در این بند شعر، از سوئی، روح صبح فمینیزه می شود و از سوی دیگر، زن ناتورالیزه می
شود.
·
زن، بسان روح صبح تصور و تصویر می
شود.
·
زیبائی اجتماعی ـ انسانی بدین طریق
با زیبائی طبیعی به وحدت می رسد.
·
این به معنی بسط و تعمیم دیالک تیک طبیعت و جامعه به شکل دیالک تیک روح صبح
و زن است.
·
سؤال این است که اخوان در جامعه ای
بلحاظ فکری وفرهنگی بغایت عقب مانده چگونه به این عظمت فکری ناتورالیستی ـ هومانیستی
و مهم تر از آن، فمینسیتی رسیده است؟
2
روح صبح با طنازی جلوی چشمان من عریان شد
·
اخوان صبح را دیالک تیکی از ماده و
روح تصور و تصویر می کند.
·
روح صبح از غبار مادی برهنه می
شود.
·
روح صبح جامه مادی از تن در می آورد.
·
به مثابه روح عریان از ماده، احتمالا
به مثابه روح عاری از غبار ظلمات شب در می آید.
·
اینجا سخنی از زن بر زبان رانده
نمی شود.
·
چرا ما به فمینیزاسیون روح صبح توسط
شاعر می رسیم؟
3
روح صبح با طنازی جلوی چشمان من عریان شد
و خود را
در آیینه زلال جاودانه ای
از غبار حسرت و
انده شست.
·
روح صبح در نهایت شوخی و ناز از
البسه مادی برهنه می شود و در مقابل آیینه ای ابدی خود را از غبار حسرت و اندوه شستشو
و تطهیر می کند.
4
آن سان که بزرگ و پاک شد.
·
روح صبح، در اثر شستشوی خود از
غبار حسرت و اندوه، نه تنها پاک و مصفا، بلکه بزرگ می شود.
·
چرا بزرگ؟
5
بعد توری زربفت را پوشید و گوشه دامن تا کرانه بی کرانگی
گسترد.
·
فمینیته (تأنیث، زنیت، زن وارگی) روح صبح در این دو جمله شاعر آشکار می گردد:
الف
بعد توری زربفت را پوشید
·
فقط زنان توری زربفت می پوشند.
·
منظور از توری زربفت که روح صبح در
برمی کند، همان تار زرینی است که عنکبوت زرد رنگ خورشید بافته است.
·
می توان گفت که خیاط توری زربفت
روح صبح، عنکبوت زرد رنگ خورشید است.
ب
و گوشه دامن تا کرانه بی کرانگی گسترد.
·
فقط زن است که دامن می پوشد و می
گسترد.
·
منظور از دامنگستری روح صبح، گریز
بقایای ظلمت شب و سیطره دم افزون روشنائی صبح است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر