۱۳۹۵ مرداد ۳۱, یکشنبه

سیری در شعری از مهدی اخوان ثالث (119)


مهدی اخوان ثالث
(1307 ـ 1369)
صبح
از این اوستا
(1344)

ویرایش و تحلیل از
ربابه نون

و روح صبح آنگه پیش چشم من برهنه شد، به طنازی
و خود را از غبار حسرت و اندوه
در آیینه ی زلال جاودانه شست و شویی کرد
بزرگ و پاک شد وآن توری زربفت را پوشید
و آنگه طرف دامن (گوشه دامن)  تا کران بیکران گسترد

·        معنی تحت اللفظی:
·        روح صبح با طنازی جلوی چشمان من عریان شد و خود را در آیینه زلال جاودانه ای از غبار حسرت و اندوه شست.
·        آن سان که بزرگ و پاک و مصفا شد.
·        بعد توری زربفت را پوشید و گوشه دامن تا کرانه بی کرانگی گسترد.

·        تسلط اخوان به زبان فارسی ستایش انگیز است.
·        در سخن اخوان هیچ چیز به امید تصادف و حدس و گمان خواننده و شنونده شعر رها نشده است.
·        انتخاب واژه ها با دقت عظیمی صورت می گیرد.

1
روح صبح با طنازی جلوی چشمان من عریان شد

·        روح صبح در این بند شعر اخوان، فمینیزه می شود.
·        روح صبح، زن آسا، تصور و تصویر می شود.

·        این تصور و تصویر نه تنها حاکی از ناتورالیسم شاعر است، بلکه ضمنا حاکی از فمینیسم ناتورالیستی او و یا ناتورالیسم فمینیستی او ست.

·        زن در فلسفه اخوان، نه حوای فریبای افسانه ای، نه همدست ابلیس حیله گر، نه منبع فساد و انحراف، بلکه به مثابه روح صبح، مظهر پاکی و پارسائی و صفا تصور و تصویر می شود.

·        در این بند شعر، از سوئی، روح صبح  فمینیزه می شود و از سوی دیگر، زن ناتورالیزه می شود.
·        زن، بسان روح صبح تصور و تصویر می شود.
·        زیبائی اجتماعی ـ انسانی بدین طریق با زیبائی طبیعی به وحدت می رسد.

·        این به معنی بسط و تعمیم  دیالک تیک طبیعت و جامعه به شکل دیالک تیک روح صبح و زن است.

·        سؤال این است که اخوان در جامعه ای بلحاظ فکری وفرهنگی بغایت عقب مانده چگونه به این عظمت فکری ناتورالیستی ـ هومانیستی و مهم تر از آن، فمینسیتی رسیده است؟

2
روح صبح با طنازی جلوی چشمان من عریان شد

·        اخوان صبح را دیالک تیکی از ماده و روح تصور و تصویر می کند.
·        روح صبح از غبار مادی برهنه می شود.
·        روح صبح جامه مادی از تن در می آورد.
·        به مثابه روح عریان از ماده، احتمالا به مثابه روح عاری از غبار ظلمات شب در می آید.

·        اینجا سخنی از زن بر زبان رانده نمی شود.  

·        چرا ما به فمینیزاسیون روح صبح توسط شاعر می رسیم؟

3
روح صبح با طنازی جلوی چشمان من عریان شد
و خود را
در آیینه زلال جاودانه ای
 از غبار حسرت و انده شست.

·        روح صبح در نهایت شوخی و ناز از البسه مادی برهنه می شود و در مقابل آیینه ای ابدی خود را از غبار حسرت و اندوه شستشو و تطهیر می کند.

4
آن سان که بزرگ و پاک شد.

·        روح صبح، در اثر شستشوی خود از غبار حسرت و اندوه، نه تنها پاک و مصفا، بلکه بزرگ می شود.

·        چرا بزرگ؟

5
بعد توری زربفت را پوشید و گوشه دامن تا کرانه بی کرانگی گسترد.

·        فمینیته (تأنیث، زنیت، زن وارگی)  روح صبح در این دو جمله شاعر آشکار می گردد:

الف

بعد توری زربفت را پوشید

·        فقط زنان توری زربفت می پوشند.

·        منظور از توری زربفت که روح صبح در برمی کند، همان تار زرینی است که عنکبوت زرد رنگ خورشید بافته است.  
·        می توان گفت که خیاط توری زربفت روح صبح، عنکبوت زرد رنگ خورشید است.

ب
و گوشه دامن تا کرانه بی کرانگی گسترد.

·        فقط زن است که دامن می پوشد و می گسترد.

·        منظور از دامنگستری روح صبح، گریز بقایای ظلمت شب و سیطره دم افزون روشنائی صبح است.
  
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر