مهدی اخوان ثالث
(1307 ـ 1369)
و ندانستن
از این اوستا
(1344)
ویرایش و
تحلیل از
ربابه نون
·
شست باران بهاران هر چه هر جا بود
·
یک شب پاک اهورایی
·
بود و پیدا بو.
·
بر بلندی، همگنان خاموش
·
گرد هم بودند
·
لیک پنداری
·
هر کسی با خویش، تنها بود
·
ماه می تابید و شب آرام و زیبا بود
·
جمله آفاق جهان، پیدا
·
اختران روشنتر از هر شب
·
تا اقاصی ژرفنای آسمان، پیدا
·
جاودانی بیکران تا بیکرانه ی جاودان پیدا
·
اینک این پرسنده، می پرسد
·
پرسنده:
·
«من شنیدستم
·
تا جهان باقی است، مرزی هست
·
بین دانستن
·
و ندانستن
·
تو بگو، مزدک، چه می دانی؟
·
آن سوی این مرز ناپیدا
·
چیست؟
·
و آنکه زانسو چند و چون، دانسته باشد، کیست؟»
·
مزدک:
·
«من جز اینجایی که می بینم، نمی دانم»
·
پرسنده:
·
«یا جز اینجایی که می دانی، نمی بینی؟»
·
مزدک:
·
«من نمی دانم چه آنجا، یا کجا، آنجا ست.»
·
بودا:
·
«از همین دانستن و دیدن
·
یا ندانستن، سخن می رفت»
·
زرتشت:
·
«آه، مزدک، کاش می دیدی
·
شهر بند رازها آنجا ست
·
اهرمن آنجا، اهورا نیز»
بودا:
·
«پهندشت نیروانا نیز»
·
پرسنده:
·
«پس خدا آنجا ست؟
·
هان؟
·
شاید خدا آنجا ست.
·
بین دانستن
·
و ندانستن
·
تا جهان باقی است، مرزی هست
·
همچنان بوده است
·
تا جهان بوده ست»
پایان
ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر