۱۳۹۵ مرداد ۳۰, شنبه

سیری در شعر «ای مرز پر گهر» از فروغ فرخزاد (18)


ای مرز پر گهر
فروغ فرخزاد
(1313 ـ 1345)
(1934 ـ 1966)
ویرایش و تحلیل از
 شین میم شین

من در میان توده ی سازنده ای قدم به عرصه ی هستی نهاده ام
که گرچه نان ندارد، اما به جای آن
میدان دید باز و وسیعی دارد،
که مرزهای فعلی جغرافیایی اش
از جانب شمال، به میدان پر طراوت و سبز تیر
و از جنوب، به میدان باستانی اعدام
و در مناطق پر ازدحام، به میدان توپخانه رسیده است
و در پناه آسمان درخشان و امن و امنیتش
از صبح تا غروب، ششصد و هفتاد و هشت  قوی قوی هیکل گچی
به اتفاق ششصد و هفتاد و هشت  فرشته، آنهم فرشته ی از خاک و گل سرشته
به تبلیغ طرح های سکون و سکوت مشغول اند

·        فروغ در این بند شعر توده را به چالش می کشد.
·        اکنون صحت حدس ما در رابطه با بند قبلی این شعر، اثبات می شود:
·        فروغ در بند قبلی این شعر، هیئت حاکمه و طبقه حاکمه را به چالش کشیده بود و اکنون ضد دیالک تیکی آن را، یعنی توده را به چالش می کشد.
·        بدین ترتیب، دیالک تیک طبقه حاکمه و توده به چالش کشیده می شود.

·        حالا معلوم می شود که درک دقیق هر متنی ـ چه نثر و چه شعر ـ فقط در روند تحلیل دیالک تیکی میسر می شود، نه در سرسری خواندن آن.

·        این بدان معنی است که هر عضو جامعه باید به فوت و فند تحلیل دیالک تیکی آشنا شود.

·        به قول مارکس، فلسفه (عقل کل اندیش) باید توده ای شود.
·        فلسفه گرفتار در انحصار اقلیتی انگشت شمار باید نفی شود.
·        همه اعضای جامعه باید فیلسوف شوند.
·        فرق هم نمی کند که دل شان می خواهد و یا نمی خواهد.  

1
من در میان توده ی سازنده ای قدم به عرصه ی هستی نهاده ام
که گرچه نان ندارد، اما به جای آن
میدان دید باز و وسیعی دارد

·        فروغ در این حکم (جمله)، توده مردم را به چالش طنز آمیز می کشد:
·        او برای این کار مفهوم «نداشتن نان و داشتنن میدان دید وسیع و باز» را توسعه می دهد.

·        منظور فروغ از این مفهوم چیست؟  

2
«نداشتن نان و داشتنن میدان دید وسیع و باز»

·        فروغ در این مفهوم سرشته به طنز و تمسخر و طعنه، ، دیالک تیک نان و میدان دید را در نظر دارد.
·        به زبان حکیم ابوالقاسم فردوسی، دیالک تیک نان و جان را در نظر دارد.
·        در مفهوم «نان» مایحتاج مادی زندگی از هر نوع تجرید می یابند.
·        نان در شعار «نان ـ مسکن ـ آزادی» نیز به همین معنا ست:

الف
·        نان یعنی خوراک و پوشاک و بهداشت و آموزش و پرورش و وسایل تولید و کارخانه و کار و درآمد و زندگی مرفه و آبرومندانه.  

ب
·        جان هم قاموس حکیم ابوالقاسم فردوسی و هم در قاموس هگل (گایست) به معنی روح و شعور است.

3
«نداشتن نان و داشتنن میدان دید وسیع و باز»

·        فروغ ـ در تحلیل نهائی ـ دیالک تیک ماده و روح را، دیالک تیک وجود و شعور را به شکل دیالک تیک نان و جان و یا نان و میدان دید بسط و تعمیم می دهد.

·        این کار فروغ، کار کمی نیست.
·        دیالک تیک نان و جان، مسئله اساسی فلسفه است.
·        بسته به نحوه و نوع حل این مسئله، جهان بینی آدم ها تعیین می شود.

·        مراجعه کنید به مسئله اساسی فلسفه، دیالک تیک ماده و روح، دیالک تیک وجود و شعور در تارنمای دایرة المعارف روشنگری  

4
من در میان توده ی سازنده ای قدم به عرصه ی هستی نهاده ام
که گرچه نان ندارد، اما به جای آن
میدان دید باز و وسیعی دارد

·        توده مردم در دیار عه «هورا» و عا «شورا» نان ندارند.
·        یعنی در ذلت مادی بسر می برند.
·        ذلت مادی اما به ذلت مادی محدود نمی ماند.
·        ذلت مادی به ذلت فکری، روحی و روانی منجر می شود.

·        فروغ اما قضیه را وارونه می نماید (نمودار می سازد.)
·        فروغ ادعا می کند که ذلت مادی نتیجه معکوس داده است:
·        ذلت مادی به ثروت فکری، به استغنای بینشی منجر شده است.

·        چرا و به چه دلیل فروغ به چینن ادعائی خطر می کند؟     

5
من در میان توده ی سازنده ای قدم به عرصه ی هستی نهاده ام
که گرچه نان ندارد، اما به جای آن
میدان دید باز و وسیعی دارد

·        فروغ در این «تحریف» عمدی و آگاهانه ی دیالک تیک نان و جان، با تیر واحدی حد اقل دو پدیده را به چالش انتقادی ـ انقلابی می کشد:

الف
·        فروغ ـ قبل از همه ـ ایده ئولوژی طبقه حاکمه را مورد تمسخر و طعنه و طنز قرار می دهد:
·        فروغ بدین طریق، هارت و پورتیسم رایج در این سامان بی سامان را به چالش می کشد:
·        مردم نان بخور ـ نمیر در سفره ندارند.
·        ذلت مادی در این سامان فراگیر است.
·        این اما مانع آن نمی شود که از داشتن تمدن 2500 ساله هارت و پورت کنند.
·        از سوئد آسیا بودن ایران دم بزنند.

ب
·        فروغ ضمنا عقب ماندگی فکری توده را که نتیجه عقب ماندگی فجیع نیروهای مولده است، به چالش می کشد.
·        فروغ در بند قبلی شعر، پیش شرط ترقی اجتماعی را، سواد خواندن و نوشتن نامیده است.

·        این بدان معنی است که در این ویرانه از علم و فکر و فرهنگ اثری نیست.
·        این بدان معنی است که جامعه در اعماق قرون وسطی درجا زده و درجا می زند.

·        شدت و حدت این طنز و طعته فروغ در توصیف مرزهای این میدان دید باز و وسیع توده آشکار تر می گردد:

5
میدان دید باز و وسیعی دارد،
که مرزهای فعلی جغرافیایی اش
از جانب شمال، به میدان پر طراوت و سبز تیر
و از جنوب، به میدان باستانی اعدام
و در مناطق پر ازدحام، به میدان توپخانه رسیده است

·        مرزهای جغرافیائی میدان دید باز و وسیع توده به میادین متنوع تیر و اعدام و توپخانه و سرکوب و اختناق و رکود می رسند.
·        این بدان معنی است که راه حل همه معضلات جامعه در تهدید،   سرکوب، ترور، کشتار و نفی فیزیکی اعضای جامعه خلاصه می شود.

·        انتقادات فروغ از میدان دید توده کماکان فعلیت دارند.

·        مردم به تماشای اعدام همنوعان شان می روند و با همان لذت و فراغت مراسم اعدام همنوعان خود را تماشا می کنند که در سینماها فیلم اعدام بردگان یاغی را تماشا کرده اند.

6

و در پناه آسمان درخشان و امن و امنیتش
از صبح تا غروب، ششصد و هفتاد و هشت  قوی قوی هیکل گچی
به اتفاق ششصد و هفتاد و هشت  فرشته، آنهم فرشته ی از خاک و گل سرشته
به تبلیغ طرح های سکون و سکوت مشغول اند

·        فروغ در توصیف عناصر مهم میدان توپخانه از تبلیغات استحماری طبقه حاکمه پرده برمی دارد:
·        اسباب لازم ـ همه ـ آماده است تا خلایق خر شوند و وضع موجود حراست، حفظ و بتون ریزی شود.
·        فروغ برای توضیح این وضع، دیالک تیک سکوت و سکون را توسعه می دهد:

·        دیالک تیک سکوت و سکون به چه معنی است؟  

7
به تبلیغ طرح های سکون و سکوت مشغول اند

·        دیالک تیک سکوت و سکون به معنی بسط و تعمیم تحلیلی ـ نهائی دیالک تیک تئوری و پراتیک است:

الف
·        طبقه حاکمه دهن ها را می بندد.
·        روشنگری را در نطفه سرکوب می کند.
·        از اشاعه خرد کل اندیش ممانعت به عمل می آورد.
·        هر نفسکش مخالف و مزاحم را نابود می سازد.
·        در نتیجه، تئوری و یا اندیشه تبیین نمی یابد.

·        در ضمن اما بطرز شبانه روزی خرافه و خریت تبلیغ می شود.
·        همه این چیزها و کرد و کار ها را فروغ در مفهوم «سکوت» تجرید می کند.

ب
·        بدون تئوری اما پراتیک محال است.
·        بدون اندیشه، عمل محال است.
·        بدون روشنگری، بدون نفوذ اندیشه در روح توده، آب از آب حتی تکان نمی خورد.
·        اگر احیانا فضای آزاد کذائی باز شود، توده بی خبر از خرد و اندیشه، فقط می تواند فاجعه بیافریند و وضع نه بهتر از قبل، بلکه بمراتب بدتر از قبل شود.

·        فروغ همه این چیزها و کرد و کار ها را در مفهوم «سکون» تجرید می کند.

·        خرد کل اندیش در این شعر فروغ به زیور شعر و استه تیک اراسته می شود.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر