۱۳۹۵ مرداد ۳۰, شنبه

صلح (1)


ماتهویس کلاین (1911 ـ 1988)

فیلسوف آلمانی، استاد فلسفه مارکسیستی

از افسران ارتش آلمان  

از بنیانگذاران کمیته ملی آلمان آزاد

به سبب تبلیغات ضد فاشیستی در ارتش

از سوی دادگاه نظامی غیابی نازی

به جرم خیانت

به اعدام محکوم شده بود.

از اساتید فلسفه در دانشگاه کارل مارکس

موضوعات پژوهشی او:

تئوری شخصیت

 اتیک

هومانیسم  




پروفسور دکتر ماتهویس کلاین

برگردان  شین میم شین

·         صلح به ضد جنگ اطلاق می شود.
·        محتوا و خصلت صلح ـ بمثابه یک وضع و حال ـ بطور تاریخی مشروط می شود.
·        صلح ـ به عبارت دیگر ـ همواره با فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی معینی انطباق دارد.


I

صلح و سوسیالیسم ـ کمونیسم

1
·        صلح ذاتی کمونیسم و مرحله اول آن، یعنی سوسیالیسم است.

2
·        صلح حاوی همزیستی مسالمت آمیز هماهنگ انسان ها و خلق های همبود سوسیالیستی ـ کمونیستی است که در همیاری و همکاری با یکدیگر زندگی می کنند.

3
·        صلح فقط به معنی تعطیل جنگ نیست.

4
·        صلح رابطه مثبتی است که در زندگی اجتماعی کمونیستی حاکم است.

5
·        صلح پیامد ضرور مالکیت اجتماعی بر وسایل تولید و مناسبات اجتماعی و قانونمندی های درونی شیوه تولید سوسیالیستی ـ کمونیستی منطبق با آن است.

6
·        صلح یک اصل بین المللی سوسیالیسم و کمونیسم است.

7
·        صلح اصلی است که احزاب کارگری ـ کمونیستی در سیاست خویش پیش می گیرند.

8
·        محتوای اصلی صلح عبارت است از تحقق روابط دوستانه میان کلیه خلق ها ـ صرفنظر از نوع نظام اجتماعی آنها ـ و تنظیم مناسبات میاندولتی بر بنیان حقوق ملل، قراردادها و موافقت نامه های میاندولتی بین المللی.

9
·        اگر جنگ، پدیده قانونمند جامعه طبقاتی و نتیجتا آماج و تمایل طبقات استثمارگر برای تضمین و گسترش قدرت خویش است، صلح، پدیده قانونمند کمونیسم و آماج مبارزاتی طبقه کارگر است.

10
·        بانیان مارکسیسم ـ لنینیسم از بین بردن استثمار و ستم، ذلت و حقکشی و همزمان، رهاسازی بشریت از هر نوع جنگ را رسالت تاریخی طبقه کارگر می دانند.

11
·        وجود و توسعه سیستم جهانی سوسیالیستی، سیاست پیگیر دولت های سوسیالیستی تأییدی بر صحت آموزش مارکس در زمینه های زیر است:

الف

·        تنها طبقه کارگر است که قادر به ریشه کن کردن جنگ است.



ب

·         «بر خلاف جامعه کهنه با ذلت اقتصادی اش و با اقدامات سیاسی مبتنی بر خردستیزی و خرابکاری اش»، تنها طبقه کارگر است که می تواند نظام اجتماعی ئی را پیریزی کند که «اصل بین المللی اش صلح باشد.

·        زیرا در آن صورت اصل واحدی به نام کار در همه جا اعتبار خواهد داشت.»

·        (مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد 17، ص 7)

12
·        تاریخ اتحاد شوروی و اردوگاه سوسیالیستی، صحت تز فرمولبندی شده در مانیفست حزب کمونیستی را تأیید کرد که محو تضاد میان طبقات اجتماعی در درون ملت ها نیز به موضعگیری خصمانه نسبت به یکدیگر خاتمه خواهد داد.

13
·        در دولت کثیر المله اتحاد شوروی نه استثمار و نه ستم ملی، بلکه دوستی و همکاری خلق های برابرحقوق حکمفرما بود، خلق هائی که همه با هم راه سوسیالیسم طی می کردند.

14
·        در همبود کشورهای سوسیالیستی دیگر از حکم «هر که زورش بیشتر، حقش بیشتر» خبری نبود.
·        از سرکوب ضعیف بوسیله قوی خبری نبود.
·        از توسعه سریع یکی و عقب ماندن دیگری، از جنگ همه بر ضد همه که از ویژگی های توسعه سیستم سرمایه داری است، خبری نبود.

15
·        مسئله پیشرفت همه اعضای خانواده خلق های سوسیالیستی در راه توسعه اقتصاد مبتنی بر برنامه، در راه تعمیق مداوم همکاری اقتصادی، علمی ـ فنی و فرهنگی بود.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر