مهدی اخوان ثالث
(1307 ـ 1369)
نماز
از این اوستا
(1344)
ویرایش و تحلیل از
ربابه نون
نه صدایی جز صدای رازهای شب
و آب و نرمای نسیم و جیرجیرک ها
پاسداران حریم خفتگان باغ
و صدای حیرت بیدار من، (من مست بودم، مست)
خاستم از جا
سوی جو رفتم، چه می آمد؟
آب
یا نه، چه می رفت، هم ز آن سان که حافظ گفت، عمر تو
(1307 ـ 1369)
نماز
از این اوستا
(1344)
ویرایش و تحلیل از
ربابه نون
نه صدایی جز صدای رازهای شب
و آب و نرمای نسیم و جیرجیرک ها
پاسداران حریم خفتگان باغ
و صدای حیرت بیدار من، (من مست بودم، مست)
خاستم از جا
سوی جو رفتم، چه می آمد؟
آب
یا نه، چه می رفت، هم ز آن سان که حافظ گفت، عمر تو
·
معنی تحت اللفظی:
·
صدائی جز صدای راز های شب، آب،
نرمای نسیم، جیرجیرک ها، صدای پاسداران حریم خفتگان باغ و صدای حیرت بیدار من، به
گوش نمی رسید.
·
من مست بودم.
·
برخاستم.
·
به سوی جوی رفتم.
·
در جوی، آب می رفت و یا به قول
حافظ، عمر تو می رفت.
1
پاسداران حریم خفتگان باغ
و صدای حیرت بیدار من، (من مست بودم، مست)
خاستم از جا
سوی جو رفتم، چه می آمد؟
آب
یا نه، چه می رفت، هم ز آن سان که حافظ گفت، عمر تو
پاسداران حریم خفتگان باغ
و صدای حیرت بیدار من، (من مست بودم، مست)
خاستم از جا
سوی جو رفتم، چه می آمد؟
آب
یا نه، چه می رفت، هم ز آن سان که حافظ گفت، عمر تو
·
مفاهیم این بند شعر اخوان از قرار زیر اند:
پاسداران
حریم خفتگان باغ
صدای حیرت بیدار من
بر خاستن از جا
جو
آب
عمر
صدای حیرت بیدار من
بر خاستن از جا
جو
آب
عمر
·
بنا بر بند قبلی این شعر، تنها کسی
که در باغ بیدار است، راوی و یا شاعر این شعر است:
چشم
من، بیدار و چشم عالمی در خواب
·
اما ظاهرا از این خبرها نیست.
·
چون پاسداران حریم خفتگان باغ هم
بیدار اند و صدای شان به گوش شاعر می رسد.
·
سؤال فقط این است که پاسداران حریم
خفتگان باغ چیستند و یا کیستند؟
2
پاسداران حریم خفتگان باغ
و صدای حیرت بیدار من
پاسداران حریم خفتگان باغ
و صدای حیرت بیدار من
·
موجودات زنده از حشره تا خزنده، از
چرنده تا پرنده و از درنده تا دام، مولدان، صیادان و زحمتکشان حرفه ای اند و بلحاظ
زمان «کار» به دو دسته تقسیم می شوند:
الف
·
زحمتکشان شبکار
ب
·
زحمتکشان روزکار
3
پاسداران حریم خفتگان باغ
پاسداران حریم خفتگان باغ
·
منظور اخوان از «صدای راز های شب»
هم صدای همین زحمتکشان شبکار است.
·
اخوان اما به دلیل بی خبری طبیعت،
زحمتکشان شبکار طبیعت را ایراسیونالیزه می کند و از صدای آنها چیزهای اسرار آمیز سرهم
بندی می کند.
·
احتمالا منظور او از پاسداران حریم
خفتگان باغ نیز اوهام همین زحمتکشان شبکار طبیعت است.
·
اخوان از آنها اشباح محافظ حریم خفتگان باغ را تصور و تصویر می
کند.
4
صدای حیرت بیدار من
صدای حیرت بیدار من
·
اخوان که مست مست است.
·
در عالم مستی، چشم خود را تنها چشم
بیدار شب، تصور می کند.
·
این هنوز چیزی نیست.
·
چیز آن است که اخوان صدای حیرت خود
را می شنود.
·
صدای حیرت دیگر به چه معنی است؟
·
·
شاید اخوان در عالم مستی به
خودگوئی مشغول است و از رازهای حیرت انگیز شب با خویشتن سخن می گوید.
·
صدای حیرت بیدار در واقع صدای اخوان
بیهوش از باده هوش ربا ست.
·
در این مفهوم اخوان طنز دیر آشنائی
تبیین می یابد:
·
مستی به معنی هستی.
·
بیهوشی به معنی بیداری.
5
خاستم از جا
سوی جو رفتم، چه می آمد؟
آب
یا نه، چه می رفت، هم ز آن سان که حافظ گفت، عمر تو
خاستم از جا
سوی جو رفتم، چه می آمد؟
آب
یا نه، چه می رفت، هم ز آن سان که حافظ گفت، عمر تو
·
اخوان در این بند شعر، دیالک تیک
فرم و محتوا را به شکل دیالک تیک جوی و آب از سوئی و به شکل دیالک تیک جوی و عمر
از سوی دیگر بسط و تعمیم می دهد.
·
گذرائی (موقتیت) عمر را اخوان از
حافظ دارد:
الف
چـه
ساز بود که در پرده می زد آن مـطرب
کـه رفـت عمر و هنوز ام دماغ پر ز هوا ست
کـه رفـت عمر و هنوز ام دماغ پر ز هوا ست
دماغ
یعنی مغز سر
یعنی مغز سر
·
حافظ هم در این بیت شعر، از رفتن
عمر سخن دارد
·
عمر را بسان آب جوی، گذران می
داند.
·
شاید منظور اخوان همین بیت حافظ
باشد.
ب
من پیر سال و ماه نی ام یار بی وفا ست
بر من چو عـمر می گذرد پیر از آن شدم
من پیر سال و ماه نی ام یار بی وفا ست
بر من چو عـمر می گذرد پیر از آن شدم
·
معنی تحت اللفظی:
·
پیری من به دلیل سن و سال من نیست.
·
پیری من به این دلیل است که یار بی
وفا ست و بسان عمر ـ بی اعتنا به من ـ می گذرد.
·
حافظ در این بیت نیز منظور اخوان
را ابلاغ می کند:
·
گذرا و موقت بودن عمر را.
پ
من پیر سال و ماه نی ام یار بی وفا ست
بر من
ـ چو عـمر ـ
می گذرد
پیر از آن شدم
من پیر سال و ماه نی ام یار بی وفا ست
بر من
ـ چو عـمر ـ
می گذرد
پیر از آن شدم
·
حافظ اما در این بیت، بسان فیلسوف ماتریالیستی،
عینیت عبور عمر را تبیین می دارد:
·
یار بی وفا ست و بسان عمر بطور
عینی می گذرد.
·
یعنی بی اعتنا به عشق و نفرت و مهر
و کین سوبژکت (حافظ) می گذرد.
·
یعنی مستقل از میل و هوس و اراده و نظر سوبژکت می
گذرد.
·
این نظر خواجه ستایش انگیز است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر