۱۳۹۵ شهریور ۴, پنجشنبه

سیری در شعری از مهدی اخوان ثالث (123)

مهدی اخوان ثالث 
(1307 ـ 1369) 
نماز 
از این اوستا 
(1344) 

ویرایش و تحلیل از 
ربابه نون 

نه صدایی جز صدای رازهای شب
و آب و نرمای نسیم و جیرجیرک ها
پاسداران حریم خفتگان باغ
و صدای حیرت بیدار من، (من مست بودم، مست)
خاستم از جا
سوی جو رفتم، چه می آمد؟
آب
یا نه، چه می رفت، هم ز آن سان که حافظ گفت، عمر تو


·        معنی تحت اللفظی:
·        صدائی جز صدای راز های شب، آب، نرمای نسیم، جیرجیرک ها، صدای پاسداران حریم خفتگان باغ و صدای حیرت بیدار من، به گوش نمی رسید.

·        من مست بودم.

·        برخاستم.

·        به سوی جوی رفتم.

·        در جوی، آب می رفت و یا به قول حافظ، عمر تو می رفت.


1 
پاسداران حریم خفتگان باغ
و صدای حیرت بیدار من، (من مست بودم، مست)
خاستم از جا
سوی جو رفتم، چه می آمد؟
آب
یا نه، چه می رفت، هم ز آن سان که حافظ گفت، عمر تو

·         مفاهیم این بند شعر اخوان از قرار زیر اند:  

پاسداران حریم خفتگان باغ
صدای حیرت بیدار من
بر خاستن از جا 
  جو   
آب 
  عمر

·        بنا بر بند قبلی این شعر، تنها کسی که در باغ بیدار است، راوی و یا شاعر این شعر است:

چشم من، بیدار و چشم عالمی در خواب

·        اما ظاهرا از این خبرها نیست.
·        چون پاسداران حریم خفتگان باغ هم بیدار اند و صدای شان به گوش شاعر می رسد.

·        سؤال فقط این است که پاسداران حریم خفتگان باغ چیستند و یا کیستند؟
 

2 
پاسداران حریم خفتگان باغ
و صدای حیرت بیدار من

·        موجودات زنده از حشره تا خزنده، از چرنده تا پرنده و از درنده تا دام، مولدان، صیادان و زحمتکشان حرفه ای اند و بلحاظ زمان «کار» به دو دسته تقسیم می شوند:

الف

·        زحمتکشان شبکار    



ب

·        زحمتکشان روزکار  


3 
پاسداران حریم خفتگان باغ

·        منظور اخوان از «صدای راز های شب» هم صدای همین زحمتکشان شبکار است.
·        اخوان اما به دلیل بی خبری طبیعت، زحمتکشان شبکار طبیعت را ایراسیونالیزه می کند و از صدای آنها چیزهای اسرار آمیز سرهم بندی می کند.
·        احتمالا منظور او از پاسداران حریم خفتگان باغ نیز اوهام همین زحمتکشان شبکار طبیعت است.

·        اخوان از آنها  اشباح محافظ حریم خفتگان باغ را تصور و تصویر می کند.  


4 
صدای حیرت بیدار من

·        اخوان که مست مست است.
·        در عالم مستی، چشم خود را تنها چشم بیدار شب، تصور می کند.
·        این هنوز چیزی نیست.
·        چیز آن است که اخوان صدای حیرت خود را می شنود.
·        صدای حیرت دیگر به چه معنی است؟
·         
·        شاید اخوان در عالم مستی به خودگوئی مشغول است و از رازهای حیرت انگیز شب با خویشتن سخن می گوید.
·        صدای حیرت بیدار در واقع صدای اخوان بیهوش از باده هوش ربا ست.

·        در این مفهوم اخوان طنز دیر آشنائی تبیین می یابد:
·        مستی به معنی هستی.

·        بیهوشی به معنی بیداری.



5 
خاستم از جا
سوی جو رفتم، چه می آمد؟
آب
یا نه، چه می رفت، هم ز آن سان که حافظ گفت، عمر تو

·        اخوان در این بند شعر، دیالک تیک فرم و محتوا را به شکل دیالک تیک جوی و آب از سوئی و به شکل دیالک تیک جوی و عمر از سوی دیگر بسط و تعمیم می دهد.

·        گذرائی (موقتیت) عمر را اخوان از حافظ دارد:    


الف

چـه ساز بود که در پرده می ‌زد آن مـطرب
کـه رفـت عمر و هنوز ام دماغ پر ز هوا ست

دماغ 
یعنی مغز سر


·        حافظ هم در این بیت شعر، از رفتن عمر سخن دارد
·        عمر را بسان آب جوی، گذران می داند.
·        شاید منظور اخوان همین بیت حافظ باشد.  


ب
 من پیر سال و ماه نی ام یار بی ‌وفا ست
بر من چو عـمر می ‌گذرد پیر از آن شدم

·        معنی تحت اللفظی:
·        پیری من به دلیل سن و سال من نیست.

·        پیری من به این دلیل است که یار بی وفا ست و بسان عمر ـ بی اعتنا به من ـ می گذرد.

·        حافظ در این بیت نیز منظور اخوان را ابلاغ می کند:
·        گذرا و موقت بودن عمر را.

پ 
من پیر سال و ماه نی ام یار بی ‌وفا ست
بر من 
ـ چو عـمر ـ 
می ‌گذرد
پیر از آن شدم

·        حافظ اما در این بیت، بسان فیلسوف ماتریالیستی، عینیت عبور عمر را تبیین می دارد:
·        یار بی وفا ست و بسان عمر بطور عینی می گذرد.

·        یعنی بی اعتنا به عشق و نفرت و مهر و کین سوبژکت (حافظ) می گذرد.

·        یعنی  مستقل از میل و هوس و اراده و نظر سوبژکت می گذرد.

·        این نظر خواجه ستایش انگیز است.
 
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر