۱۳۹۵ مرداد ۳۱, یکشنبه

سفری ـ نظری ـ ابراز نظری ـ گذری (314)


جمعبندی از
مسعود بهبودی

ویرایش:
ایلهان برک
شاعر و مترجم ترک

یک دوجین کار، سرم ریخته
اول باید خورشید را به آسمان سوزن کنم
بعد منت ماه را بکشم تا به شب برگردد،
بعد باید بادها را هل بدهم، تا دوباره بوزند
و آنقدر با گل ها حرف زنم، تا به یاد آورند روزی زیبا بوده اند

بعد از تو
این دنیا
یک دنیا
کار دارد
تا دنیا، دوباره دنیا شود.

پایان

منظور از فانتوم چیست.
تصور واهی؟

1
هر تصوری
ـ در تحلیل نهائی ـ
انعکاس حقیقی و یا کاذب واقعیت امری است.

2
ویرجینیا ولف
ظاهرا
از تفکر مفهومی بی بهره بوده
و نمی دانسته که واقعیت چیست.

3
واقعیت عینی و یا ماده
را کسی نمی تواند بکشد و یا از بین ببرد.

4
ماده لایزال است.
ازلی و ابدی است.

5
آنچه ما شاهدش هستیم
تغییر بی امان ماده است.

6
دانه ای است که گیاهی می شود
نهالی می شود.

7
نهالی است که درختی می شود

8
گلی است که میوه می شود

9
ماده و یا واقعیت عینی
عروسی است که لباس عوض می کند.

10
انعکاسات مخدوش واقعیت عینی در آیینه ی ذهن افراد را
می توان از طریق روشنگری علمی و انقلابی
تصحیح، تدقیق و یا حتی تعویض کرد.

11
حقیقت
انعکاس نسبتا درست واقعیت عینی است.
مراجعه کنید به 
انعکاس، تصور، تصویر تئوری، شناخت، استنباط، واقعیت، حقیقت، واقعیت امر، حقیقت امر
 در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

جامعه بشری را
نمی توان با معیار جغرافیائی طبقه بندی کرد.

1
این کسب و کار عوامفریبانی از قبیل جلال آل عبا و جمارانیان بوده و است

2
جوامع بشری را
بنا بر ساختار اجتماعی ـ اقتصادی اش
تعریف می کنند
نه بنا بر معیارهای جغرافیائی و نژادی و آب و هوائی و مذهبی و غیره

3
جوامع شمال و جنوب و شرق و غرب نداریم

4
جوامع برده داری داریم
فئودالی
سرمایه داری
سوسیالیستی و غیره داریم

زباله های صمد بهرنگی
نه ارزش ادبی دارند و نه ارزش هنری

1
صمد بهرنگی و رفیقش بهروز دهقانی
حتی عاجز از تمیز گاو از خر بوده اند.

2
مراجعه کنید به «کتاب» بهروز دهقانی
تحت عنوان «ملخ ها»
خر در این جفتگ نشخوار می کند.

3
این نشانه گیجی این افراد است.

4
اینها حتی قادر به شناخت خر نبده اند.

5
جهان بینی صمد و بهروز و گله فدائیان و مجاهدین چیست؟

6
صمد
به اعتراف خودش
از درک جفنگ امیر پرویز پویان عاجز بود.

7
این دار و دسته ها را می توان
نمایندگان دست و پا شکسته ی نیچه ئیسم، تئوری فاشیستی نخبگان (اورتگا گاسه) محسوب داشت.
بسان شاملو، آل احمد و آشوری و غیره


بهرام بیضایی
مرگ یزدگرد
 
بر نان گرسنه ایم
 
موبد:
باید به سراسر ایران زمین پندنامه بفرستیم

زن:
پند نامه بفرست ای موبد!
اما اندکی نان نیز بر آن بیفزای.
ما مردمان از پند سیر آمده ایم و بر نان گرسنه ایم.

این کلام زن، چندان ژرف است که
به احتمال قوی
خود مؤلف بدان دسترسی ندارد.
چرا و به چه دلیل؟

اين سخن‌ها را ببايد گفت با بيدارها
دیوان فرخی یزدی

بازگويم اين سخن را، گرچه گفتم بارها
مى ‌نهند اين خائنين بر دوش ملّت، بارها 
 
پرده‌ هاى تار و رنگارنگى آيد در نظر
ليك مخفى در پس آن پرده‌ ها، اسرارها
 
مارهاى مجلسى داراى زهرى مهلك ‌اند
الحذر، بارى از آن مجلس كه دارد مار ها
 
دفع اين كفتارها، گفتار نتواند نمود
از ره كردار بايد دفع اين كفتار ها
 
كشور ما پاك كى گردد ز لوث خائنين
تا نريزد خون ناپاك از در و ديوار ها؟
 
مزد كار كارگر را دولت ما مى ‌كند
صرف جيب هرزه‌ ها، ولگردها، بيكار ها
 
از براى اين‌همه خائن بود يك دار، كم
پر كنيد اين پهن ميدان را ز چوب دار ها
 
دارها چون شد به پا، با دست كين بالا كشيد
بر سر آن دار ها، سالار ها، سردار ها
 
فرّخى اين خيل خواب ‌آلود، مست غفلت‌ اند
اين سخن‌ها را ببايد گفت با بيدارها

پایان
ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری

این شعر
شاید زیبا ترین شعر فرخی یزدی باشد.
ایرادات بینشی این شعر اما کدامند؟

بخش اعظم ثروت بورژوازی ایران
از زحمت توده های آواره افغان
تشکیل یافته است.
آن هم نه پس از روی کار آمدن اعجوبه های عجق ـ وجق
بلکه از همان زمان شاه قلدر نسب

منظور از تاثیر چیست؟
پایگاه طبقاتی جنبش فدائی چیست؟
سنگر طبقاتی فدائیان اسلام و خلق و مجاهدین اسلام و خلق و دیمدام و لیملام چه بوده و چیست؟

شادمانی بزرگی است
که در آخر الزمان
احدی هست که هنوز توان و تلاش و تقلای خواندن دارد.
ما در تیره ترین روزگار بسر می بریم.

ایراسیونالیسم (خردستیزی) همین است:

1
برای شین شیرین عشق
قرینه عینی وجود ندارد.

2
شین شیرین عشق
جفنگ است.

3
زهر ایده ئولوژیکی است.

4
از قضا
یکی از شعبده بازی های عوامفریبانه ی محمد ابن عبدالله
در قرآن کریم و مجید و این و آن
همین بازی با حروف الفبا بوده است:
نون والقلم و شعبده های دیگر

5
این تشبثات
بازی با حروف اند.

6
این تشبثات
فرم هائی از فرمالیسم اند.

7
شعر اکر حاوی و حامل اندیشه نباشد
ـ حتی اگر بلحاظ فرم شق القمر هم باشد ـ
زباله می شود.

8
شما و نه فقط شما
تعریف روشنی از مقوله عشق ندارید.
اگر دارید، تبیین دارید.

اخگر
ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری

همه شعرهایم (اشعارم) را که بوی باران داد (می دهند)
خط می زنم (خواهم زد)
و از سواد شب گذر می کنم (گذر خواهم کرد)

با زخم سکوت سفر کرده ام
کی سوسن آزاده، لب خواهد گشود؟ (سخن خواهد گفت؟)

هر چند عاقل و دیوانه
بر سر یک سفره نشسته اند
عقیق و لعل شدن نه به این (بدان) سادگی است
که قطره ای از سبوی چشمه چشم چکد
(عقیق و لعل شدن
به سادگی خروج چکه ای
از سبوی چشمه چشم نیست)

سرمه خاک تو لاله گون هم شود
از آرایه های شب گذر نمی کند (نخواهد کرد)

با آب دیده شستم ات
چشم صراحی زمان در انتظار تو بود
رهزن آرزو بودی و
در فکرت هزار قلب

چشم جادو شدی و در چاه یوسف
با هزار دلو

افسوس که به این سرگشته، نگفته ای
سرزمینت کجا ست
 
پایان

خیلی زیبا ست.
بلحاظ ساختار می توانست بمراتب زیباتر باشد.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر