جمعبندی از
مسعود بهبودی
حریف
يكى از شكنجه هاى ساواك و اجامر، زندان انفرادى و سكوت مطلق بود و هست
در امريكا زير نظر روانشناسان آزمايش و تجربه شده
وبه شكنجه گران كشور هاى تحت سلطه اموزش داده شده است.
1
گوهر مراد
دوست صمیمی مترجم شازده کوچولو (شاملو)
نمایشنامه ای دارد به نام «پروار بندان»
2
ما هنوز آن را نخوانده ایم
3
این اثر او احتمالا به روند اهلی کردن مربوط می شود.
4
گوهر مراد روانشناس هم بود.
حریف
مهمترین هدف تان این است که بگویید:
من خیلی بیشتر از بقیه می دانم!
همه کسانی که شما را می شناسند
به خوبی می دانند که شما حتی از مارکس هم مارکسیست تر هستید.
در این مورد هیچ تردیدی به دل راه ندهید
1
خیلی ممنون از معرفی معکوس حجری بدبخت
که اصلا فرصت آمدن به فیس آباد را ندارد.
2
ما خود شناس هستیم.
نیازی به معرفی مان توسط این و آن نداریم.
3
در هماندیشی بهتر است که به نظر پرداخته شود
و نه به صاحب نظر
4
برخورد ما هم اوبژکتیو (عینی) است و نه سوبژکتیو.
5
یعنی بی اعتنا به سوبژکت و یا صاحب نظر و یا صاحب قلم است.
6
ما اصولا کاری به خود صاحب نظر نداریم.
7
چون صاحب نظر فانی است
نظر اما باقی است.
8
اگر احیانا به صاحب قلم ایرادی گرفته شود
فقط به دلیل نظر است.
9
علاوه بر این صاحب نظر می تواند در نظرش
تجدید نظر کند.
10
نظر اما
ـ خواه حقیقی و خواه باطل ـ
می ماند و مؤثر می افتد.
دلیل روشنگری پیگیر همین است
و نه اثبات چیزی بودن خویش.
11
سواد ما اما
الحمد لله
کمتر از مارکس نیست.
12
اگر کمتر از او باشد
شرم انگیز است.
13
ما حاضریم در همه این موارد بحث کنیم.
14
چیزها
آن سان که می نمایند و یا ادعا می شوند
نیستند.
15
هر کدام از این دار و دسته ها
خود را تنها نماینده بلامنازع حزب توده می داند.
16
بحث ما در رابطه با اسکلت حزب توده نیست.
17
بحث بر سر ماهیت طبقاتی حزب توده است.
بحث بر سر ایده ئولوژی حزب توده است.
سنت اگزوپری
راه اهلی کردن را
در صبر و سکوت و نگاه سرپوشیده از سوئی
و در صرفنظر مطلق از مبادله فکری و احساسی ـ عاطفی، از سوی دیگر می داند.
سؤال این است که چرا؟
این شیوه اهلی کردن در ساواک
پیشه برنامه ریزی شده اجامر بوده است.
آذر السلطنه دیلمی
بپرهیز از تکرار مکررات.
1
قحط شعر که نیست.
2
اکثریت قریب به اتفاق شعرای عیران
تنها تحولی را که درک کرده اند و درک می کنند،
تعویض شب و روز است
و اگر شق القمر کنند، تعویض فصول سال است
3
فروتنی مفهومی فئودالی ـ روحانی است.
4
توده ای ها فروتن نبوده اند و نیستند.
سؤال این است که چی بوده اند و چیستند؟
پاسخ کمونیستهای ترکیه:
شما با لائیسم، برادری و اراده ی مردم مبارزه می کنید!
1
لائیسم نداریم.
لائیسیته داریم
که مقوله گل و گشاد نامعینی است
یعنی نه (هم) محتوای مثبت و مترقی دارد
و نه (هم) محتوا منفی و ارتجاعی.
2
هم پینوچه می تواند لائیک باشد و هم آلنده
3
عکس اینهم صادق است:
هم مونتسر و همسرش می توانند کشیش باشند
و هم اجامر واتیکان و جماران
4
اولی دهقانان آلمان را مسلحانه نمایندگی می کند و بر دار می شود
دومی اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی را
امپریالیسم و فوندامنتالیسم را
5
از همین سرتیتر مطلب
می توان دریافت که
حزب کمونیست ترکیه
دچار فقر مفهومی و معرفتی ـ نظری است.
6
حزب کمونیست ترکیه
ظاهرا عاجز از ارزیابی رئالیستی ـ راسیونالیستی روندها و روال های جاری است.
7
چون مفاهیم «برادری» و «اراده» نیز
مفاهیم گل و گشاد تق و لق اند.
ممنون
ما مطلب شما را کپی کرده ایم که بخوانیم
به همین دلیل راجع بدان نظر نداده ایم.
ولی عاصمی نه به نامه مردمی ها شباهت دارد
و نه به راه «توده» ای ها و نه به عدالت و مه و مهر.
همین را می خواستیم گفته باشیم.
تا مرزبندی شود.
روشنگری اما صرفنظر ناپذیر است.
در پاسخ به مسعود الدوله دیلمی
1
اولا ایران شده عیران.
2
ثانیا
عیران واژه آذری است.
3
ثالثا
اگر دلیل خواستید خبر کنید
تا مدارک لازم در این زمینه ارائه شود.
4
رابعا برخورد ما عینی است.
یعنی بی اعتنا به سوبژکت و یا صاحب نظر و یا صاحب قلم است.
چارشنبه سوری هم منشاء شرعی دارد
1
منشاء شرعی چارشنبه سوری و تقدیس آتش
شریعت زرتشتی است
که شریعت رقیب شریعت نبوی بوده است.
2
به همین دلیل هم حضرت محمد
منشاء شیطان را آتش جا زده است.
3
هدف حضرت محمد
تحقیر شریعت رقیب و تخریب اعتبار آن بوده است.
4
تو کجائی تا شود خر چاکرت؟
ممنون از شما که ابراز نظر می کنید.
1
این فقط یک روی مدال دو رویه ترس است.
2
ترس در دیالک تیکی از فرم و محتوا
وجود دارد.
3
ما در تحلیل اشعار سیاوش کسرائی در رابطه با آوانتوریسم چپ
(چریکیسم)
متوجه این دیالک تیک شده ایم:
4
سیاوش به دلایل تئوریکی فقط یک روی آن مدال را دیده بود:
5
فرم آن را دیده بود که ما با احتیاط تمام به چالش کشیده ایم.
6
مدال امپریالیستی ـ فوندامنتالیستی ترس
فرمی از تهور کسب می کند.
تهور سرشته به ترس.
7
آن سان که چریک فدائی و یا مجاهد کذائی و یا حزب اللهی و اسلامی و طرفداران آنارشیسم
نارنجک در مشت
بمب در جیب و یا در کمر منفجر می کنند
بی پروا و جنون زده از مین زار می گذرند
با تپانچه ای زنگ زده به عمال تا دندان مسلح دربار
حمله می کنند
حواس بعضی ها که خیلی پرت است
حتما شکم شان سیر است،
خیال شان راحت و دل شان خوش.
1
بعید است که یاران ندانند
که
اصلاح طلبی
همان رفرمیسم دیر آشنا ست
که ریشه را فراموش می کند و هر ریشه ای اندیشی را خاموش.
2
کسب و کار رفرمیسم
بازی با شاخه ها و ساقه ها و برگ ها و بارها ست.
3
رفرمیسم طریق و ترفند عوامفریبی است.
4
دست رفرمیسم به خون روزا لوکزمبورگ و همرزمش
آلوده است.
5
رفرمیسم جنبش های انقلابی را در شهرهای آلمان
بطرز قهر آمیز و خونین سرکوب کرده است.
6
رفرمیسم جز خیانت به خلق
سابقه و هنری نداشته است.
هیچکس تنها نیست.
1
هر کس دیالک تیکی از من درون و من برون است.
2
در وطن باشی و دوستی نداشته باشی
فاجعه است.
3
بعضی ها وقتی حق زندگی در وطن داشتند
صدها دوست داشتند.
4
دریغ است این خانه ویران شود
کنام مجانین و غولان شود.
تأیید محصول کار هر مولدی
مثلا کشیدن هلهله و هورا برای شعر شاعری
ترانه ی آوازخوانی
میز نجاری
سخن سخندانی
مگر به معنی تأیید مولدان مادی و فکری و هنری نیست؟
1
لایک زدن به کودکان کسی
به معنی لایک زدن ضمنی به مادر ـ پدر کودکان نیز است.
2
البته لایک ها
عمدتا
الکی و کشکی و مکانیکی اند و ارزش ندارند.
3
امتحانش مجانی است:
به یکی از لایک زن ها
چپ نگان کنید تا به درجه جدیت لایک های او پی ببرید.
4
یا به جفنگیات کسی لایک نزنید
تا در حسرت لایک بمیرید.
بستگی بدان دارد که منظور از معجزه چه باشد.
1
روند کار مادی و فکری و هنری
بی کمترین تردید
سرشار از اعجاز است.
2
اعجازی که نه فقط این و آن را،
بلکه خود فرد زحمتکش و مولد را
غافلگیر می کند و بی اختیار به تحسین وامی دارد.
3
بیت آخر هر غزل
درست به همین دلیل
به تحسین شاعر از خویشتن خویش
اختصاص دارد.
4
شاعر بدین طریق
به خود شناسی رسیده و به خودخشنودی دست یافته است.
5
در افسانه آفرینش
پس از خلق تندیس حوا و آدم و دمیدن روح بر تندیس بی جان آندو
خدا
به خودشناسی می رسد و
تبارک الله احسن الخالقین
سر می دهد.
6
یعنی در آئینه محصول کار جبرئیل و خود
(خالقین، دو آفریدگار)
لیاقت دال بر خلاقیت جبرئیل و خود را کشف می کند
و به رضایت از لیاقت خویشتن اعتراف می کند.
نفع نظام اطاعت جو
جواد مجابی
1
مش جواد، اگر «ما» اندیشیدن بلد بودیم
روش مصاحبه را بی پروا دور می انداختیم
و جای خالی اش را با هماندیشی بی ریا پر می کردیم.
تا از این جفنگیات تحویل همدیگر ندهیم
و به استحمار فکری و فرهنگی ژرفا نبخشیم.
2
زیست شناسی اجنبی
به این نتیجه رسیده که عادم های عیرانی
جزو نشخوار کنندگان اند.
3
بر خلاف کشف شما
هدف و آماج اجامر حاکم
نه تشکیل، تقویت و تحکیم حافظه خلایق
بلکه تخریب بی برگشت آن است.
ویرایش:
هله به جه
آرمان صدیقی
می توانست،
آری
می توانست
بار بیست و شش بهار را بر دوش داشته بود
چون جنگلی که بار برگ و شاخه و پرنده را
و یا چون دریا که بار ماهی و جلبک و خزه را
بر دوش دارد.
می توانست،
آری
می توانست
آن یکساله ی هله به جه
بیست و شش بار
با بار بهاری بیست و شش باره
امسال
بخندد
پایان
دهخدا میگه:
به عوض جفنگ، می گوید:
چرند و پرند.
1
احدی اعتراضی ندارد.
چرا؟
2
صادق هدایت میگه:
مادر قحبه و واژه های رکیک تر.
احدی اعتراضی ندارد.
3
مینا اسدی میگه:
جاکش.
احدی واژه های او را چارواداری محسوب نمی دارد.
چرا؟
4
صادق چوبک
رکیک ترین حرف ها را در قصه هایش می زند.
کسی کمترین اعتراضی ندارد.
5
احمد شاملو
بدترین سخنان را بر زبان می راند.
کسی یافت نمی شود که او را به مسلخ انتقاد برد
که مرد حسابی چرا میگی:
فروزان .... آبگوشتی بود؟
6
اگر دلیل منطقی برای این سکوت و تمکین بیابید
ما هم
در سنت شما
هندوانه باران تان می کنیم.
7
ایرج میرزا اشعار کثیفی دارد
که راجع به زنان محجب است.
چرا نقد نمی کنید؟
8
دکتر خصوصی شاملو
نور الدین سالمی
گفتگو با او را به صورت کتابی تحت عنوان
«بامدا در آینه» منتشر کرده است.
بخوانید و نقدش کنید.
9
صادق چوبک
سخنان جوانان را راجع به دختران بی حجاب
نقل کرده است.
می خواهید جمله به جمله نقل شود؟
تا قانع شوید که عدم اعتراض به بزرگان شما
علل طبقاتی دارد.
10
همین دفاع شما از آنها
و همین حمله شما به بی سر و پا ها (ما)
هم بی دلیل طبقاتی نیست.
11
انعکاس واقعیت عینی در آئینه ضمیر آدم ها
از صافی های طبقاتی می گذرد
و چه بسا شیره جانش کشیده می شود
و تفاله ای از آن باقی می ماند.
12
همه می دانند که احمد شاملو
دهها نفر از جوانان را به هروئین معتاد کرده است
تا هروئین لازمه را بهتر تهیه کند.
13
ولی کسی تمایلی به افشاگری
و روشنگری ندارد.
14
این کرد و کار ها علل طبقاتی دارند.
15
شما واژه ی جفنگ را دلیل بر ادبیات لومپنی ما می دانید،
ولی مادر قحبه صادق هدایت در قاموس شما می شود
هجو و هزل و فکاهی و طنز و الی آخر
ما روزی روزگاری خر بودیم
ولی ترک خریت کرده ایم و سگ شده ایم.
به جای عرعر پارس می کنیم.
روشنگری علمی و انقلابی
فرمی از خواب غفلت ستیزی است.
آره.
شبنم
از گل استفاده مضاعف می کند:
یعنی هم از آن تشک و لحاف می سازد
و هم بالش
سر بر سقوط خویش فرود آرم
هر دم که می نهم به بستر
فارغ از آنچه هست برابر:
بسیار ها جوانه ها ی بی سر
پر پر به دست باد ِ ستمگر
جعفر مرزوقی
( برزین آدرمهر)
ویرایش این شعر آسان نیست.
احتمالا باید محتوای آن تغییر یابد.
مثال:
1
سر معمولا به بالین نهاده می شود و نه به بستر.
2
بعد از واژه هایی از قبیل «بسیارها» معمولا اسم مفرد بکار می رود و نه جمع (بسیار ها جوانه و نه جوانه ها)
استبداد کجایش فرهنگ است؟
1
فرهنگ چیست؟
2
مراجعه کنید به
فرهنگ
در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
3
استبداد و یا دیکتاتوری
فرمی از حکومت است.
4
فرم
فی نفسه
بیانگر چیزی نیست
اگرچه برابر با هیچ و پوچ نیست.
5
همیشه و همه جا
محتوای فرم تعیین کننده است.
6
در فرم و قالب واحدی
مثلا در کوزه واحدی
هم می توان شراب و شهد نوشید
و هم شرنگ و شوکران
7
به همین دلیل در اروپا
استبداد به دو دسته مثبت و منفی طبقه بندی شده است:
الف
استبداد فئودالی ـ قرون وسطائی، منفی
ب
استبداد روشنگری گرا و بورژوائی، مثبت
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر