۱۳۹۵ مرداد ۲۹, جمعه

سیری در شعری از مهدی اخوان ثالث (117)

مهدی اخوان ثالث 
(1307 ـ 1369) 
صبح 
از این اوستا 
(1344) 

ویرایش و تحلیل از 
ربابه نون 

صبح

·        صبح، عنوان این شعر اخوان است.
·        باید در روند تحلیل این شعر به دلیل شاعر در انتخاب این عنوان پی ببریم:  


1
چو مرغی زیر باران، راه گم کرده
گذشته از بیابان شبی چون خیمه ی دشمن
شبی را در بیابانی - غریب اما - به سر برده
فتاده اینک آنجا روی لاشه ی جهد بی حاصل
همه چیز و همه جا خسته و خیس است
چو دود روشنی کز شعله ی شادی پیام آرد
سحر برخاست

·        معنی تحت اللفظی:
·        همه چیز و همه جا خسته و خیس اند.

·        سحر ـ بسان مرغی که زیر بارش باران راهش را گم کرده، از بیابان شبی شبیه خیمه دشمن گذشته، شبی را در نهایت تنهائی در بیابانی سپری کرده و اکنون روی جسد جهد بی ثمر افتاده ـ بسان دود روشنی که پیام آور شادی است، برخاست.


2 
همه چیز خسته و همه جا خیس است.
سحر 
ـ بسان مرغی که زیر بارش باران راهش را گم کرده،
 از بیابان شبی شبیه خیمه دشمن گذشته، 
شبی را در نهایت تنهائی در بیابانی سپری کرده
 و اکنون روی جسد جهد بی ثمر افتاده ـ
 بسان دود روشنی که پیام آور شادی است، برخاست.

·        می توان گفت که اخوان تریاد (تثلیث) ماده ـ زمان ـ مکان را در این بند شعر به شکل تریاد همه چیز ـ دمدمه های سحر ـ همه جا بسط و تعمیم می دهد.


3 
همه چیز خسته و همه جا خیس است.

·        اخوان ضمنا همه چیز و همه جا را به مثابه موجود زنده (نبات و جانور و انسان)  تصور و تصویر می کند.
·        به همین دلیل از خستگی و خیسی همه چیز و همه جا گزارش می دهد.

·        این برای چندمین بار است که ما به ناتورالیسم اصیل در شعر اخوان برمی خوریم.
·        ناتورالیسم به احتمال قوی بخش لایتجزای ایده ئولوژی اخوان را تشکیل می دهد.
·        اخوان به عناصر طبیعی عشق می ورزد.

·        ما هنوز شاعری را سراغ نداریم که نماینده اصیلتر از اخوان ناتورالیسم باشد.

·        سؤال این است که ناتورالیسم چرا و چگونه این چنین عمیق و اصیل به ایده ئولوژی اخوان نفوذ کرده است؟
 
4

همه چیز خسته و همه جا خیس است.

·        جواب این سؤال در همین شعر است.
·        اخوان به احتمال قوی نگرش زرتشتیستی عمیق دارد و زرتشتیسم از مذاهب ناتورالیستی است.

·        در ادامه این تحلیل خواهیم دید.    


5 
سحر
بسان مرغی که زیر بارش باران راهش را گم کرده

·        اخوان سحر را انیمالیزه می کند:
·        سحر در ذهن شاعر مرغ واره می شود.
·        مرغی که در اثر بارش باران راهش را گم کرده است.
·        این نکته نیز نشانه ناتورالیسم اصیل شاعر است.


6 
سحر
بسان مرغی که
از بیابان شبی شبیه خیمه دشمن گذشته


·        اخوان در این مفهوم، دوئالیسم دیر آشنای نور و ظلمت (مانی)  را دور می اندازد و دیالک تیک سحر و شب توسعه می دهد.

·        چرا و به چه دلیل ما به این نظر می رسیم که اخوان دوئالیسم مانی را دور انداخته و خصلت دیالک تیکی آن را کشف کرده است؟   


7 
سحر
بسان مرغی که
از بیابان شبی شبیه خیمه دشمن گذشته

·        دلیل ما در خود همین مفهوم اخوان است:


الف

·        اولا مرغ سحر از بیابان شب می گذرد.

·        این بدان معنی است که سحر با شب در آمیخته است.

·        در وحدت است.

·        یعنی دیوار دوئالیستی نفوذ ناپذیری میان سحر و شب کشیده نشده است.



ب

·        ثانیا سحر از جلوی خیمه سپاه سیاه شب به مثابه خیمه دشمن می گذرد.

·        این بدان معنی است که مرغ سحر با شب در ستیز است.

·        این به معنی وجود خصومت دیالک تیکی میان مرغ سحر و شب است.


8
سحر
بسان مرغی که
شبی را در نهایت تنهائی در بیابانی سپری کرده

·        اخوان با عمده کردن تنهائی سحر در بیابان سیاه شب احتمالا از دشواری و مشقت مبارزه سحر با شب سخن دارد.
·        دلیل خستگی سحر هم همین است.      


9 
سحر
اکنون روی جسد جهد بی ثمر افتاده است.

·        اکنون از دیالک تیک سحر و شب پرده برداشته می شود:
·        سحر روی لاشه جهد بی حاصل شب افتاده است.
·        یعنی بسان پهلوانی شب را کشته است.
·        یعنی تلاش شب برای رهایی از چنگ سحر بیهوده بوده است.
  

10


سحر
بسان دود روشنی که پیام آور شادی است، برخاست.

·        این به معنی پایان شب و طلوع صبح است.
·        خیلی زیبا ست:
·        شب در فلسفه اجتماعی (فلسفه تاریخ) اخوان، به مرگ طبیعی نمی میرد.
·        شب باید توسط سحر به زانو در آید تا صبح روشن بیاید.

·        این همان کشف بزرگ موسوم به سوبژکتیویته کارل مارکس است:
·        تاریخ (جامعه) ـ بر خلاف طبیعت اول ـ بی سوبژکت نیست.

·        هر مرحله ای از توسعه جامعه، سوبژکت خاص خود را در بطن خود می پرورد:

الف

·        اشرافیت بنده دار، سوبژکت جامعه کمونیستی آغازین بوده است.  



ب

·        اشرافیت فئودال، سوبژکت جامعه برده داری بوده است.  



پ

·        بورژوازی، سوبژکت جامعه فئودالی بوده است.  



ت

·        پرولتاریا، سوبژکت جامعه سرمایه داری است.     



ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر