۱۳۹۵ مرداد ۲۳, شنبه

مقوله «پیر مغان» در آثار خواجه شیراز (2)


تحلیلی از
شین میم شین

مشـکـل خویش بر پیر مغان بردم، دوش
کاو
ـ بـه تایید نـظر ـ
حل مـعـما می ‌کرد

·        معنی تحت اللفظی:
·        دیشب مشکل خود را با پیر مغان در میان نهادم.
·        پیر مغانی که از طریق تأیید نظر به حل معما نایل می آمد.

1
·        منظور از «پیر مغان» در شعر حافظ، احتمالا اقلیت زرتشتی ستمکش در قرون وسطی فئودالی ایران است که در خرابات واقع در خارج از شهرها علاوه بر باده، سکس هم عرضه کرده اند.
·        سکس زنان و پسرکان و دخترکان زرتشتی را.

·         مفاهیم مغبچه و ساقی و غیره احتمالا کودکان و زنان زرتشتی اند.
·        تصور این ستم بر اقلیت های مذهبی در این سامان بی سامان هر انسان بشردوست شرافتمدی را ـ چه بسا ـ به جنون می کشد.

2
مشـکـل خویش بر پیر مغان بردم، دوش
کاو
ـ بـه تایید نـظر ـ
حل مـعـما می ‌کرد

·        همین صفت پیر مغان یعنی تأیید نظر میخواران بی خرد، خود حاکی از شلاق نان بر گرده این بخش مظلوم جامعه است.
·        محتوای این بیت حافظ، رئالیستی است.
·        جماعت میخوار در حالت مستی به درد دل با هر کس و ناکس می پردازند و اگر کسی دم دست نباشد، به درد دل با خویشتن خویش پناه می برند.
·        پیر مغان به دلایل حرفه ای، مستمع هر مست دردمند حراف و چه بسا نالان بوده است.
·        واکنش پیر مغان هم منطقی است.
·        برای مشکلات جماعت مست بی خبر از خویش، که نمی توان راه حل معقولی عرضه کرد.
·        به همین دلیل چاره ای جز تأیید نظر میخواران برای پیرمغان باقی نمی ماند.

3
مشـکـل خویش بر پیر مغان بردم، دوش
کاو
ـ بـه تایید نـظر ـ
حل مـعـما می ‌کرد

·        دلیل تأیید نظر ضمنا برای پرهیز از رنجاندن مشتری است.
·        می فروشی برای پیر مغان، وسیله امرار معاش است.
·        اگر مشتری برنجد، تهیه نان بخور ـ نمیر برای امرار معاش دشوار می گردد.
·        می توان گفت که طرز رفتار پیر مغان، طرز حل معمای این و آن توسط پیر مغان، با شلاق نان به او تحمیل می شود:
·        طرز تهیه نان، تعیین کننده طرز رفتار و گفتار پیر مغان و هر کس دیگر است.

4
مشـکـل خویش بر پیر مغان بردم، دوش
کاو
ـ بـه تایید نـظر ـ
حل مـعـما می ‌کرد

·        حافظ در این بیت در هر صورت، به توصیف رئالیستی قضیه می پردازد.
·        اگر این روند و روال را شاعر خردگرائی تبیین می داشت، محتوای این بیت شعر می توانست تمسخر و طعنه و طنزی تلقی شود:
·        چون حل معمای کسی از طریق تأیید نظر شلم شوربای او و چه بسا حدس و گمان و خیال او، نوعی عوامفریبی است.

·        پیر مغان در این صورت، کمترین زحمت خود اندیشی به خود نمی دهد.
·        فقط با تکان سر و یا با گفتن «حق با تو ست»، خود را از شر میخوار مست خلاص می سازد.

5
نیکی پیر مغان بین که چو ما بد مـسـتان
هر چـه کردیم به چشم کرمـش زیبا بود

·        معنی تحت اللفظی:
·        نیکی پیر مغان از آن رو ست که میخواران و عیاشان وابسته به طبقه حاکمه هر چه می کنند، به چشم کرمش، زیبا می آید.

·        شلاق نان همین است:
·        پدر به روزی می افتد که برای ممانعت از مرگ خود و کودکانش، به هر پستی و پلشتی تن در می دهد و کرد و کار عیاشان با زن و بچه اش را نه تنها تحمل، بلکه ضمنا تأیید می کند و زیبا استنباط می کند.

·        طرز تحصیل، نان تعیین کننده چند و چون مثبت و منفی جان (طرز تفکر، ادراک، احساس و اخلاق) است.

·        زیربنای اقتصادی هر جامعه ـ در تحلیل نهائی ـ تعیین کننده روبنای ایده ئولوژیکی آن جامعه است.

·        شرایط نکبت بار زیست، می تواند آدمیان را لومپن پرولتریزه کند و به منجلاب بی همه چیزی و نیهلیسم اخلاقی سوق دهد.
   
8
نیکی پیر مغان بین که چو ما بد مـسـتان
هر چـه کردیم به چشم کرمـش زیبا بود

·        یکی از دلایل سقوط فکری و اخلاقی در جوامع سرمایه داری واپسین، اقتصاد بازار اجتماعی است:
·        ترفند سنجیده و حساب شده طبقه حاکمه امپریالیستی تأمین حداقل مایحتاج زندگی مردم از جیب مردم است:
·        بخش فعال جامعه با پرداخت مالیات، نان بخش بیکار و یا بیمار جامعه را تقبل می کند.
·        با این کمک های اجتماعی، توده های مولد و زحمتکش در درازمدت لومپن پرولتریزه می شوند.
·        گدا واره می شوند.
·        در نتیجه، بلحاظ فکری سقوط می کنند.
·        طرز تفکر شان بطرز بنیادی تغییر می یابد.
·        در این صورت است که هر بلائی طبقه حاکمه بر سر شان می آورد، بنظر شان زیبا جلوه گر می شود.

9

نیکی پیر مغان بین که چو ما بد مـسـتان
هر چـه کردیم به چشم کرمـش زیبا بود

·        تسخیر کشورها، تخریب آنها و آواره کردن میلیونی سکنه آن کشورها، بی دلیل پیش اندیشیده و سنجیده نیست:
·        طبقه حاکمه بدین طریق با تیر واحدی چندین نشان استراتژیکی ـ ایده ئولوژیکی می زند:

الف
·        توده های مردم رابه عنوان بردگان ملتمس به متروپول های سرمایه داری سوق می دهد.
·        بدین طریق به جای تحمل هزینه کلان برای تولید مثل و تغذیه و تربیت نیروی کار خودی، برایگان، نیروی کار بالغ حاضر و آماده از خارج دریافت می کند.

ب
·        از سوی دیگر با قرار دادن پرولتاریای آواره ی ملتمس در مقابل پرولتاریای خودی، آتش رقابت میان توده های مولد و زحمتکش را شعله ور می سازد.

·        در نتیجه، مبارزه طبقاتی میان بورژوازی و پرولتاریا را به مبارزه میان پرولتاریای داخلی و آوارگان خارجی مبدل می کند.

پ
·        طبقه حاکمه امپریالیستی با تشدید خارجی ستیزی، جامعه را فاشیزه می کند و بلحاظ فکری و روحی و روانی برای جنگ های امپریالیستی آماده می سازد.
·        این پدیده را می توان در رشد سریع احزاب فاشیستی در اروپا و امریکا بوضوح دید.

ت
·        آوارگان خارجی در مقایسه با پرولتاریای داخلی، فاقد شعور طبقاتی پرولتری و ضمنا فاقد جسارت مدنی اند.
·        توده پرولتاریای خارجی نمی تواند توان فکری و روحی و روانی لازم برای مقابله با بورژوازی امپریالیستی داشته باشد.
·        به همین دلیل راضی به وضع حاکم است و پرولتاریای جامعه امپریالیستی را تضعیف می کند.
·        این مسئله را حتی پس از پایان جنگ جهانی دوم در مورد کارگران ایتالیائی و ترک و غیره در آلمان و غیره شاهد بوده ایم.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر