مهدی اخوان ثالث
(1307 ـ 1369)
سبز
از این اوستا
(1344)
ویرایش و
تحلیل از
ربابه نون
سبز
·
سبز، عنوان این شعر اخوان است.
·
باید در روند تحلیل شعر به دلیل
انتخاب این عنوان پی ببریم.
1
با
تو دیشب تا کجا رفتم
تا
خدا وآنسوی صحرای خدا رفتم
من نمی گویم:
«ملایک
بال در بالم شنا کردند.»
من
نمی گویم که باران طلا آمد
با
تو ـ لیک ـ ای عطر سبز سایه پرورده،
ای
پری که باد می بردت
از
چمنزار حریر پر گل پرده
تا
حریم سایه های سبز
تا
بهار سبزه های عطر
تا
دیاری که غریبی هاش می آمد به چشمم، آشنا، رفتم
·
معنی تحت اللفظی:
·
دیشب با تو تا خدا و تا آنسوی
صحرای خدا رفتم.
·
نمی خواهم بگویم که ملائکه همراهی
ام کردند و یا بارانی از طلا بارید.
·
با تو اما، ای عطر سبز پرورش یافته
در سایه، ای پری که باد تو را از چمنزار حریر پر گل پرده تا بهار سبزه های عطر می
برد، من تا دیاری رفتم که غریبی هایش به نظر آشنا می آمد.
2
با
تو دیشب تا کجا رفتم
تا
خدا وآنسوی صحرای خدا رفتم
·
در این شعر اخوان، تجربه ای باز
اندیشیده می شود.
·
تجربه ای استه تیزه می شود.
·
تجربه ای با مفاهیم هنری ـ استه تیکی تبیین می یابد.
3
با
تو دیشب تا کجا رفتم
تا
خدا وآنسوی صحرای خدا رفتم
·
شاعر در این بند شعر تریاد (تثلیث)
ماده ـ زمان ـ مکان را به شکل تریاد من و تو ـ دیشب ـ خدا و ماورای خدا بسط و
تعمیم می دهد.
·
من و زمان معلوم اند.
·
آنچه نامعلوم و مجهول می ماند، تو
و مکان است.
·
مکان در این شعر نقطه اوج ایدئال شاعر
است.
·
شاعر ولی مفاهیم رئال و راسیونال لازم را برای توصیف آن نمی
یابد.
·
دلیلش این است که معراج او از نازل
به عالی، از دنی به متعالی، درونی است.
·
روحی و روانی است و نه مادی و
جسمانی.
·
به همین دلیل مکان با مفاهیم ایرئالیستی و ایراسیونالیستی، از قبیل
خدا و آنسوی صحرای خدا تبیین می یابد.
4
من
نمی گویم:
«ملایک
بال در بالم شنا کردند.»
·
اخوان اکنون، معراج شبانه خود را
با معراج رسول اکرم مرزبندی می کند:
سیر
شبانه ی حضرت محمد
از مسجد الحرام به مسجد الاقصی و عروج جسمانی او
از مسجد الاقصی به آسمان بوده است.
مراحل
معراج حضرت محمد
1
سوارشدن
بر بُراق
2
توقف و نماز در طور سینا، بیتالحم و سپس بیت المقدس
3
پیشنهاد
آب و شراب و شیر به وی
4
صعود به آسمان دنیا (آسمان اول)
5
صعود ب آسمان دوم
6
صعود
به
آسمان سوم
7
صعود به آسمان چهارم
8
صعود به آسمان پنجم
9
صعود به آسمان ششم
10
آسمان
هفتم
11
بازگشت
·
در معراج رسول اکرم علاوه بر اسب
پرنده ی موسوم به براق، جبرئیل و دیگر فرشتگان او را با او همکاری و همراهی می کنند.
·
تا جائی که جبرئیل دیگر توان پریدن
ندارد و از هراس سوختن بال و پرش عذر می خواهد و عقب می کشد.
·
بنابرین، معراج اخوان، معراج مذهبی
ـ عرفانی نیست.
·
سؤال این است که چیست؟
5
من
نمی گویم که باران طلا آمد
·
در معراج شاعر از بارش بارانی از
طلا هم اثری نبوده است.
·
مفهوم «بارش باران طلا» هم احتمالا
از خرافه دیگری است.
6
تا
دیاری که غریبی هاش می آمد به چشمم، آشنا، رفتم
·
اکنون مقوله مکان از نو توصیف می
شود:
·
تا خدا و تا آنسوی صحرای خدا به
دیار غریبی تبدیل می شود که غربتش به چشم شاعر، آشنا ست.
·
این بدان معنی است که تجربه شبانه،
او را به یاد تجربه از یاد رفته، می اندازد.
·
این بدان معنی است که شاعر قبلا هم
همین معراج را کرده است.
7
با
تو ـ لیک ـ ای عطر سبز سایه پرورده،
ای
پری که باد می بردت
از
چمنزار حریر پر گل پرده
تا
حریم سایه های سبز
تا
بهار سبزه های عطر
·
در این بند شعر، همراه و همسفر
شاعر معرفی می شود:
الف
ای
عطر سبز سایه پرورده،
·
همسفر و همراه شاعر، عطر سبزی است
که در سایه پرورش یافته است.
·
پرورش یافتن در سایه، به معنی
داشتن پوست نرم و سفید رنگ است.
·
اگر جبرئیل شاعر در آفتاب پرورش می
یافت، پوستش ـ در بهترین حالت ـ به رنگ قهوه در می آمد.
ب
ای
پری که باد می بردت
از
چمنزار حریر پر گل پرده
تا
حریم سایه های سبز
تا
بهار سبزه های عطر
·
همراه و همسفر شاعر، بسان پر بوده
که باد آن را از چمنزار حریر پر گل پرده به حریم سایه های سبز و به بهار سبزه های
عطر می برد.
·
منظور شاعر شاید سبک وزنی جانان
بوده است.
·
چون پر مظهر سبکساری است.
·
منظور شاعر از باد، احتمالا تنفسات
او در بستر عیش اند که پری پر آسا را از سوئی به سوئی می برند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر