۱۳۹۵ شهریور ۵, جمعه

سیری در شعری از مهدی اخوان ثالث (124) (بخش آخر)

     
     
مهدی اخوان ثالث
(1307 ـ 1369)
نماز
از این اوستا
(1344)

ویرایش و تحلیل از
ربابه نون

با گروهی شرم و بی خویشی، وضو کردم
مست بودم، مست سرنشناس، پا نشناس، اما لحظه ی پاک و عزیزی بود

برگکی کندم
از نهال گردوی نزدیک
و نگاهم رفته تا بس دور

شبنم آجین سبز فرش باغ هم گسترده، سجاده
قبله، گو هر سو که خواهی باش
با تو دارد گفت و گو، شوریده ی مستی
مستم و دانم که هستم من
ای همه هستی ز تو، آیا تو هم هستی؟

·        معنی تحت اللفظی:
·        با عرق شرم در حالت بی خویشی وضو گرفتم.
·        مست مست بودم.
·        اما لحظه پاک و عزیزی بود.
·        از نهال گردوی نزدیک، برگ کوچکی کندم.
·        نگاهم به دور دست ها خیره بود.
·        فرش باغ سجاده سبز شبنم آجینی پهن کرده بود.
·        همه سو قبله بود و به هر سو می شد، نماز خواند.
·        ای منشاء هر چه که هست، شوریده ی مستی با تو سخن دارد:
·        «من هستم، به این دلیل که مستم.
·        تو هم هستی؟»  

·        این بند آخر این شعر اخوان است.

·        برای درک محتوای فلسفی آن بهتر است که  مفاهیم اصلی آن را استخراج کنیم و مورد تأمل قرار دهیم:

وضو با گروهی شرم و بی خویشی
مستی
لحظه ی پاک و عزیز 

کندن برگکی   از نهال گردو
نظر بر دور دست
شبنم آجین سبز فرش باغ
سجاده گستردن
همه سوئی قبله
 ، شوریده ی مستی
مستی و هستی
 همه هستی از او
 هستی او


1
با گروهی شرم و بی خویشی، وضو کردم
وضو با گروهی شرم و بی خویشی

·        منظور اخوان از مفهوم «وضو گرفتن با گروهی شرم و بی خویشی» چیست؟

·        وضو به شستن دست و صورت قبل از اقامه نماز اطلاق می شود.
·        آب مورد نیاز اخوان برای وضو، احتمالا یا قطرات شرم بر جبین بوده است و یا اخوان شرم را آب واره تصور و تصویر می کند تا با آن وضو بگیرد.
·        منظور او از بی خویشی، حالت روحی و روانی او ست که نتیجه طبیعی مستی است.   

2
مست بودم، مست سرنشناس، پا نشناس

·        دلیل مستی اخوان و یا راوی شعر، مستی از هستی است.
  
باغ بود و دره، چشم انداز پر مهتاب
ذات ها با سایه های خود هم اندازه
نه صدایی جز صدای رازهای شب
و آب و نرمای نسیم و جیرجیرک ها
پاسداران حریم خفتگان باغ
و صدای حیرت بیدار من

·        این اما به چه معنی است؟ 
 
3
مست بودم، مست سرنشناس، پا نشناس

·        این بدان معنی است که در قاموس اخوان، هستی ساغری مملو از عناصر مستی بخش است.
·        می توان گفت که اخوان، دیالک تیک فرم و محتوا را به شکل دیالک تیک هستی و عناصر مستی بخش، بسط و تعمیم می دهد.
·        شاعر در ساغر هستی، عناصر مستی بخش را سر می کشد و مست می شود.

·        این آیا به معنی ناتورالیسم اصیل، خالص، بی غل و غش و ناتورال (طبیعی و نه تصنعی) شاعر نیست؟

·        آیا نباید اخوان را نماینده اصیل و ناتورال ناتورالیسم در مقیاس جهانی تلقی کرد؟

4
با گروهی شرم و بی خویشی، وضو کردم
مست بودم، مست سرنشناس، پا نشناس،
اما لحظه ی پاک و عزیزی بود

·        منظور اخوان از مفهوم «پاکی و عزت لحظه» چیست؟

·        اخوان احتمالا لحظه مورد نظر را ایدئالیزه می کند.

·        منظور او از مفهوم «پاکی و عزت لحظه»، فراهم بودن همه شرایط پیرامونی لازم برای راز و نیاز با هستی است.
·        خلوص مطلق لحظه برای راز و نیاز، برای نماز به پیشگاه هستی که لبریز از عناصر مستی بخش است.

·        این به معنی طبیعتگرائی سرشته به طبیعت پرستی شاعر است.

5
برگکی کندم
از نهال گردوی نزدیک
و نگاهم رفته تا بس دور

·        چرا شاعر برگکی می کند و نه برگی؟

·        فونکسیون برگک چیست؟

·        چرا برگ کوچک از نهال گردو کنده می شود و نه از درخت گردو؟

·        چرا نگاه شاعر معطوف به دور دست ها ست؟

·        برای پاسخ به این پرسش ها باید مؤمنی را در نظر مجسم ساخت که در نهایت پاکی جسمی و روحی و روانی قصد نماز دارد.

·        اخوان در ادامه این بند شعر شرایط عینی را توصیف می کند:

6
شبنم آجین سبز فرش باغ هم گسترده، سجاده
قبله، گو هر سو که خواهی باش

·        فرش شبنم آجین سبز باغ، برای شاعر مؤمن، سجاده گسترده است.
·        طبیعت به کعبه بدل شده است.
·        به هر سوئی می توان نماز خواند.
·        همه جا کعبه است و همه سو، قبله.

7

برگکی کندم
از نهال گردوی نزدیک
و نگاهم رفته تا بس دور

·        شاعر فقط به مهر نیاز دارد.
·        همه چیز در دور و بر شاعر، مهر است.
·        همه چیز ناتورال و در نتیجه، الهی است.

·        برگک نهال گردو در نزدیکی، تمیز ترین، معطر ترین و لطیف ترین مهر نماز است.
·        دلیل عطف توجه شاعر به دور دست، لایتناهیت هستی است.
·        هستی دیالک تیکی از قربت و غربت است.
·        نزدیک است و دور.

·        نماز شاعر در پیشگاه هستی لایتناهی، آغاز می شود: 
   
8

رنه دکارت (1596 ـ 1650)  
فیلسوف، ریاضی دان و عالم علوم طبیعی
از مؤسسین راسیونالیسم مدرن عصر جدید آغازین
تفکر راسیونالیستی او را کارتزیانیسم نیز می نامند.
دکارت به وجود ایده های مادرزاد باور داشت.

با تو دارد گفت و گو، شوریده ی مستی
مستم و دانم که هستم من
ای همه هستی ز تو، آیا تو هم هستی؟

·        طبیعت به مثابه خدای ناتورال برای شاعر منشاء همه چیز هستی است.
·        شاعر در سنت دکارت، برای هستی خویش دلیل می آورد:
·        دکارت می گوید: 

من می اندیشم
پس هستم.

·        توان تفکر هر کس در قاموس فیلسوف راسیونالیسم، دلیل بر وجود او ست. 

9
با تو دارد گفت و گو، شوریده ی مستی
مستم و دانم که هستم من
ای همه هستی ز تو، آیا تو هم هستی؟

·        اخوان، مستی را دلیل بر هستی می داند.

·        مستی اخوان اما نه به معنی بیهوشی در اثر از تعطیل کارگاه  مغز، بلکه به معنی از آن خود کردن تمام و کمال هستی است.
·        به معنی لاجرعه سر کشیدن ساغر هستی است.

·        می توان گفت که در قاموس اخوان، از آن خود کردن هستی دلیل بر هستی فرد است.

·        بیگانگی با هستی، در فلسفه ناتورالیستی اخوان، به معنی نیستی است.

10

·        حالا می توان منظور او را از مفهوم «وضو با گروهی شرم و بی خویشی» بهتر درک کرد:
·        اخوان در اثر مستی از باده هستی، بی خویش بوده است.

·        سؤال اخوان این است که آیا خدای هستی هست و یا نیست؟

·        پاسخ به این پرسش اخوان آسان است:
·        هستی (در همه فرم هایش، طبیعت اول، طبیعت دوم (جامعه و انسان)، تفکر) بطور عینی، قانونمند است.

·        همه چیز هستی از ذره تا کهکشان خصلت دیالک تیکی دارد.

·        هستی به دلیل همین قانونمندی عینی اش، قابل شناخت است.

·        اگر هستی (طبیعت اول، طبیعت دوم (جامعه و انسان)، تفکر) خر تو خر می بود، یعنی عاری از قانونمندی می بود، شناخت آن محال می گردید.

·        پیش شرط شناخت هر چیز ساختار قانونمند آن چیز است.

·        شناخت هر چیز، یعنی کشف قوانین و قانونمندی های عینی آن چیز.

·        اینشتن همین اندیشه را در طنزجمله ی کوتاهی تبیین می دارد:
 
خدا
طاس نمی اندازد.

·        یادش به یاد باد.

    پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر