ای مرز پر گهر
فروغ
فرخزاد
(1313
ـ 1345)
(1934
ـ 1966)
ویرایش و تحلیل از
شین میم شین
در
سرزمین شعر و گل و بلبل
موهبتی
است زیستن،
آنهم
وقتی
که واقعیت موجود بودن تو
پس
از سال های سال
پذیرفته می شود
·
معنی تحت اللفظی:
·
زیستن در سرزمین شعر و گل و بلبل
موهبتی است.
·
خود ویژگی این سرزمین این است که
موجودیت تو پس از سپری شدن سال ها برسمیت شناخته می شود.
1
در
سرزمین شعر و گل و بلبل
موهبتی
است زیستن
·
فروغ در این بند شعر جامعه را به
مثابه «سرزمین شعر و گل و بلبل» به خمپاره طعنه و طنز می بندد.
·
چرا و به چه دلیل؟
الف
در
سرزمین شعر و گل و بلبل
موهبتی
است زیستن
·
اولا به این دلیل که در ایران فرم
هنری شعر، رایج ترین و معتبر ترین فرم هنری است.
·
به قول سیاوش کسرائی، در این
سرزمین همه شاعر اند و شعر در کوچه و خیابان سروده می شود.
·
ژاله اصفهانی ـ دیگر شاعر حزب توده
ـ پژوهشی در این زمینه دارد که باید مورد تحلیل قرار گیرد.
·
یکی از دلایل رواج شعر به عنوان
فرم هنری غالب، بنظر ژاله اصفهانی، «ارزان بودن» آن است.
·
آموزش، تمرین و انجام این فرم هنری
فوق العاده ارزان است.
·
برای سرودن شعر ـ چه بسا حتی ـ
سواد خواندن و نوشتن لازم نیست.
·
مداد و کاغذ حتی لازم نیست.
·
توان تفکر حتی لازم نیست.
·
به همین دلیل، هر خری می تواند
شاعری باشد و هر عرعری، می تواند شعری باشد.
ب
در
سرزمین شعر و گل و بلبل
موهبتی
است زیستن
·
دلیل دیگر رواج شعر به عنوان هنر
غالب در جامعه، متناسب بودن فرم شعر برای تبلیغ زباله های ایده ئولوژیکی
ایراسیونالیستی است.
·
به همین دلیل از این فرم هنری، همه
اعضای همه طبقات اجتماعی استفاده می کنند.
·
شعر کپسول شیرینی است که هر سم
ایده ئولوژیکی را می توان در آن گنجاند و به خورد خلایق داد.
·
بی دلیل نیست که همه اجامر خردستیز
از نمایندگان عرفان تا فئودالیسم، از اارذل و اوباش فاشیسم تا فوندامنتالیسم شعر و
یا نثر شعرگونه را برای اشاعه سم ایده
ئولوژیکی شان، آلت دست قرار داده اند.
·
فرم هنری شعر می تواند کارگاه عقل
کل اندیش را از کار اندازد و شور و شوق و احساس و عاطفه را بر اریکه قدرت نشاند.
·
با سوء استفاده از شعر می توان
غریزه را بر عقل چیره کرد و برای هر خرافه و خریت مقبولیت پدید آورد.
2
در
سرزمین شعر و گل و بلبل
موهبتی
است زیستن
·
سرزمین گل و بلبل نامیدن ایران
احتمالا به دلیل محتوای اشعار و تصانیف و ترانه ها ست.
·
ما در شعر و تصنیف و ترانه با فرمی
از ناتورالیسم سطحی، ساده لوحانه و مبتذل سر
و کار داریم.
·
تنها تحولی که توجه اعضای این
سامان بی سامان را به خود جلب می کند، تعویض شب و روز و شام و صبح و فصول سال و
رویش نبات و شکوفش گل و خوانش بلبل است.
·
زرد گشتن رنگ برگ های درختان است.
·
بارش باران و برف و یخبندان است.
·
زاد و میر این و آن است.
·
به همین دلیل، مهم ترین روزها،
سالگرد تولد و مرگ این و آن، طلوع و غروب اقتاب، تابش ماه و درخشش ستاره، عید
نوروز، عید مهرگان، تاسوعا و عاشورا و غیره است.
·
فروغ احتمالا همین سطحی نگری و
ساده لوحی ملی را به چالش می کشد.
3
آنهم
وقتی
که واقعیت موجود بودن تو
پس
از سال های سال
پذیرفته می شود
·
درک دقیق منظور فروغ از این جمله
آسان نیست.
·
شاید منظور او این باشد که اعضای
جامعه وجود درخود همدیگر را، یعنی آدمیت همدیگر را برسمیت نمی شناسند.
·
آدم در منظر اعضای این جامعه ـ فی
نفسه ـ آدم نیست:
الف
·
بارز ترین مورد در این زمینه، کودکان
اند.
·
کسی کودکان را آدم حساب نمی کند.
·
کسی حقی برای کودکان قایل نمی شود.
ب
·
یکی از دلایل گزارش مفصل و پیگیر
از هنر ها و شق القمر ها و القاب و اوصاف و عناوین و مقامات و درجات تحصیل و حرفه
و در آمد و غیره ی خویشتن و همنوعان، حتما همین است.
·
خانم فلان
·
بانو بهمان
·
آقای فلان
·
دکتر فلانی
·
مهندس بهمانی
·
معمار فلانی
·
وزیر بهمانی
·
خواهر زاده وزیر فلانی
·
و الی آخر.
پ
·
بدین ترفند زمینه سوبژکتیو لازم
برای برسمیت شناسی خود و همنوعان فراهم آورده می
شود.
·
آدم ها فی نفسه به عنوان آدم
برسمیت شناخته نمی شوند.
·
آدم ها بنا بر معیارهای طبقه حاکمه،
تعریف، طبقه بندی و معرفی می شوند.
4
جایی
که من
با
اولین نگاه رسمی ام از لای پرده،
ششصد
و هفتاد و هشت شاعر را
می
بینم
که
حقه بازها، همه در هیئت غریب گدایان
در
لای خاکروبه، به دنبال وزن و قافیه می گردند
·
معنی تحت اللفظی:
·
سرزمین من، جائی است که من پس از
برسمیت شناخته شدن از لابه لای پرده 678 شاعر حقه باز گدا صفت را می بینم که در
خاکروبه ها به دنبال وزن و قافیه می گردند.
·
این بند شعر فروغ حاوی انتقادات جدی
متعدد و متنوع است:
الف
·
فروغ شعرای این سامان بی سامان را
حقه باز و گدا صفت استنباط و تصویر می کند.
·
این به چه معنی است؟
ب
·
این اولا بدان معنی است که شعر
وسیله فریب همنوعان است.
·
شعر آلت دستی برای خر کردن خلایق است.
·
به همین دلیل اکثریت قریب به اتفاق
شعرا از دید فروغ، حقه باز اند.
پ
می
بینم
که
حقه بازها، همه در هیئت غریب گدایان
در
لای خاکروبه، به دنبال وزن و قافیه می گردند
·
این ثانیا بدان معنی است که اکثریت
قریب به اتفاق شعرا از دید فروغ، گدا واره اند.
·
گدا یکی از اعناصر متعلق به لومپن
پرولتاریا ست.
·
گدا فاقد شرف و شعور و شخصیت است.
·
زباله واره است.
·
می توان گفت که شعرا از شعر وسیله
ای برای گدائی سر هم بندی کرده اند:
·
این ابزار واره گشتن شعر در این
سامان بی سامان سنتی دیرینه دارد.
·
اولین شعر به زبان شیرین فارسی،
احتمالا «بوی جوی مولیان» بوده است که در مدح شاهی سروده شده است.
·
می توان گفت که شعر ابزار گدائی
مولتی فونکسیونال است:
الف
·
شعر ابزار گدائی روشنفکران گدا صفت
از اعضای طبقه حاکمه بوده و کماکان است.
·
به همین دلیل دربار سلاطین و خرگاه
خوانین ضمنا مجمع الشعرا بوده اند که هنر شان مدیحه سرائی بوده است.
·
مدایح شعرا فقط به نیت تجلیل از
سلاطین و خوانین نبوده است.
·
مدایح شعرا به نیت تحریف افکار
عمومی بوده است.
·
در مدایح شعرای طبقه حاکمه، اعضای
طبقه حاکمه به آب زمزم شسته شده اند و تطهیر گشته اند.
·
در مدایح شعرای طبقه حاکمه، واقعیت
عینی وارونه منعکس شده است.
·
بیداد به عنوان داد به خورد خلایق
داده شده است.
·
به ترفند شعر، استحمار عمومی صورت
گرفته است.
ب
·
شعر ابزار گرم و نرم و خام و خر
کردن همنوع بوده است.
·
با شعر، دختران و پسران مردم تحمیق
شده اند و مورد استثمار جنسی و معیشتی اجامر طبقه حاکمه قرار گرفته اند.
·
شعر چه بسا نردبان صعود به تخت
خواب شعرای لاشخور بوده است.
·
فریب حرف این و آن را فقط ساده
لوحان می خورند.
·
گاهی برای گول زدن دختر جوانی می
توان شعری در رثای شهیدی سرود که عاشق و قوم و خویش دخترک بوده است.
پ
·
شعر چه بسا به صورت مناجات و نوحه
و غیره بوده است.
·
با این اشعار ایده ئولوژی طبقه
حاکمه و ائمه ی متعلق به اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی از هر عیب و نقص و
چرک و خون تطهیر شده اند و نهایتا آب به آسیاب ایده ئولوژیکی طبقه حاکمه ریخته شده
است.
ث
می
بینم
که
حقه بازها، همه در هیئت غریب گدایان
در
لای خاکروبه، به دنبال وزن و قافیه می گردند
·
فروغ ضمنا فرمالیسم شعرا را به
چالش کشیده است:
·
مطلق کردن وزن و قافیه و بی
اعتنائی به اندیشه را.
·
این انتقاد انقلابی فروغ از
فرمالیسم کماکان اعتبار دارد.
·
فرمالیسم اکنون در فرم شعر به
اصلاح «نو» رواج می یابد.
·
هر جفنگی به عنوان شعر نو به خورد
این و آن داده می شود.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر