۱۳۹۵ مرداد ۲۶, سه‌شنبه

سیری در شعری از مهدی اخوان ثالث (114)


مهدی اخوان ثالث
(1307 ـ 1369)
سبز
از این اوستا
(1344)

ویرایش و تحلیل از
ربابه نون

غرفه های خاطرم پر چشمک نور و نوازش ها
موجساران، زیر پایم رام تر پل بود
شکر ها بود و شکایت ها
رازها بود و تأمل بود
با همه سنگینی بودن
و سبکبالی بخشودن
تا ترازویی که یکسان  بود در آفاق عدل او
عزت و عزل و عزا، رفتم

غرفه
بالاخانه

چشمک
نوعی به هم زدن چشم به نیت ایماء و اشاره

·        معنی تحت اللفظی:
·        غرفه های خاطرم از چشمک نور و نوازش سرشار بود.
·        مسیر موج آسای معراج در زیر پایم پل آرامی می نمود.
·        علیرغم سنگینی هستی و سبکبالی بخشش، شاکر و شاکی  بودم.
·        رازها بود و تأمل ها.
·        تا ترازوئی که در افاق عدال او عزت و عزل و عزا یکسان بود، رفتم.

·        اخوان در این بند شعر، به توصیف وضع و حال خویشتن خویش (اوتوبیوگرافی)  می پردازد.
·        احساس تجربی خود را توصیف می کند:  

1
غرفه های خاطرم پر چشمک نور و نوازش ها

·        اخوان روح خود را به عمارتی تشبیه می کند که در حین معراج، غرفه هایش از نور و نوازش لبریز بوده اند.

·        ما اینجا با بسط و تعمیم دیالک تیک فرم ـ محتوا به شکل دیالک تیک نور و نوازش ـ غرفه سروکار داریم.  

2
موجساران، زیر پایم رام تر پل بود

·        اخوان دیالک تیک جنبش و آرامش را به شکل دیالک تیک موج و پل بسط و تعمیم می دهد تا از آرامش خاطر خارق العاده اش پرده بر دارد.
·        چنین حالتی یک در یک میلیون امکان پذیر است.
·        آدم حتی اگر حاتم طائی باشد و هیچ کم و کسری نداشته باشد، باز هم بی دغدغه خاطر نیست.
·        مگر اینکه سلب آدمیت و حتی جانوریت شده باشد.
·        متحجر شده باشد.
·        سنگواره شده باشد.
·        چون حشرات حتی بی دغدغه خاطر نیستند.

·        زندگی همیشه دیالک تیکی از یقین و تردید است.
·        دیالک تیکی از امنیت و نا امنی است.
·        دیالک تیکی از تهور و هراس است.
·        دیالک تیکی از غم و شادی است.

·        اخوان می خواهد بدین طریق از نهایت خوشبختی اش پرده بردارد.

3
شکر ها بود و شکایت ها

·        اخوان اکنون به خصلت دیالک تیکی هستی اعتراف می کند:
·        او در معراج خویش، دیالک تیکی از شاکر و شاکی است.
·        این طرز نگرش رئالیستی است.
·        برای اینکه دیالک تیکی است.   

4
رازها بود و تأمل بود

·        پدیده های شگرف معراج، اسرار آمیز اند.
·        به همین دلیل شاعر ناگزیر به تأمل است.
·        تأمل وسیله کشف ماهیت اسرار است.

5
با همه سنگینی بودن
و سبکبالی بخشودن
تا ترازویی که یکسان  بود در آفاق عدل او
عزت و عزل و عزا، رفتم

·        اخوان بودن را سنگین استنباط می کند و بخشش را سبکبالی.
·        به زعم اخوان هستی باری سنگین بر دوش آدمی است و بخشش، پیامدی از سبکباری دارد.
  
6

تا ترازویی که یکسان  بود در آفاق عدل او
عزت و عزل و عزا، رفتم

·        اکنون مقصد معراج مطرح می شود:
·        معراج شاعر با «تو» به سوی «او» بوده است.

·        «او» اما اوتوریته ی عادلی است.
·        آن سان که در ترازوی سنجشش، عزت و عزل و عزا وزن یکسان دارند.

·        منظور از  مفاهیم «عزت»، «عزل» و «عزا» چیست که همه در تزاروی او یکسان اند؟  

7
·        مفاهیم «عزت»، «عزل» و «عزا» در این بند شعر را باید در رابطه با اوتوریته («او») مورد بحث قرار داد:

الف
«عزت» 

·        او به مثابه اوتوریته عادل، افرادی را عزیز می دارد.
·        به مثابه نور دیده خود قلمداد می کند و مورد عزت و احترام قرار می دهد.

·        در تئولوژی اسلامی، به عنوان مثال، انبیاء الله و بویژه  حضرت محمد و زن و بچه و نوه و نتیجه و دامادش به عنوان عزیزان الهی جا زده می شوند.
·        حضرت محمد، حبیب الله است.
·        حضرت ابراهیم، خلیل الله (دوست خدا) است.

·        بقیه اما زباله اند.
·        خدای اسلام اصلا عادل نیست.
·        خدای اسلام، خدای جامعه طبقاتی است.
·        به همین دلیل، هم جهنم دارد و هم جنت.
·        نور دیدگان خدا هم در زمین، هم جماران دارند و هم اوین.


ب
  «عزل»

·        مفهوم «عزل» را نیز باید در رابطه با اوتوریته («او») در نظر گرفت.
·        اوتوریته می تواند کسی را از مقام خود عزل کند.
·        می توان گفت که ما با دیالک تیک عزیز و معزول سر و کار داریم.

پ
«عزا»

·        عزا احتمالا نتیجه عزل است.
·        مغزول عزادار است.
·        چون سلب عزت شده است.
 
7
تا ترازویی که یکسان  بود در آفاق عدل او
عزت و عزل و عزا، رفتم

·        خدای اخوان اما خدای عادلی است.
·        بی کمترین شباهت به خدای طبقاتی است.
·        در ترازوی سنجش خدای عادل اخوان، کمترین فرقی میان عزت و عزل و عزا وجود ندارد.
·        معراج اخوان به سوی چنین خدائی است.

·        چنین خدائی فقط می تواند انعکاس آسمانی ـ انتزاعی «خدای خاک» (توده های مولد و زحمتکش) باشد.
·        این مفهوم را مدیون سیاوش کسرائی هستیم.

·        می توان گفت که بشریت با دو خدای متضاد مواجه اند:     

الف
خدای طبقه حاکمه

·        خدای طبقه حاکمه، انعکاس آسمانی ـ انتزاعی اعضای طبقات حاکمه در طول تاریخ است:
·        خدای طبقه حاکمه، نتیجه تجرید اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی و بورژوازی است.

·        به زبان دیگر، خدای طبقه حاکمه، تصویر انتزاعی خدایان ظالم زمینی در آئینه آسمان است.

ب
خدای توده ای

·        خدای اخوان در این بند شعر، انعکاس آسمانی ـ انتزاعی توده های مولد و زحمتکش است.
·        تصویر خدای خاک در آیینه زلال آسمان است.
·        خدای توده ای، طرفدار بی ریای برابری انسان ها ست.
·        به چشم خدای توده ای، همه اعضای جامعه بشری برابر اند.

·        خدای توده ای  ـ بسان توده ـ برای مفاهیم طبقاتی از قبیل عزت و عزل و عزا تره حتی خرد نمی کند.
·        خدای توده ای، آنتی تز خدای طبقه حاکمه است.

پ
·        دیالک تیک طبقه حاکمه و توده نیز در آیینه آسمان منعکس می شود و به شکل دیالک تیک خدای ظالم و خدای عادل در می آید.
·        مبارزه جاری میان توده و طبقه حاکمه نیز در آیینه ی آسمان منعکس می شود و به شکل مبارزه خدای توده ای بر ضد خدای طبقه حاکمه نمودار می گردد.
   
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر