۱۳۹۵ شهریور ۳, چهارشنبه

سفری ـ نظری ـ ابراز نظری ـ گذری (317)


جمعبندی از
مسعود بهبودی
 
حریف

ﺑﺎﺩ ﻣﯽ ﮔﺮﺩﺩ
 
ﺑﺎﺩ ﻣﯽ ﮔﺮﺩﺩ ﻭ ﺩﺭ، ﺑﺎﺯ ﻭ ﭼﺮﺍﻍ اﺳﺖ، ﺧﻤﻮﺵ
ﺧﺎﻧﻪ ﻫﺎ ﯾﮏ ﺳﺮﻩ ـ ﺧﺎﻟﯽ ﺷﺪﻩ ـ ﺩﺭ ﺩﻫﮑﺪﻩ ﺍﻧﺪ .
ﺑﯿﻤﻨﺎﮎ اﺳﺖ ﺑﻪ ﺭﻩ، ﺑﺎﺭﺑﺩﻭشی ﮐﻪ ﺑﻪ ﭘﻞ
ﺭﺍﻩ ﺧﻮﺩ ﻣﯽ ﺳﭙﺮﺩ،
ﭘﺎﯼ ﺗﺎ ﺳﺮ ﺷﮑمان،
ـ ﺗﺎ شب شان ـ
ﺷﺎﺩ ﻭ ﺁﺳﺎﻥ ﮔﺬﺭﺩ .

ﺑﮕﺴﻠﯿﺪﻩ اﺳﺖ ﺩﺭ ﺍﻧﺪﻭﺩﻩ ی ﺩﻭﺩ
ﭘﺎﯾﻪ ی ﺩﯾﻮﺍﺭی،
ﺍﺯ ﻫﺮ ﺁﻥ ﭼﯿﺰ ﮐﻪ ﺑﮕﺴﯿﺨﺘﻪ ﺍﺳﺖ
ﻧﺎﻟﺶ ﻣﺠﺮﻭﺣﯽ
ﯾﺎ ﺟﺰﻉ ﻫﺎﯼ ﺗﻦ ﺑﯿﻤﺎﺭﯼ .

ﻭ ﺁﻧﮑﻪ ﺑﺮ ﭘﻞ ﮔﺬﺭﺵ ﺑﻮﺩ، به ﻣﺸﮑﻞ ﻫﺎ (؟)
ﻫﺮ ﺯﻣﺎﻥ ﻣﯽ ﻧﮕﺮﺩ .

ﭘﺎﯼ ﺗﺎ ﺳﺮ ﺷﮑﻢ ﻣﺎﻥ
ـ ﺗﺎ شب ﺸﺎﻥ ـ
ﺷﺎﺩ ﻭ ﺁﺳﺎﻥ ﮔﺬﺭﺩ .

ﺑﺎﺩ ﻣﯽ ﮔﺮﺩﺩ ﻭ ﺩﺭ، ﺑﺎﺯ ﻭ ﭼﺮﺍﻍ اﺳﺖ، ﺧﻤﻮﺵ
ﺧﺎﻧﻪ ﻫﺎ ﯾﮏ ﺳﺮﻩ ـ ﺧﺎﻟﯽ ﺷﺪﻩ ـ ﺩﺭ ﺩﻫﮑﺪﻩ ﺍﻧﺪ .

ﺭﻫﺴﭙﺎﺭﯼ ﮐﻪ ﺑﻪ ﭘﻞ ﺩﺍﺷﺖ ﮔﺬﺭ، ﻣﯽ ﺍﯾﺴﺘﺪ
ﺯﻧﯽ ﺍﺯ ﭼﺸﻢ، ﺳﺮﺷﮏ
ﻣﺮﺩﯼ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﺟﺒﯿﻦ، ﺧﻮﻥ ﺟﺒﯿﻦ ﻣﯽ ﺳﺘﺮﺩ .

ﭘﺎﯼ ﺗﺎ ﺳﺮ ﺷﮑﻢ ﻣﺎﻥ
ـ ﺗﺎ شب ﺸﺎﻥ ـ
ﺷﺎﺩ ﻭ ﺁﺳﺎﻥ ﮔﺬﺭﺩ

پایان
ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری

ﻗﺎﺻﺪ ﺭﻭﺯﺍﻥ ﺍﺑﺮﯼ
ـ ﺩﺍﺭﻭﮒ ـ
ﮐﯽ ﻣﯽ ﺭﺳﺪ ﺑﺎﺭﺍﻥ؟

این شعر نیما
شعر کلاسیک غول اسائی است
از عامیت (یونیورسالیته ی) عجیبی لبریز است.
ماندگار و نامیرا و مدام معتبر است.

پابرجائی اعیادی از قبیل عید نوروز و کریسمس و غیره
دلایل ایده ئولوژیکی دارد.

1
یعنی به پابرجائی مذهب شبیه است.

2
اعیاد «ملی» و مذهبی
فونکسیون اجتماعی خاص خود را دارند.

3
طبقه حاکمه
به اعیاد «ملی» و مذهبی
به همان میزان نیاز دارد که به مذهب.

4
فلسفه این اعیاد هنوز تحلیل ماتریالیستی ـ دیالک تیکی نشده است.

5
پیشاپیش
یعنی با چشم بسته و بی مقدمه
می توان گفت که
این اعیاد، دیری است که فرمالیسم محض اند.

6
یعنی از محتوا خالی شده اند.

7
فقط پوسته ای از آنها باقی مانده است
به همان سان که از ماری در برهوتی باقی می ماند.

انتشار اشعار و افکار و آثار دال
بر تأیید آنها نیست.

1
ما در مقابل انتشار وسیع زباله ـ شعر
به انتشار شعر مبادرت می ورزیم.

2
این فرمی از مبارزه ایده ئولوژیکی است:

الف
انتشار هنر و فکر و فرهنگ
(بی اعتنا به ماهیت طبقاتی شان)
بر ضد خردستیزی در فرم های مختلف فکری، فرهنگی و هنری.

ب
دیر شده است
چون در جهنم جامعه ما
روشنگری علمی و انقلابی وجود نداشته است.

3
مثال:
محتوای ترانه های آذربایجان زباله اند

4
در آذر بایجان اما میرزا علی معجز رزمیده است
که کسی اسمش را حتی نمی داند.

5
چرا به جای زباله
اشعار انتقادی، هومانیستی و انقلابی او
ترانه نمی شوند تا جامعه بیدار شود؟

6
انتشار اشعار گیلراد و نفیسی
اولا به خاطر کیفیت شعر آندو ست.

7
ثانیا برای آشنائی با جهان بینی آنها ست.

8
بخشی از اشعار آنها را تحلیل کرده ایم
که باید ادامه یابد.

9
در بلاگفای ما:
خرد، خوداندیشی ..
تحلیل اشعار نفیسی هست

بیدار هرکه گشت
ـ در ایران ـ
رود به دار
بیدار و زندگانی بی دار ام آرزو ست.

راه حل مسئله اما دست شما ست.

1
دلیل طرح پوست گرفتن پرتقال توسط نفیسی
شاید این باشد که میوه جات در اروپا و شاید هم امریکا
کال عرضه می شوند و نه رسیده.

2
به همین دلیل پوست گرفتن پرتقال و گاهی حتی نارنگی
آسان نیست.

3
شما باید بهتر بدانید:
احتمالا اگر پرتقال برسد
پوست گرفتن آن آسان خواهد بود.

4
این حکم خود طبیعت است که آسان باشد.

5
مثال روشنش را در مورد بادام و گردو می بینیم.

نه.
ولی کاش چنین بود.
اگر این شعر تحلیل شود، معلوم می شود که منزوی شاعر مرتجعی است:

از روزن زندانم گر منظره می بینم
یک دایره از شب را، در سیطره می بینم

از بس که پس از رفتن، چرخیده و برگشتند
خط های مصیبت را، من دایره می بینم

1
منزوی تئوری ارتجاعی موسوم به
حرکت دایره وار
را
ـ بی اعتنا به اینکه می داند و یا نمی داند ـ
عملا و عینا نمایندگی می کند.

2
از سرتاپای این غزل
چرک و کثافت پسیمیسم (بدبینی فلسفی) ترواش می کند.

3
پسیمیسم طرز تفکر مرتجعین است.

4
پسیمیسم ارزش علمی و عینی و تجربی ندارد.

5
جامعه بشری هرگز عقب نمی رود.

6
امروز
ـ در تحلیل نهائی ـ
بهتر از دیروز است.

7
باید وسعت نظر داشت تا به اوپمتیمیسم رسید.

8
هیچ چیز نمی تواند درجا زند.

9
دلیلش ساختار دیالک تیکی همه چیز است.

10
از ذره تا کهکشان
ساختار دیالک تیکی دارند و به همین دلیل
درجا نمی زنند، بلکه تغییر می یابند.

11
هر ذره اتمی
حتی
ساختار دیالک تیکی دارد:

الف
هر اتم از دو قطب دیالک تیکی
با بار مثبت و منفی
تشکیل شده است

ب
از پروتون و الکترون تشکیل شده است

پ
وحدت و ستیز ایندو
یعنی دیالک تیکیت اتم
تضمین کننده تغییر اتم است.

ت
درست به همین دلیل
اتم فقط به صورت مولکول وجود دارد
و نه به صورت اتم.

ث
اتم اکسیژن را اصلا نمی توان مهار کرد.

ج
اتم هیدرژن را اصلا نمی توان رام و اهلی کرد.

چ
هر اتم اکسیژن و یا هیدروژن
به محض تشکیل
یا با خودش ترکیب می شود و مولکول اکسیژن و هیدروژن به وجود می آید و یا با یکدیگر ترکیب می شوند که مولکول آب تشکیل می یابد.

12
تئوری همیشه همانی که احمد شاملو به خورد جوانان می دهد
از فلاسفه فاشیسم است و جفنگی بیش نیست.

13
می توان در این زمینه بحث کرد.

14
مثال:
اجامر جماران به نیت رجعت به صدر اسلام
به نیت حفظ عفت زنان و غیره
بساط سلطنت شاه را برچیده اند.

15
ولی عملا راه کاپیتالیستی شاه را ادامه می دهند
و جامعه را به جنده خانه تبدیل می کنند.

16
هر کس زیارت مرقد مطهر در مشهد رود
می تواند صیغه دو ساعنه، دو ورزه
دو هفته ای
حتی جیگر باکره و بی کره به نصیب برد.

17
همان اجامر فاناتیکی که رادیو را حتی تاب نمی آوردند
اکنون
بی شرمانه
در منابر از پورنو (فیلم های عملیات جنسی)
با آب و تاب
حرف می زنند.

18
کدام همیشه همانی

19
کدام مرثیه؟

20
شاملو که شعور ندارد.

21
کدام آخوند
همان است که قبل از عنگلاب اسلامی بوده است؟

22
همان اخوندهائی که با الاغ سفر می کردند
اکنون با ماشین های ضد گلوله سفر می کنند

23
آخوند زاده ها پورشه های سریع السیر می رانند
و به در و دیوار می زنند.

24
همان اخوندهاییی که مخالف مدارس مدرن بود
اکنون تراکتور اتمی می خواهند

25
این موش نقب زند تاریخ است
که سدها را توسط سد سازان سنتی از میان برمی دارد.

26
در جا زدنی در بین نیست.

تفکری در بین نیست.
جامعه ایراسیونالیزه می شود.

1
اعضای جامعه دیگر قادر به نوشتن جمله ای حتی نیستند.

2
به همین دلیل
با شکلک های انترنتی رابطه برقرار می کنند.

3
جامعه و حتی جهان
بلحاظ فکری تخریب می شود.

4
معیار پیشرفت اما
سطح توسعه نیروهای مولده است.

5
جامعه ایران دیگر نمی تواند با خیش چوبی شخم زند.
چون تراکتور آمده است.

6
دیگر نمی تواند با الاغ کار کند
چون اوتومبیل آمده است.

7
دیگر نمی توان پیک بفرستد
چون تلفن و انترنت و فیسبوک و اس ام اس امده است.

8
ضمنا پیشرفت خطی نیست

9
پیشرفت با پسرفت همراه است
دیالک تیکی است.

10
زیگزاگ است
دندانه دار است
پر تضاریص است
مارپیچی است

11
جامعه و انسان
ـ در تحلیل نهائی ـ
پیشرفت می کنند.

افکار مصدق باید تحلیل شوند.
اینها افراد عقب مانده ای اند که
اجامر هی بادشان می کنند تا کسی شوند.

غرب امپریالیستی در بحران اقتصادی نیست.
در بحران عنگلابی است.

1
می خواست دموکراسی صادر کند
دموکراسی اش همه جا
از عراق تا لیبی
از سوریه تا اوکراین
به فاشیسم و فوندامنتالیسم بدل شده است.

2
به همین دلیل دچار بحران عنگلابی است.

3
او ـ با ـ «ما»
دیشب زنگ زده بود.
می خواست عید نو ... را تبریک بگوید
فهمید که ما ارمنی هستیم
حرفی نزد و سر مطلب رفت.

4
گفت:
  به این عیرانی های عامریکائی، بگو
«از «ما» تعریف و طرفداری نکنند
با صد مصیبت آبرویی الکی برای خود اختراع کرده ایم
و با حمایت این اجامر
اکنون در خطر زوال است.»

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر