مهدی اخوان ثالث
(1307 ـ 1369)
صبوحی
از این اوستا
(1344)
ویرایش و
تحلیل از
ربابه نون
·
صبوح به باده صبحگاهی اطلاق می
شود.
·
واژه «صبوحی» را اخوان در این شعر
به معنی صبوحفروش بکار برده است
1
در
این شبگیر
کدامین
جام و پیغام صبوحی، مست تان کرده ست، ای مرغان
که
چونین بر برهنه شاخه های این درخت برده خوابش، دور
غریب
افتاده از اقران بستانش در این بیغوله ی مهجور،
قرار
از دست داده، شاد می شنگید و می خوانید؟
·
معنی تحت اللفظی:
·
ای پرنده ها، در این صبحگاه از جام
و پیغام کدام باده صبحگاهیفروش مست اید که بر شاخه های بی برگ و بار این درخت، از
فرط شادی آرام و قرار از کف داده اید و این چنین چهچه می زنید؟
·
بر شاخه های این درخت بی برگ و بار
که خواب آن را به دور دست ها آورده و در این بیغوله دور افتاده از قوم و خویش و
اقربای خود در باغ و بستان غریب افتاده است.
2
·
درک و فهم اشعار اخوان آسان نیست.
·
اشعار اخوان را فقط ببرکت تحلیل
دیالک تیکی و در روند تحلیل دیالک تیکی می توان درک کرد.
·
با توجه به این شعر، ضمنا می توان
فهمید که چرا فروغ می گوید:
·
«اخوان
با همه فرق دارد.»
·
در اشعار اخوان رئالیسم و
راسیونالیسم دست در دست با هنر و استه تیک می رود.
·
می توان گفت که در شعر اخوان، بخش
خودپوی شعر، مهار و رام می شود و تسلیم بخش آگاهانه شعر می گردد.
·
نقش تعیین کننده در دیالک تیک
خودپوئی و آگاهی از آن آگاهی شده است.
·
دلیل این وارونگی دیالک تیک
خودپوئی و آگاهی در شعر اخوان، شاید رئالیسم و راسیونالیسم سرسخت شاعر باشد.
3
در
این شبگیر
کدامین
جام و پیغام صبوحی، مست تان کرده ست، ای مرغان
·
مخاطب اخوان در این شعر، پرنده ها
هستند.
·
پرنده های مست از جام باده فروش
صبح و پیغام او.
·
می توان گفت که صبوحی (باده فروش
صبحگاهی) به پرنده ها هم جام باده داده است و هم پیغام داده است.
·
این اما به چه معنی است؟
4
در
این شبگیر
کدامین
جام و پیغام صبوحی، مست تان کرده ست، ای مرغان
·
این بدان معنی است که صبوحی به
پرنده ها هم باده مستی بخش داده است و هم مژده ی شادی بخش.
·
این تصور را اخوان به احتمال قوی
مدیون حافظ است.
·
در شعر حافظ نیز پیر مغان به باد
خواران، ضمن داده باده، پند و اندرز و هشدار و رهنمود می دهد و گاهی حتی حل مشکل و
معضل و معما می کند:
5
بـه می سجاده رنگین کن، گرت پیر مغان گوید
کـه سالک بی خبر نبود ز راه و
رسم منزل ها
·
معنی تحت اللفظی:
·
اگر پیر مغان فرمان دهد، سجاده را
با شراب بشوی تا رنگ شراب به خود گیرد.
·
برای اینکه راهنما از راه و رسم
منازل راه با خبر است.
6
مشـکـل
خویش بر پیر مغان بردم، دوش
کاو
ـ بـه
تایید نـظر ـ
حل
مـعـما می کرد
·
معنی تحت اللفظی:
·
دیشب مشکل خود را با پیر مغان در
میان نهادم.
·
پیر مغانی که از طریق تأیید نظر به
حل معما نایل می آمد.
·
مفهوم «پیر مغان» در شعر حافظ باید
مستقلا مورد بررسی سوسیولوژیکی ـ فلسفی قرار گیرد.
·
اقلیت زرتشتی ستمکش در قرون وسطی
ایران احتمالا در خرابات واقع در خارج از شهر علاوه بر باده، سکس هم عرضه کرده
است.
·
سکس زنان و پسرکان و دخترکان زرتشتی
را.
·
مفاهیم مغبچه و ساقی و غیره احتمالا کودکان و
زنان زرتشتی اند.
·
تصور این ستم بر اقلیت های مذهبی
در این سامان بی سامان هر انسان بشردوست شرافتمدی را ـ چه بسا ـ به جنون می کشد.
7
نیکی
پیر مغان بین که چو ما بد مـسـتان
هر
چـه کردیم به چشم کرمـش زیبا بود
·
معنی تحت اللفظی:
·
نیکی پیر مغان از آن رو ست که میخواران
و عیاشان وابسته به طبقه حاکمه هر چه می کنند، به چشم کرمش، زیبا می آید.
·
شلاق نان همین است:
·
پدر به روزی می افتد که برای
ممانعت از مرگ خود و کودکانش، به هر پستی و پلشتی تن در می دهد و کرد و کار عیاشان
با زن و بچه اش را نه تنها تحمل، بلکه ضمنا تأیید می کند و زیبا استنباط می کند.
·
طرز تحصیل، نان تعیین کننده چند و
چون مثبت و منفی جان (طرز تفکر، ادراک، احساس و اخلاق) است.
·
شرایط نکبت بار زیست، می تواند
آدمیان را لومپن پرولتریزه کند و به منجلاب بی همه چیزی و نیهلیسم اخلاقی سوق دهد.
8
در
این شبگیر
کدامین
جام و پیغام صبوحی، مست تان کرده ست، ای مرغان
·
این فونکسیون چندگانه صبوحی و در
شعر حافظ، پیر مغان ـ قبل از همه ـ منشاء اجتماعی و عینی دارد:
الف
·
باده، فرمی از مواد مخدر است و
باده خوار، فردی است که بلحاظ فکری به بن بست رسیده و بلحاظ روحی و روانی خرد و
خراب است و برای درمان درد بی درمانش به زهر بیهوشی و فراموشی و خاموشی نیاز دارد.
ب
·
یکی از فونکسیون های باده از کار
انداختن کارخانه عقل و باز کردن در کاخانه غریزه است.
·
بی دلیل نیست که باده خوار بدبخت
پس از مستی تصغیر می شود:
·
کودک واره می شود، زار می زند و
درد درون خود را بی اختیار بر زبان می راند.
پ
·
به همین دلیل صبوحی و یا پیر مغان
به مقام روانکاو، روانپزشک، سالک و مژده رسان ارتقا می یابد.
ت
·
صبوحی ـ خواه و ناخواه ـ به مستمع
حرفه ای مستان بدل می شود.
·
مستمعی که بنا بر بضاعت عقلی اش
ناگزیر از دادن اندرز است.
·
حتی گاهی مصلحت در آن می بیند که
از پر کردن جام پرهیز کند و باده خوار خرد و خراب را از میکده بیرون راند.
ث
·
«حل
معما به ترفند تأیید نظر» بر بضاعت عقلی ترحم انگیز باده فروش دلالت دارد.
·
«حق
با تو ست» گفتن به مست لایعقلی نه نشانه عقل و اندیشه، بلکه نشانه خالی بودن کله
از عقل اندیشنده است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر