۱۳۹۵ مرداد ۱۹, سه‌شنبه

مقوله «پیر مغان» در آثار خواجه شیراز (1)


تحلیلی از
شین میم شین

بـه می سجاده رنگین کن، گرت پیر مغان گوید
کـه سالک بی ‌خبر نبود ز راه و رسم منزل ‌ها

·        معنی تحت اللفظی:
·        اگر پیر مغان فرمان دهد، سجاده ی آلوده را با شراب بشوی.
·        برای اینکه راهنما از راه و رسم منازل راه با خبر است.

1
بـه می سجاده رنگین کن، گرت پیر مغان گوید
کـه سالک بی ‌خبر نبود ز راه و رسم منزل ‌ها

·        حافظ ظاهرا اوتوریته پیر مغان را در مقابل اوتوریته اصحاب طریقت و عرفان قرار می دهد که اپوزیسیون ضد فئودالی محسوب می شوند و به مبارزه مخفی و مستور مشغول اند.

·        لحظه به لحظه عمر حافظ به مبارزه بر ضد اهل طریقت و عرفان گذشته است.
·        تار و پود دیوان حافظ به تخریب اعتبار اپوزیسیون ضد اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی اختصاص دارد.

·        منظور مستور حافظ از واعظ و صوفی و شیخ و ناصح و غیره نمایندگان اپوزیسیون موسوم به اهل طریقت و عرفان است.

2
بـه می سجاده رنگین کن، گرت پیر مغان گوید
کـه سالک بی ‌خبر نبود ز راه و رسم منزل ‌ها

·        نحوه برخورد ایده ئولوژیکی طبقه حاکمه با اپوزیسیون ضد فئودالی را سعدی پیشاپیش تئوریزه و تئولوژیزه کرده است.
·        یعنی بدان جامه نظری و فقهی پوشانده است.

·        حافظ همان رهنمودهای بنیادی سعدی را به خدمت گرفته و بلحاظ فرم توسعه داده است.

·        بدون سعدی، حافظ نمی توانست ساز و برگ رزم ایده ئولوژیکی لازم را داشته باشد.

·        سعدی تئوریسین و ایدئولوگ بی چون و چرای فئودالیسم است.

·        سعدی روشنفکر ارگانیک طبقه حاکمه فئودالی است.

·        حافظ دار و ندار نظری اش را مدیون سعدی است. 

3
بـه می سجاده رنگین کن، گرت پیر مغان گوید
کـه سالک بی ‌خبر نبود ز راه و رسم منزل ‌ها

·        حافظ در این بیت، سجاده را آلوده قلمداد می کند.
·        سجاده از دید حافظ، به نجاست تزویر و ریا آلوده است و برای تطهیر آن از این آلودگی باید آن را در طشتی از می، شست.
·        می از دید حافظ آنتی تز تزویر و ریا ست.
·        می از دید حافظ آب زمزم است.

·        سؤال این است که چرا و به چه دلیل؟ 

4
بـه می سجاده رنگین کن، گرت پیر مغان گوید
کـه سالک بی ‌خبر نبود ز راه و رسم منزل ‌ها

·        دلیل این مسئله در فونکسیون می است:
·        می کارخانه ی عقل اندیشنده را از کار می اندازد و سبب می شود که مست هر چه در دل دارد، بی اختیار و بی پروا بر زبان راند.
·        فقط کافی است که جاسوس طبقه حاکمه ضبط صوتی روشن کند و پرونده سازی برای مفسد فی الارض آغاز شود.
·        می، به قول حافظ، خانه ی عقل دور اندیش آدمیان را به آتش می کشد و آدمیان در اثر مستی، لایعقل می شوند و «اسرار هویدا می کنند.»
·        می، آدمیان را بلحاظ فکری و عقلی، خلع سلاح می کند.
·        می، در اثر مستی، تسلیحات امنیتی احتیاط و صلاح و تزویر و ریا را از آدمیان باز می ستاند و بی اختیار و بی پروا به کام نهنگ طبقه حاکمه می فرستد.

5
بـه می سجاده رنگین کن، گرت پیر مغان گوید
کـه سالک بی ‌خبر نبود ز راه و رسم منزل ‌ها

·        سمپاتی عمیق حافظ به حلاج به همین دلیل است.

گفت:
«آن یار، کز او گشت سر دار، بلند
جرمش این بود که اسرار، هویدا می کرد.»

·        حافظ و طبقه حاکمه می خواهند که همه مثل حلاج باشند و اسرار را برای خود نگه ندارند.
·        تا به آسانی آب خوردن شناخته شوند و بازداشت، شکنجه، سرکوب، تبعید و یا حتی اعدام شوند.

·        خریت توده برای طبقه حاکمه، مائده ای آسمانی است.
·        احتیاط و عقل دور اندیش و تزویر و ریا اما مذموم و ناپسند است.

·        سؤال این است که چرا حافظ در مقابل مثلا مولوی، پیر مغان را به درجه اجتهاد می رساند؟ 

6
بـه می سجاده رنگین کن، گرت پیر مغان گوید
کـه سالک بی ‌خبر نبود ز راه و رسم منزل ‌ها

·        پیر مغان می فروش حرفه ای است.
·        منافع پیر مغان، در مست سازی خلایق است.
·        در نتیجه می توان گفت که منافعش در مبارزه بر ضد احتیاط و صلاح و عقل دور اندیش و تزویر و ریا ست.
·        پیر مغان خردستیز حرفه ای است.
·        چون حرفه اش می فروشی و عملا خردستیزی است.

·        دیله مای (مشکل لاینحل) ایده ئولوژی طبقه حاکمه فئودالی این است که خود اپوزیسیون متشکل از اهل طریقت و عرفان نیز خردستیز اند.
·        عقل برای مولوی هم مذموم و مفسد فی الارض است.
·        پای استدلالیان از دید مولوی چوبین است.

·        نتیجه این وجه مشترک ایده ئولوژیکی اما چه می شود؟   

7
بـه می سجاده رنگین کن، گرت پیر مغان گوید
کـه سالک بی ‌خبر نبود ز راه و رسم منزل ‌ها

·        می توان گفت که در رزم طبقاتی میان فئودالیسم و اپوزیسیون ضد فئودالی، هر دو طرف جبهه جنگ ایده ئولوژیکی، خردستیز اند.
·        یعنی با ساز و برگ ایراسیونالیستی بر ضد هم می جنگند.
·        هم حافظ و طبقه حاکمه فئودالی خردستیز اند و هم اهل طریقت و عرفان.
·        خود ویژگی جنگ طبقات اجتماعی در ایران از دیرباز شاید همین باشد.
·        نطفه های بورژوائی در ایران (اهل طریقت و عرفان) نمایندگان پانته ئیسم (همه چیز خدائی) اند و نه امپیریسم، رئالیسم و راسیونالیسم.
·        عرفان حتی خردستیزتر از ایده ئولوژی طبقه حاکمه فئودالی (سعدی و حافظ) است.
·        تفاوت سعدی با مولوی بلحاظ پایبندی به خرد از زمین تا آسمان است.
·        سعدی و حتی حافظ صدها بار راسیونال تر از مولوی اند.

·        بدبختی و بدبیاری جنبش ضد فئودالی ایران هم همین است.
·        تز و آنتی تز، فئودالیسم و آنتی فئودالیسم، هر دو خردستیز اند.

·        خرد ستیزی اما فاتحه ای بلند بر نجات و رهایش اجتماعی است.

8
بـه می سجاده رنگین کن، گرت پیر مغان گوید
کـه سالک بی ‌خبر نبود ز راه و رسم منزل ‌ها

·        به همین دلیل، سعدی و به پیروی از او، حافظ با عرفان برخورد دیالک تیکی دارند:

·        برخورد سعدی و حافظ با عرفان دیالک تیکی از تأیید و انتقاد، تحسین و تخریب، تضعیف و تقویت، کوبش و نوازش است:

الف
·        سعدی و حافظ، بخش ایراسیونالیستی عرفان را می پذیرند و حتی توسعه می دهند.

ب
·        سعدی و حافظ اما مبارزه اجتماعی ـ ضد فئودالی عرفان را بیرحمانه می کوبند.

9
بـه می سجاده رنگین کن، گرت پیر مغان گوید
کـه سالک بی ‌خبر نبود ز راه و رسم منزل ‌ها

·        به همین دلیل است که اساتید دان کاهی سطحی و ساده لوح، حافظ را جزو عرفا تصور می کنند.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر