با نغمه می گرفت هر آن ساقه، نقش و رنگ
سیاوش کسرائی
سیاوش کسرائی
(1305 ـ 1374)
(اصفهان ـ وین)
(از تراشه های تبر )
·
با تاب آفتاب که بر پرده می سرید
·
و آنگاه می لمید
·
چون گربه روی فرش،
·
در دشت فرش پرسه زدم زیر آفتاب
·
همراه قد کشیدن گل ها و ساقه ها
·
آوازی از مزارع قالی بلند بود
·
آواز دختران
·
از جویبار زمزمه، می رست تار و پود
·
با نغمه می گرفت هر آن ساقه، نقش و رنگ
·
و ز شبنم عرق
·
می خاست عطر حسرت و آهنگ آرزو
·
بوی تنور و گندم بریان
·
بوی سوار عاشق در گرد جاده ها
·
بوی رمه، نوای نی و خون شامگاه
·
آنگاه می نشست صداها
·
چون کاکل صنوبر غمگین
·
خم روی بال سبز
·
آنگاه می گرفت
·
آواز در گلو
·
آنگاه می فتاد
·
گل، ساقه، رنگ، سراپرده در گره
·
از دشت پر کشیدم با بال آفتاب
·
غافل از آن، که در گره افتاده پای من
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر