مقوله «دعا» در جهان بینی خواجه شیراز
(1)
شین میم شین
حافظ
دعای صبح
و آه شب، کلید گنج مقصود است
بدین راه
و روش میرو که با دلدار پیوندی
·
معنی تحت اللفظی بیت:
·
کلید گنج مقصود، دعای صبح و آه شب است.
·
تو هم همین را پیشه کن، تا به وصل یار نایل آئی.
·
مفاهیمی که حافظ برای صدور رهنمود استراتژیکی خود، در این بیت به خدمت می گیرد، عبارتند از «دعای
صبح» و «آه شب»، «کلید گنج مقصود»، «روش و
راه»، «پیوند با دلدار»
·
ما برای درک منظور حافظ بهتر است که این مفاهیم را مورد
تأمل قرار دهیم:
I
مفهوم «دعای صبح»
·
دعا به چه معنی است؟
·
در فرهنگ واژگان فارسی به این پرسش پاسخ داده اند:
1
·
دعا یعنی «خواندن جملات مأثور از پیغامبر و امامان در اوقات معین
برای طلب آمرزش و بر آورده شدن حاجات»
2
·
نیایش کردن
3
·
در خواست حاجت از خدا
4
·
تضرع
5
·
نفرین
سعدی
(گلستان)
زورمندی مکن بر اهل زمین
تا دعایی بر آسمان نرود
II
مفهوم «آه شب»
·
آه به چه معنی است؟
·
آه در فرهنگ واژگان فارسی به معنی گریه و زاری آمده است.
III
«کلید گنج مقصود»
دعای صبح
و آه شب، کلید گنج مقصود است
·
در قاموس خواجه شیراز، کلید قفل گنج مقصود، آه و زاری شبانه
و دعای صبحگاهی است.
·
حالا معانی آه و دعا را در این رهنمود حافظ بگذاریم و پس از
درک منظور او بدان جامه عمل بپوشانیم.
·
یعنی تئوری خواجه را جامه پراتیک بپوشانیم:
·
از خطه نظر به عالم عمل فرود آییم.
·
بزعم خواجه ی «بسیار بسیار خردمند و انقلابی و زاهد و شیخ و
صوفی و صومعه و راهب و مسجد و منبرستیز» شیراز، راه رهائی از معضلات زندگی و نیل
به مقصود، عبارت است از «خواندن جملات مأثور از پیغامبر و امامان برای طلب آمرزش
و بر آورده شدن حاجات، تضرع و زاری و نفرین»
حافظ
اگر دشنام فرمایی و گر نفرین، دعا گویم
جواب تلخ می زیبد لب لعل شکرخا را
·
حافظ در این بیت هم
تنها واکنشی که در مقابل دشنام و نفرین حریفی پیشنهاد می کند، دعاگوئی است:
·
طلب بهروزی روزافزون برای حریف بد دهن از درگاه الهی است.
·
دلیل حافظ، اما شنیدنی تر است:
·
جواب تلخ دادن درخور لبان لعلگون شکرخا ست.
·
فرمالیستی تر از این نمی توان استدلال کرد:
·
در قاموس خواجه، هرکس که لب لعلی دارد، حق دارد که به خلایق
جواب تلخ دهد.
·
اگر این بد آموزی بی شرمانه به کودکان صغیر و کبیر کشور
نیست، پس چیست؟
حافظ
به ملازمان سلطان که رساند این دعا را
که به شکر پادشاهی ز نظر مران گدا را
·
حافظ در این بیت، مقوله بسیار مهم «دعا» را دوباره به خدمت
می گیرد:
·
خواجه در جست و جوی کسی است که دعای او را به گوش ملازمان
سلطان برساند.
·
دعای خواجه اما از چه قرار است؟
·
دعای خواجه خیلی خیلی انقلابی و یاغی این است که سلطان به
شکر الطاف الهی که شامل حالش شده و سلطنت به مثابه موهبتی الهی نصیبش گشته، گدائی
از جنس حافظ را از نظر نراند.
·
یعنی هرازگاهی حداقل نگاهی به او ارزانی دارد.
·
به این می گویند انقلابی تند رو و افراطی که نه جلو اش می توان
رفت و نه عقبش!
حافظ
میکند حافظ دعایی،
بشنو آمینی بگو:
«روزی ما
باد لعل شکرافشان شما»
·
دعای خواجه در این بیت، عبارت است از «نصیب خواجه گشتن لعل
شکرافشان حریف»
·
اینجا هم دعا به مثابه کلید گنج مقصود قلمداد می شود:
·
اگر هوس بوسیدن لب شکرافشانی به سر کسی زده، همان بهتر که
دعا کند.
·
دعائی همان و دستیابی به لبان شکرافشان بیشمار همان.
حافظ
به جان خواجه و حق قدیم و عهد درست
که مونس دم صبحم دعای
دولت توست
·
معنی تحت اللفظی:
·
سوگند به جان خواجه و حق قدیم و عهد درست که من هر روز صبح،
کاری جز دعای دولت تو ندارم.
·
منظور خواجه از حق قدیم چیست؟
·
واژه حق در فرهنگ واژگان فارسی به معنی حقیقت، عدل، خدا و
غیره آمده است.
·
به احتمال قوی، حافظ در این بیت، به خدا سوگند می خورد.
·
حافظ به مخاطب خود اطمینان خاطر می دهد که هر روز صبح کاری
جز دعای دولت او ندارد.
·
دعای صبحگاهی به مثابه کلید گنج مقصود، در این بیت از صراحت
خارق العاده گذرانده می شود.
·
برای نیل به مقصود خویش، باید به دعای صبجگاهی در حق دولت هر
کس و ناکس پرداخت.
·
این به چه معنی است؟
·
این در بهترین حالت به معنی نوکرپروری است.
·
این به معنی تبلیغ سرسپردگی به طبقه حاکمه است.
·
این به معنی عدم تمیز منافع خاص خود از منافع طبقه و هیئت
حاکمه است.
·
این به معنی عوامفریبی است.
·
وقتی از زهر ایدئولوژیکی در شعر حافظ سخن می رود، منظور
همین است:
·
بدآموزی و تحمیق خواننده و شنونده شعر.
حافظ
روی مقصود که شاهان به دعا
می طلبند
مظهرش آینه طلعت درویشان است
·
معنی تحت اللفظی:
·
شاهان که به دعا آرزوی دیدن روی مقصود را دارند، مظهرش آینه
روی درویشان است.
·
مقوله دعا در قاموس حافظ فقط شامل حال فرودستان جامعه نیست،
بلکه حتی شاهان برای نیل به گنج مقصود، دست به دعا دارند.
·
اکنون معلوم می شود که مقوله دعا در فلسفه اجتماعی حافظ نه بطور
تصادفی، بلکه برعکس، آگاهانه و سنجیده و بطور ضرور وجود دارد.
·
دعا یکی از گشتاورهای فلسفه اجتماعی حافظ است:
·
دعا کلید گشایش درهای بسته مقصود است.
·
جالب اما وارونه سازی بی شرمانه حقایق غیرقابل انکار از سوی
خواجه شیراز است:
·
در قاموس خواجه «آئینه روی دراویش» که هنری جز گدائی و
دریوزگی ندارند، «روی مقصود آرزوئی شاهان» است.
·
این به چه معنی است؟
الف
·
این به معنی چپ نمائی عوامفریبانه است:
·
این به معنی برتر از شاهان قلمداد کردن گدایان حرفه ای است!
ب
·
این به معنی تجلییل از شیوه انگلی زیست دراویش است.
·
این به معنی تطهیر و توجیه گدائی و دریوزگی است.
·
خوب چرا و به چه دلیل خواجه شیراز باید در حرف گدا را بر
شاه برتر شمرد؟
·
درست به همان دلیل که سعدی بابی از بوستان و گلستان را به «طبقه»
اجتماعی «درویش» اختصاص می دهد.
·
اما چرا و به چه دلیل گدائی توجیه نظری و فقهی (تئوریکی و
تئولوژیکی) می شود؟
·
چرا باید ایدئولوگ های نظام بنده داری و فئودالی گداپروری
پیشه کنند؟
1
·
اولا به این دلیل که توده عظیمی از مردم در نهایت فقر و
فاقه بسر می برند و باید شکم خود و خانواده خود را به نحوی از انحا و بالاجبار سیر
کنند.
·
خوب این چه ربطی به ایدئولوگ های طبقه حاکمه دارد؟
·
چرا باید سعدی فصلی از هر کتابش را به دراویش اختصاص دهد و
چرا بعد از او جانشین بلافصلش ـ خواجه شیراز ـ باید به پیروی از او، به تجلیل الکی
و کشکی از دروایش بپردازد؟
·
دلیل اجتماعی اصلی این گداپروری و دستگیری از دراویش کدام است؟
·
برای پاسخ به این پرسش باید پرسید، توده عظیم تهیدست چه
چاره و راهی برای نجات از گرسنگی، سرما، گرما و برهنگی دارد؟
·
پاسخ به این پرسش دلیل اصلی سیاست گداپروری را روشن می سازد:
الف
·
توده تهیدست بی همه چیز عملا بر سر گزینش یکی از «راهکار» های
زیر قرار می گیرد:
1
·
گدائی
2
·
دزدی
3
·
راهزنی
4
·
یاغیگری
5
·
انقلاب اجتماعی
·
ایدئولوگ های طبقه حاکمه با درایت خاص خود به این حقیقت امر
واقف اند و لذا برای حفظ همبود و بتون بندی وضع موجود، گدائی را و گداپروری را و نتیجتا
شیوه زیست انگلی مبتنی بر گدائی را توجیه نظری و فقهی (تئوریکی و تئولوژیکی) می
کنند.
·
سعدی برای تطهیر و توجیه شیوه زیست گدائی، حتی پادشاهان را
در هیرارشی هستی نوعی گدا قلمداد می کند.
·
سعدی در رهنمود به شاه «اتابک
محمد شه نیکبخت، خداوند تاج و خداوند تخت» از او می خواهد که ذلیلانه و درویشانه به تضرع و زاری در
پیشگاه باری تعالی بپردازد و خود را یکی از گدایان درگاه الهی قلمداد کند:
سعدی
که پروردگارا توانگر تویی
توانای درویش پرور تویی
نه کشور خدایم، نه فرماندهم
یکی از گدایان این درگهم
·
اکنون می توان به اهمیت مقوله «درویش» در تئوری اجتماعی ارتجاعی
سعدی و حافظ پی برد.
ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر