۱۴۰۳ مهر ۲۳, دوشنبه

خود آموز خود اندیشی (۱۰۸۷)

 

شین میم شین

بوستان

باب سوم

در عشق و مستی و شور

حکایت دوم

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۸۳ ـ ۸۴)

ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم

 

چو مفتون صادق ملامت شنید

به درد، از درون ناله ای بر کشید  

که بگذار تا زخم تیغ هلاک

بغلتاند ام لاشه در خون و خاک

نمی بینم از خاک کویش گریز

به بیداد گو:

»آبرویم بریز.»

معنی تحت اللف‍ظی:

عاشق صادق وقتی سرزنش اندرزگو را شنید،

از فرط درد ناله ای از اعماق وجود خود برکشید و گفت:

من نمی توانم از شاهد دل برکنم، حتی اگر سر بر تنم نباشد و آبرویم برود.»

 

پرولتر برای حافظ، حکم کابوس را دارد:

 

تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن

که خواجه خود روش بنده پروری داند.

معنی تحت اللفظی:

وقتی برای کسی کار می کنی، مثل گدایان (پرولتاریا)

راجع به دستمزد، حرفی نزن.

مثل برده ها و بنده ها باش.

برای اینکه ارباب برده دار، می داند که به برده چه حقوقی باید بدهد.

 

 

حافظ در این بیت غزل،

دیالک تیک حق و تکلیف را به شکل دوئالیسم دستمزد و بندگی بسط و تعمیم می دهد و نقش تعیین حق (دستمزد) را از پرولتر سلب می کند و به عهده ارباب می گذارد.

ضمنا

پرولتر را بنده جا می زند

و

کار به ازای مزد را بندگی گداواره می نامد.

 

در جامعه ـ تئوری خواجه

توده مولد و زحمتکش باید بنده باشد، رعیت وابسته باشد و نه پرولتر.

حافظ

کار به ازای دستمزد

را

   با  نقض قانون آهنین هستی یکی می داند.

مقوله «عشق» بهترین و معصوم ترین مقوله

برای دفاع از سلسله مراتب فئودالی است.

حافظ در نسخه دیگری از دیوانش،

به جای خواجه (ارباب برده دار) از واژه دوست استفاده می کند.

یعنی

اعضای طبقات حاکمه برده دار و فئودال را دوست توده برده و رعیت جا می زند.

  

توده های مولد و زحمتکش

وابستگی به جانان را نخست در کودکستان عاطفه تمرین می کنند،

 بعد عوض کردن واژه جانان با واژه های خواجه و ارباب و خان و سلطان و در نهایت خدا آسان می گردد.

 

ادامه دارد.

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر