من ایویمده (من در خانه ام هستم)
سن ایوینده (تو در خانه ات و در واقع در اوین هستی)
اولدوز حسرتینده (در حسرت ستاره)
آی حسرتینده (در حسرت ماه)
شعر حسین رزمی (یارای)
خوشبخت کسانی اند که در این جهان کاذب، رفیق صادق پیدا کنند.
فرنگی
در جهان کاذب
نمی توان رفیق صادق پیدا کرد.
آب رودی که بسترش آلوده است، نوشیدنی نیست.
دیروز
جو بادین و عینک
به خاطر غصب اراضی بومیان امریکا
از بازماندگان معذرت خوا ست.
پریروز
سرکرده کانادا از بومیان آنجا معذرت خواسته بود
فردا هم حنا از خلق فلسطین معذرت خواهد خواست.
ولی حنا پس از عروسی به چه کار آید.
مذهب
فرمی از شعور بشریت است و نه توهین به حرمت بشریت.
اگر بشر شعور نمی داشت، نمی توانست حرمت داشته باشد.
قدمت مذهب به قدمت بشریت است:
بشر بر خلاف جانور فقط به نان زنده نیست
بشر علاوه بر نان، محتاج جان (شعور) است.
انسان ها را نمی توان به طور سوبژکتیو (دلبخواهی) به نیکوکار وشیطان صفت طبقه بندی کرد و خودفریبی و عوامفریبی نکرد.
اصولا
فرقی بین ابنای بشر نیست
تنها تفاوتی که بین ابنای بشر هسا،
در جایگاه شان در جامعه است.
همین و بس.
آره.
برای تماشای پیروزیهای ایران
فقط باید نظری به لبنان انداخت
بریکس
سیستم نیست تا آلترناتیوی برای سیستم امپریالیستی جهانی باشد
بریکس
جمع متفرق و متشتتی است.
بریکس
جمع شلم شوربایی است.
فونکسیون بریکس
در بهترین حالت
دستروکتیو (مخرب) است و پرودوکتیو و نه سازنده.
مثال:
ج. خ. چین با هند و روسیه وغیره
اختلافات سرزمینی و سرحداتی دارد و هر آن خطر شعله ور شدن جنگ می رود
به همین دلیل
امپریالیسم امریکا و المان به حمایت اقتصادی و سیاسی و نظامی همه جانبه از هند می پردازند.
طبق قرارداد جدید قرار است ۹۰ هزار نفر از تحصیلکردگان هند به اأمان آورده شوند
چون آلمان کمبود نیروی کار دارد
و در عوض پ
قرار است که ناهندگان افغانی و سوری وکردی و افریقایی به ناکجا آباد منتقل گردند
بریکش سیستم پولی واحد هم ندارد
روانشناسی
یکی از علوم منفرد مدرن است.
فلسفه
اما بر عکس
قدمت هزاران ساله دارد
این هنوز چیزی نیست.
چیز این است که
فلسفه
دربرگیرنده کلیه علوم بوده است
و
علوم رفته رفته کسب استقلال کرده اند و کسی شده اند.
بنا بر شعار شما
فلسفه
تا تشکیل روانشناسی تحفه
ول معطل بوده است.
این هم هنوز چیزی نیست.
چیز این است
که
موضوع روانشناسی
روان بشر و جانور است.
در حالیکه موضوع فلسفه
کل هستی از ذرات تا کاینات است
تولستوی جان
معیار عینی و علمی برای تعیین حسن و عیب چیست؟
آنچه که از دید رعیتی عیب محسوب می شود
از دید ارباب فئودالی
حسن محسوب می شود
بیکاری منبع نادانی و بیماری های روانی و نیهلیسم (باور به پوچی حیات) و غیره است
ولی چرا و به چه دلیل؟
به همان اندازه که تصاویر فروپاشی برجهای دوقلوی تجارت جهانی در نیویورک در سپتامبر سال ۲۰۰۱
اعلام آغاز دوران بغایت خونبار و سیاه جهان تحت سیادت مطلقه امپریالیستی غرب بود،
به همان اندازه تصاویر رزم حماسی آن مرد در آن بنای ویران
پایان این دوران سیادت را بشارت داد.
علامه قجر
دلایل،
قوی باید و من، تقی.
عملیات تروریستی جایی آغاز فاجعه قلمداد می شود
و
جای دیگر
پایان فاجعه.
اگر به کوچه ما شعور بیار
هر کودکی
هنرمندی است.
مشکل مهم این است که بزرگ شود و هنرمند بماند.
پیکاسو
این اندیشه پیکاسو ضمنا تعریفی از مفهوم هنر است:
اثر هنری باید نا اگاهانه و خودپو باشد و نه آگاهانه، حساب شده.
محمد زهری همین حرف پیکاسو را در مورد رشته هنری شعر گفته است:
می جوشد از نهادم، آتشفشان آواز.
فرق فرم هنری شعور
با فرم های اساطیری ومذهبی و فلسفی شعور
همین جا ست.
بحث مفصلی است. خدمت و خیانت از مفاهیم نظامات برده داری و بعد فئودالی است. معاصریت ندارد. خیانت فحش واژه است. شعار مثلا شاه خاین و یا حزب خاین ویا خیانت به همسر شعار غلطی است.
منظور از کهسار آبی رنگ رنگ هوای روی کوهسار است. دلیل رنگ ابی هوا چیست؟
بر باغِ ما ببار!
محمّدرضا شفیعی کدکنی
(م.سرشک)
بر باغِ ما که خندهی خاکستر است وُ خون
باغِ درختْمردان
این باغِ باژگون
ما در میانِ زخم وُ شب وُ شُعله زیستیم
در تورِ تشنگی وُ تباهی
با نظمِ واژههای پریشان گریستیم
در عصرِ زَمهَریریِ ظلمت
عصری که شاخِ نسترن آنجا
گر بیاجازه بَرشِکُفَد،
طرحِ توطئهست
عصرِ دروغهای مقدّس
عصری که مرغِ صاعقه را نیز
داروغه وُ دروغْدَرایان
میخواهند
در قاب وُ در قفس.
بر باغِ ما ببار!
بر داغِ ما ببار!
طنز
کارگر:
من خواهان دستمزد عادلانه ام.
سرمایه دار:
حرص و آز تو مانع اصلی رشد (انباشت سود و سرمایه) است.
درست بر عکس،
مش داوینچی.
آدم ها هر چه جاهل تر
بدبخت تر.
هر چه خردمندتر
خوشبخت تر.
فردوسی ۱۰۰۰ سال قبل گفته است:
از اویی به هر دو سرای ارجمند
گسسته خرد پای دارد به بند
خرد چشم جان است چون بنگری
تو بیچشم شادان جهان نسپری
معنی تحت اللفظی:
بشر به برکت خرد در هر دو دنیا ارجمند است و خریت (خرد گریزی) به بندگی منجر می شود.
اگر نیک بنگری، خرد چشم جان بشر است و بشر بدون چشم نمی تواند مسیر حیات را شادمانه طی کند.
فردوسی سعادت دنیوی و اخروی را منوط به خردگرایی و خردمندی می داند
و
قطع رابطه با خرد را منجر به بدبختی و بندگی.
گوته:
ترس روزی در زد.
شهامت پا شد و در را گشود.
پشت در اما کسی نبود.
گوته جان
اولا
ترس
چیز منفی و مذمومی نیست.
ترس
آژیر بیدار باش اندام هر موجودی است
فقط لاشه ها و جسد ها و جنازه ها ترس ندارند.
ثانیا
ترس هزار و یک دلیل مادی و فکری و روحی و روانی دارد
یکی از دلایل مهم ترس،
جهل است.
شناخت پدیده ها و روندها
به کاهش ترس منجر می شود.
یعنی
آگاهی به تهور و بی باکی منجر می شود.
شهامت و شجاعت می تواند نتیجه نادانی باشد و نه نتیجه آگاهی
اگر تیز بنگریم
کسی دیگری را به خاطر او دوست نمی دارد
خلایق چیزی را دوست دارند که دارنده اش کس دیگری است
ابراز عشق به دارنده آن چیز
تلاش برای رسیدن به ان چیز مطلوب است و بس.
دارنده آن چیز
تعیین کننده نیست.
هگل:
خطوط اساسی فلسفه را وحدت اضداد تشکیل می دهد
و
حقیقت در کل است
آره.
اوتوپی همیشه بر علم تقدم داشته است و دارد و خواهد داشت.
هنر دیگر سلیمان
وقوف به زبان پرندگان و جانوران (؟) بود.
این اوتوپی هنوز جامه علم به خود نپوشیده است ولی خواهد پوشید
هرمان هسه:
یافتن به معنی آماج داشتن است.
واقعا؟
آماج یک مفهوم فلسفی است و نه یک مفهوم پسیکولوژیکی ویا ادبی.
آماج به یک وضع آتی و یا به یک نقطه پایانی نسبی هر توسعه اطلاق می شود که به وسیله انسانها به طور فکری از میان انبوهی از اوضاع عینی ممکنه پیشاپیش انتخاب می شود (تعیین کیفی آماج) و مقرر می گردد (تعیین کمی آماج).
آماج تنها به برکت عمل فعال انسانی می تواند تحقق یابد، یعنی از خطه امکان به عالم واقعیت بگذرد.
مراجعه کنید به دیالک تیک امکان و واقعیت
چرا و به چه دلیل
هراس از نظر دیگران (و نه فکر دیگران) راجع به کسی
باید به معنی خیانت آن کس به خودش باشد؟
اصلا من ـ زور از خیانت چیست؟
مش جان بول سارتر
شیر دادن مادر جوانی در فرانسه سلطنتی به محبوس محکوم به مرگ از گرسنگی.
جرم محبوس
دزدیدن تکه نانی بوده بود.
خس و کف کمترین تفاوت ماهوی با گوهر ندارند
مش صائب نوحه سرا
چون تیز بنگری
همه از عناصر شیمیایی اند
ضمنا کس و ناکس رابطه دیالک تیکی با هم دارند و به یکدیگر تبدیل می شوند
الفرد پولگار
خلایق آسانتر به دروغی که بازها شنیده اند، ایمان می آورند تا به حقیقتی که برای اولین بار می شوند.
مش پولگار
ضد دیالک تیکی دروغ نه حقیقت، بلکه راست است.
ضد دیالک تیکی حقیقت، خطا و باطل و ایرتوم است.
دروغ چه بسا حقیقی تر از راست است.
ضمنا دروغ ناب
کمیاب و حتی نایاب است
دروغ برای اینکه مقبول افتد باید به ذراتی از راست آلوده باشد.
دروغ مصلحت امیز بهتر از راست فتنه انگیز است.
این حقیقت امر از سعدی است.
پادشاهی وارد دهی می شود و دهقانی او را به دشنه دشنام می بندد.
پادشاه زبان دهاقین را نمی فهمد.
از وزیرش می پرسد:
چی گفت؟
وزیر می گوید:
گفت که عمر پادشاه دراز باد.
یکی از همراهان پادشاه اعتراض میکند و وزیر دروغگو را افشا می کند.
پادشاه می گوید:
دروغ او بهتر از راست تو ست.
اگر راست می گفت من به جلاد دستور میدادم تا سرش را از تنش جدا کند و خانواده اش بی سرپرست میماند
حقیقت انعکاس واقعیت است و انعکاس = عکس اندازی و عکس برداری
ویکتور «هو» گو:
پاییز
تابلویی نقاشی ئی است که نقاش طبیعت با زیباترین رنگ ها می کشد.
فقط پاییز نیست.
آنچه ابنای بشر همه دارند،
طبیعت مادر تنها دارد.
طبیعت مادر
نقاش و معمار و نوازنده و طراح و چشم بند و جادوگر و خلاق و مخرب همه فن حریفی است.
بشر با همه هارت و پورت و کبر و غرورش
در استتار
نمی تواند به گرد طبیعت مادر برسد.
طبیعت مادر
خدا ست که باید پرستیده شود
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر