۱۴۰۳ آبان ۵, شنبه

درنگی در شعری از احسان طبری تحت عنوان «چه اشباحی است در گردش بر این کهسار آبی رنگ؟» (۱۵)

      

احسان طبری

(۱۲۹۵ ـ ۱۳۶۸)

درنگی 
از
شین میم شین

هر آن خلقی که او از کار و از پیکار روتابد
شگفتی نیست گر نالان به بند بدنهادان است
اسیر و بی نصیب و دربدر، بیمار و نادان است.

 
معنی تحت اللفظی:
هر خلقی که از جهاد (کار و پیکار) صرفنظر کند، در بند بدنهادان، زجر می بیند و ضجه و زاری می کند و اسیر و بی نصیب و دربدر و بیمار و نادان می ماند.
 
طبری 
در این بند شعر، 
پیش شرط سعادت و سلامت مادی و فکری هر خلق را در کار و پیکار می داند.

این شعار، جزو دی ان آی تئوریکی طبری است که بارها به صور مختلف تبیین داشته است:
مثال:
خوشبختی
را
با سه سلاح اعجازگر کار و پیکار و همبستگی می سازند.

طبری 
در این بند شعری دیگر،
همبستگی را به کار و پیکار مزید می سازد.

شعر است و نمی توان مته بر خشخاش نهاد.
برای اینکه در آثار هنری، 
فرم 
دستبند و پابند و پوزه بندی برای هنرمند است.
 
ولی صرفنظر از روشنگری، به معنی بی اعتنایی به صداقت انقلابی (حقیقت پرستی) است.

 هر آن خلقی که او از کار و از پیکار روتابد
شگفتی نیست گر نالان به بند بدنهادان است
اسیر و بی نصیب و دربدر، بیمار و نادان است.
 
طبری در این بند شعر،
بی اعتنا به دیالک تیک تئوری و پراتیک (اندیشه و عمل) در کار و پیکار (پراتیک، عمل) است.
خلق ها
بدون داشتن تئوری انقلابی   
به کار و پیکار خرکی و مخرب مجبور می گردند و چه بسا خانه خراب می گردند.

مثال:
هم با تئوری فاشیستی و فوندامنتالیستی می توان کار و پیکار کرد
و
هم با تئوری مارکسیستی ـ لنینیستی.

دستکم گرفتن تئوری و هر قطب دیالک تیکی دیگر، 
به فاجعه می انجامد و به فاجعه انجامیده است.
 
حزب توده و شخص شخیص نیک آیین، 
تبهکاری های اجامر فئودالیستی ـ فوندامنتالیستی 
را
با تحقیر فرم و تجلیل از محتوا در دیالک تیک فرم و محتوا توجیه کرده اند 
و 
بر سرشان آن آمده است که «بر سر باخه در کلیه و دمنه» امده بود.
 
به قول حریفی به نام لوکاچ،
همه بدبختی ها با زیر پا نهادن دیالک تیک آغاز می شود.
 
خوشبختی
را
با سه سلاح اعجازگر کار و پیکار و همبستگی می سازند.
 
در این بند از شعر دیگر طبری نیز علاوه بر تئوری، روشنگری فراموش شده است.
 
همبستگی 
به صورت چیزی مکانیکی و فرمال و کلیشه ای مطرح شده است.
 
یکی از خریت ها و خطاهای خطیر حزب توده، همین بوده است:
مطلق کردن همبستگی مکانیکی و مصلحتی و صرفنظر از روشنگری علمی و انقلابی.
 
صدای پیک ایران
حتی 
لاطائلات مجاهدین و بهرنگی و غیره 
را 
با صدای شخص شخیص نیک آیین 
منتشر می کرد. 

معیار المعاییر برای حزب توده،
مخالفت با سلطنت بود.
درست به همین دلیل 
ارتجاع مذهبی به مسموم سازی فکری و نظری توده های خلق و جلب میلیونی آنها
 نایل آمد و فاجعه آغاز شد.
فاجعه ای که پایانی برایش متصور نیست.
 
بدون روشنگری علمی و انقلابی (مارکسیستی ـ لنینیستی)
 فقط می توان  خودفریبی، عوامفریبی و عنگلاب کرد و نه انقلاب.
 
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر