۱۴۰۳ آبان ۱۰, پنجشنبه

درنگی در شعری از احسان طبری، تحت عنوان «دو بینش» (۴)

    

احسان طبری

(۱۲۹۵ ـ ۱۳۶۸)

(۷۳ سال)

 
 دو بینش 
(از اندرزنامه عمر)

درنگی

از

شین میم شین

نیست غبنی بهرِ من، چون مرگ آید خانه سوز
زیرِ پایش ریزم این جامِ به زهرآلوده را،
در دیاری کاین چنین کوتاه و تاریک است روز
باکی از مُردن نباشد مردمِ فرسوده را

 

معنی تحت اللفظی:

اگر مرگ از راه برسد، من متضرر نخواهم بود.

این جام زهرآلوده را جلوی پایش خواهم ریخت.

در جایی که عمر بشر کوتاه و روزگارش تیره است،

مردم فرسوده هراسی از مرگ ندارند.

۱

نیست غبنی بهرِ من، چون مرگ آید خانه سوز

 حدس ما در تحلیل قبلی درست بود:

حریف نه تنها پسیمیست (بد بین)، بلکه ضمنا نیهلیست (پوچی گرا) است

و

تفاوتی بین حیات و ممات نمی بیند.

 

۲

نیست غبنی بهرِ من، چون مرگ آید خانه سوز
زیرِ پایش ریزم این جامِ به زهرآلوده را،

حیات در نظر حریف، شبیه جام مملو از زهر است 

و

 ارزش تلاش برای حفظ و حراست  ندارد.

قهرمان نیهلیست البر کامو در قصه «بیگانه» هم شبیه حریف است.

با دریافت حکم اعدام، ککش حتی نمی گزد.

تنها تفاوتی که با حریف سالخورد دارد، جوان بودن او ست.

۳

در دیاری کاین چنین کوتاه و تاریک است روز
باکی از مُردن نباشد مردمِ فرسوده را

 

شکوه و شکایت حریف پسیمیست از این است که عمر کوتاه است و روز تاریک است.

سؤال این است که اگر حیات فرقی با ممات ندارد، پس شکوه از چیست؟

برای چنین کسی،

کوتاهی حیات نعمتی است و نه ذلتی.


گرچه دیدم در طریقِ عُمر قومی رنگ رنگ
گرچه بسیاری کسان را روز و شب سنجیده ام
یک رفیقِ بی دغل در زندگی نامد به چنگ
یک سلامِ بی طمع از دیگران نشنیده ام

 

معنی تحت اللفظی:

خلایق ریاکارند و نه یک رنگ.

پیدا کردن رفیق بی رنگ و ریا محال است.

کسی بدون توقع و انتظار، سلامی حتی به همنوع نمی دهد.

در این بند شعر، 

از تمایلات اخلاقی حریف پرده بر می افتد:

شکوه و شکایت حریف از تزویر و ریای همنوعان است.

 

تزویر و ریا از صفات قبیحه در ایده ئولوژی اشراف برده دار و فئودال است.

تزویر و ریا 

به همین دلیل از مفاهیم مهم و مرکزی در اشعار حافظ است.

حربه انتقادی ـ اخلاقی خواجه در مصاف ایده ئولوژیکی با اهل تصوف و طریقت و عرفان (نطفه های بورژوازی) است.

 

تزویر و تظاهر و تعارف و تئاتر و ریا

اما

میراث نیاکان نباتی و جانوری ما ست.

نباتات و جانوران

بدون استفاده از فوت و فن و ترفند استتار نمی توانند زنده بمانند.

استتار استراتژیکی و تاکتیکی  نباتات و جانوران

هم برای تلاش برای معاش صرفنظر ناپذیر است 

و

هم برای نجات از مهلکه ممات.

 در طبیعت، نبات و جانوری زنده می ماند که طبیعت ــ پهلوان  استتار باشد.

بشر هم نمی تواند بدون تزویر و تظاهر و تعارف و تئاتر و تقیه و ریا

زنده بماند.

شکوه و شکایت  دیگر حریف از دیالک تیک داد و ستد است.

حریف دنبال خر می گردد.

 مناسبات مبتنی بر داد و ستد شمول عام دارد.

یعنی شامل حال خود او هم می شود. 

دیالک تیک داد و ستد

هم

میراث نیای نباتی و جانوری ما ست.

نباتات نه تنها با  همدیگر، بلکه حتی با جانوران دوپا و چارپا روابط بغرنج مبتنی بر داد و ستد دارند که هم متقابلا سودمند اند و هم صرفنظرناپذیرند.

حتی

گدایان که دنبال ستد بی داد می گردند، به ازای پشیزی، کلی دعا برای اموات بخشندگان پشیز می کنند.

 

تار و پود قرآن کریم مبتنی بر دیالک تیک داد و ستد است:

مثلا

اگر کسی در راه خدا به فقرا کمک بکند، خدا هم در آن دنیا او را از نعمات بهشتی صد چندان برخوردار می سازد.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر