۱۴۰۳ آبان ۸, سه‌شنبه

درنگی در شعری از شفیعی کدکنی تحت عنوان «بر باغِ ما ببار!» (۳)

 

 

محمّدرضا شفیعی کدکنی
 (م.سرشک)

 

درنگی

از

 شین میم شین
 
ما در میانِ زخم وُ شب وُ شُعله زیستیم
در تورِ تشنگی وُ تباهی
با نظمِ واژه‌های پریشان گریستیم

 
معنی تحت اللفظی:
ما در وسط زخم و شب و شعله زندگی کرده ایم
و
در تور تشنگی و تباهی با نظم واژه های آشفته گریسته ایم.
 
شفیعی کدکنی
را
می توان نماینده بی همتای فرمالیسم (ظاهرپرستی، صورتگرایی) محسوب داشت.
 
تصور زیست در میان چیزهای مطلقا بی ربط به یکدیگر مثلا زخم و شب و شعله آسان نیست.
 
سؤال فقط این است 
که استاد مدرسه ندیده دانش کاه چگونه به این واژه های «پریشان» و بی ربط به یکدیگر رسیده است؟

کسی می تواند به این سؤال جواب پیدا کند 
که دیالک تیک فرم و محتوا (ظرف و مظروف، کاسه و آش) را شنیده باشد.
 
در دیالک تیک فرم و محتوا نقش تعیین کننده از آن محتوا (مظروف، آش) است.
 
اگر کسی دیالک تیک فرم و محتوا را وارونه سازد،
یعنی نقش تعیین کننده را از آن فرم (ظرف، کاسه) بینگارد و محتوا (مظروف، آش) را دور بیندازد،
مثلا 
حلوا را دور بیندازد و سینی مربوطه را به عرش اعلی ببرد،
دچار مرض فرمالیسم می شود 
و به روز شاملو و مریدش، شفیعی می افتد:
تنها رابطه ای که بین واژه های زخم و شب و شعله وجود دارد:
حرف شین و وزن درونی حاصل از ترکیب آن سه است.

افساز ۹۹ در صد شعرا به دست فرم (قافیه و وزن و تشابه حرفی و غیره) است.

فرمالیسم آبرومندتری را احمد شاملو، مراد شفیعی نمایندگی می کند: 

آیدا، درخت و خنجر و خاطره  
 
دلیل اصلی شاملو، برای گذاشتن این اسم به اثرش،
حرف «خ» در درخت و خنجر و خاطره و وزن درونی حاصل از ترکیب آیدا و درخت و خنجر و خاطره است که شیوایی فرمال کسب می کند.

لحظه‌ها و همیشه
 
از این عنوان کتاب شاملو، بیسوادی مفهومی او عربده می کشد.
سعدی هرگز از این خطاها مرتکب نمی شود:
دم با عمر به کار می رود، لحظه با روند و نه با همیشه. 
 
دشنه در دیس
 
دلیل اصلی شاملو، برای گذاشتن این اسم به اثرش، وجود حرف «دال» در «دشنه»، «در» و «دیس» است.
 
و گرنه رابطه معنوی بین دشنه و دیس وجود ندارد.
دیس 
صورتی دیگر از دیز، دس ، دیسه به معنی گون، وش  است.
 
۲
در تورِ تشنگی وُ تباهی
با نظمِ واژه‌های پریشان گریستیم

 
دلیل رسیدن شفیعی به این مفهوم من در آوردی ادبی توخالی و ضد عقلی «تور تشنگی و تباهی» هم وجود حرف «ت» در واژه های تور و تشنگی و تباهی و وزن درونی حاصل از این ترکیب است.
شفیعی اهمیتی به معنا و محتوای حرف خود نمی دهد.
اصلا
رابطه ای با تفکر ندارد.
 
مهم برای او و نه فقط برای او 
دلنشینی حرف و هورای خرکی حواننده و شنونده است و بس.

مفهوم «واژه های پریشان» و گریستن با نظم واژه های پریشان، هم بی معنی است.
 
همه چیز برای شفیعی در فرم خلاصه می شود.
 
کیش تشیع
جهانپهلوان فرمالیسم است.

یکی از دلایل بنای گنبدهای زرین و پر هزینه برای ائمه و فقها و علما 
همین فرمالیسم است.
 
وقتی کسی «بی همه چیز» مادی و فکری و فلسفی و هنری باشد،
به خالی بندی و گنده گ. روی می آورد.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر