۱۴۰۳ مهر ۲۶, پنجشنبه

فرهنگ مفاهیم فلسفی (ح) حقیقت (۲)


 پروفسور دکتر الفرد کوزینگ

برگردان

 شین میم شین

 

 

حقیقت در فلسفه ارسطو

 

۱

·    فلسفه ارسطو حاوی خطوط ماتریالیستی نیرومندی است.

 

۲

·    ارسطو حقیقت را در وهله اول، مشخصه چیزهای واقعی نمی داند.

 

۳

·    او حقیقت را در رابطه میان احکام فرمولبندی شده توسط سوبژکت شناخت و اوبژکت شناخته شده می جوید.

 

۴

·    ارسطو حقیقت را به مثابه انطباق شناخت ـ به عبارت دقیقتر ـ انطباق احکام با واقعیت تعریف می کند:

 

الف

·    «خطا یعنی به آنچه که هست، بگوئی نیست و به آنچه که نیست، بگوئی هست.

 

ب

·    حقیقت یعنی به آنچه که هست، بگوئی هست و به آنچه که نیست، بگوئی نیست. 

 

پ

·    پس کسی که می گوید چیزی هست و یا نیست، یا حقیقت را نمایندگی می کند و یا خطا را.»

·    (ارسطو، «متافیزیک»، پ ۷)

 

۵

 

الف

·    «چون حقیقی یا حاوی تأیید است که بر مبنای پیوست استوار است و یا حاوی تکذیب است که بر مبنای گسست استوار است.

 

ب

·    اما خطا حاوی چیزی است که با گسست ناسازگار است.

 

پ

·    حقیقی و خطا در خود چیزها نیستند، آنسان که هر خیری حقیقی و هر شری خطا باشد.

 

۸

·    حقیقت در تأمل و تعمق نهفته است.»

·    (ارسطو، «متافیزیک»، ای ۴)

 

۶

·    ارسطو ادامه می دهد:

 

الف

·    «کسی که تفکر مبتنی بر حقیقت دارد، پیوسته را پیوسته و گسسته را گسسته تلقی می کند.

 

ب

·    اما کسی که تفکرش مبتنی بر خطا ست، واقعیت امر را وارونه تلقی می کند.

·    مثلا خردمند بودن تو به این دلیل نیست که ما بنا بر حقیقت به این نتیجه رسیده ایم که تو خردمندی.

·    بلکه خردمندی تو به دلیل خردمند بودن تو ست و لذا ما حقیقت را می گوییم، اگر تو را خردمند بنامیم.»

·    (ارسطو، «متافیزیک»، او ۱۰)

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر