ابوالقاسم فردوسی طوسی
(۴۱۶–۳۲۹ ه.ق برابر با ۴۰۳–۳۱۹ ه.ش)
درنگی
از
شین میم شین
چه گفت آن خردمند مرد خرد
که دانا ز گفتار او بر خورد:
«کسی کاو خرد را ندارد ز پیش
دلش گردد از کردهٔ خویش ریش
هشیوار دیوانه خواند ورا
همان خویش بیگانه داند ورا»
مرد خردمندی حرف دانا پسندی راجع به خران و خردگریزان و خردستیزان گفته است:
«کسی که از خرد پیروی نکند، از کردوکار خویش پشیمان می شود.
چنین کسی به نظر هشیاران، دیوانه و به نظر آشنایان، بیگانه می آید.»
فردوسی در بند قبلی این شعر،
به تعریف خرد پرداخته بود
و
در این بند آن
به توصیف بی اعتنایان به خرد (خران و خردگریزان و خردستیزان) از دید خردمندان می پردازد.
بی اعتنایان به خرد، از کردوکار خویش ضرر می بینند.
حکیم طوس
در این بند شعر، دیالک تیک تئوری و پراتیک را به شکل دیالک تیک خرد و کرده (کار و کردوکار و کردار) بسط و تعمیم می دهد
و
۹۰۰ سال قبل از تولد لنین، همان حرفی را تبیین می دارد که لنین تبیین خواهد داشت:
بدون تئوری انقلابی (خرد)، جنبش انقلابی (عمل مثبت و مفید و سازنده) خواب و خیال است و محال است.
عمل بی اعتنا به عقل، نه مفید و مثبت و سازنده، بلکه مضر و منفی و مخرب خواهد بود.
حکیم طوس
ضمنا
به ارزیابی مناسباتی ـ جامعتی بی اعتنایان به خرد می پردازد.
کسانی که بی اعتنا به خرد باشند، از دید هوشمندان، دیوانه و از دید آشنایان، بیگانه محسوب می شوند.
یعنی
در جامعه و همبود ایزوله می شوند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر