دلیل محبوبیت روحانیت همان دلیل محبوبیت ترامپیت و پوتینیت است.
قدرت و ثروت هر سوسکی را یکشبه سکسی می کند
دشمن شماره یک ایالات متحده کیست؟
نویسنده چینی: چوا چین لینگ
ایالات متحده امریکا یک کشور است.
حریف چینی بی خبر از الفبای مارکسیسم است.
امپریالیسم امریکا صدها بار بهتر از امپریالیسم فرانسه و آلمان و غیره و فوندامنتالیسم شیعی و سنی و غیره و اولیگارشیسم روس و فاشیسم و غیره است
با دوئالیسم نوکر و ارباب نمی توان به کشف حقیقت نایل آمد. موضع شازده در رابطه با ارتش و سپاه موضعی بخردانه بوده است
مقاومت می تواند منفی و مخرب و ارتجاعی هم باشد. مثل مقاومت بعضی از کله خر ها در مقابل حقایق امور مبرهن
عیاش باشی:
حرفی به من بگو که ضربان قلبم را بالاتر ببرد.
جانان باشی:
زنت همین الان از در وارد رستوران شد
برای تبدیل زندگی به چیزی که ارزش زندگی داشته باشد، مقاومت الزامی است.
مارنی
محک عینی و علمی برای تعیین صحت شعار
تجربه است:
مثال:
خیلی ها اگر مقاومت نکنند، سنگینترند.
کشورهای مختلف خاور به بهانه مقاومت خاوران شده اند.
حالا چه فرق می کند که طوطی بر سر قدرت باشد و یا قوطی؟
چه فرق میکند که پوتین بر پالان بنشیند و یا چکمه؟
انعکاس درختان (ماده) در آب (ماده)
انعکاس (عمس اندازی و عکس برداری)
خاصیت ماده است.
لنین
باشد اندر پرده بازی های دیگر
ای حریف.
یا فراگیری مشقتبار مارکسیسم و یا حواس پرتی و پرت و پلابافی
محفل فرهنگی عزیزم رحم کن بر دوستدار بینوا. نیچه معمار فکری هولوکاوست است. مؤسس راسیسم است
نه.
سری به غزه و لبنان و غیره بزن تا بدانی که تنها کشور جلق الخالق نیستی.
درست به همین دلیل
بیمارستان ها با خاک یکسان می شوند و آمبولانس ها بمباران
خواب خرد
به بیداری هیولا می انجامد.
اگر ناحق جای حق را بگیرد،
مقاومت تکلیف می گردد.
برشت
سؤال این است که منظور از حق چیست؟
معیار عینی و علمی برای تعریف و تعیین حق و ناحق و تمیز آندو از یکدیگر چیست؟
حق یکی از مفاهیم حقوقی ـ قضایی است و حقوق و قضاوت از عناصرروبنای ایده ئولوژیکی است
و
روبنای ایده ئولوژیکی
تابع بی چون و چرای زیربنای اقتصادی است.
آنچه که برده حق تلقی می کند، برده دار ناحق تلقی خواهد کرد و برعکس.
اگر تعریف مفاهیم از این قرار باشد، هرگز تعریفی حاصل نمی آید. چون در این صورت میتوان پرسید، سیاست چیست؟ جنگ فرمی از مبارزه طبقاتی است.
در ایام حوانی دیده ایم. کتاب نیست. یاداشت های پراکنده طبری است. ارزش علمی ندارد. طبری فقط ادیب و شاعر خوبی است. اشعارش را تحلیل کرده ایم و بخش اعظم آثارش را هم.
برای آخرین بار به ات باید گفت:
تحول آب و هوا در بین نیست.
جهان شده جهنمی.
تئوری شناخت حافظ مبتنی بر ندانمگرایی است.
در تئوری شناخت حافظ
شناخت جهان و مافیها محال است.
تئوری شناخت حافظ با تئوری شناخت سعدی این تفاوت را دارد
که سعدی فنومنالیست است و نه ندانمگرا:
سعدی
مثل کانت
نمود و پدیده و ظاهر چیزها را قابل شناخت می داند.
محتوا و ماهیت و ذات و باطن چیزها و ادم ها را اما غیرقابل شناخت میداند:
مثال سعدی
آدرس روی پاکت نامه برای همه قابل شناخت است.
از محتوای نامه اما فقط نویسنده نامه با خبر است:
نویسنده داند که در نامه چیست.
حافظ
همه چیز را در پرده ابهام می بیند
در تئوری شناخت حافظ
هیچ چیز قابل شناخت نیست
فقط عالم غیب از همه چیز باخبر است و محرم اسرار او میتواند باخبر شود
در تئوری شناخت حافظ
بشر فرقی با جانور ندارد
خداوند در اولین آیه یی که به محمد نازل کرد گفت:
اقرأ!
یعنی بخوان!
ولی حضرت تا آخر عمر سواد خواندن نوشتن نداشت.
پس یعنی اولین کسی که از امر خداوند سرپیچی کرده بود
خودش بود.
و ما امروزه هیچ اثری از شخص حضرت محمد نداریم، در حالیکه میتوانست حد اقل بخشی از قرآن را خودش بنویسد...
آن وقت مسلمانان عزیز میایند و میگویند که اسلام نگفته زنان تحصیل نکنند! بلکه حتی با اقرأ آغاز شده.
درسته که اسلام با "اقرأ" شروع شده
ولی حتی خود حضرت محمد به آن عمل نکرده چه برسد به مابقی پیروان اش.
و بدون شک "پیروان واقعی" ئی
"اسلام واقعی" همان طالبان هستند.
هیلده
قرآن را کریم با حمایت مجید و غیره نوشته است.
به همین دلیل اسامی متعدد دارد:
قران کریم
قران مجید
خدا که نمی گوید:
الحمد لله
شکر بر خدا.
کریم بیسواد نبوده است
کریم از محتوای تورات و انجیل با خبر بوده است
بخش اعظم قصص قرآن رونوسی از تورات و انجیل با تغییرات ناچیزی است
هی مش گوگول
آری و نه
فی نفسه بیانگر جیزی نیستند.
معجزه هم نمی کنند.
تعیین کننده نه آری و نه
بلکه چیز دیگری است.
آن چیز دیگر چیست؟
ای بسا آری
که صدهزار بار قوی تر از نه است.
تعیین کننده
حقیقت است و نه آری و نه
مش فئودور عقب مانده از قافله فکر و فرهنگ،
اولا
محتوای شناخت هر چیز
مثلا یاوه بودن و یا پرمایه بودن سخنی
در خود ان چیز و آن سخن است
و
نه در سیری شکم دارنده آن چیز و گوینده آن سخن.
ثانیا
سخن بر خلاف صداهای دیگر نه از شکم، بلکه از زبان بیرون می زند
یعنی کمترین ربطی به شکم ندارد
ثالثا
سخن = اندیشه مادیت یافته
بنابرین
یاوه عاری از اندیشه است.
استتار فخر انگیز گلها
معنی تحت اللفظی:
برای حل مسئله و مشکل خود
پیش پیر میفروش در میخانه رفتم.
پیر میفروشی که با تأیید نظر پرسنده مسئله و دارنده مشکل
مسئله و مشکلش را حل می کرد.
یعنی پیر مغان خودش اصلا راه حلی ندارد.
فقط نظر پرسنده را می پرسد و تأیید می کند.
پیر مغان را دیدم که شاد و شنگول است و در جام باده ای که در دست دارد
به همان سان تماشا می کند که انگار جام جهان بین است.
ترامپ اخیرا گفت:
لطان زنگ زد و پرسید:
کجا را در ایران بزنم؟
گفتم:
هر جا را که دلت خواست بزن.
ما هم یاد این بیت غزل خواجه افتادیم:
مشکل خویش بر پیر ترامپ برد لطان
کاو به تأیید نظر حل معما می کرد
بنی صدر
هر عضو جامعه که از رهبری ممنوع شود،
در وطن خویش بی وطن گشته است.
بنی صدر
آدم خوبی است.
فقط اندیشیدن بلد نیست.
همه ابنای دیگر صدر هم شبیه بنی صدرند.
راستی منظور از وطن چیست؟
وطن
در تحلیل نهایی
ترجمه همبود (اجتماع) (Gemeinschaft) است.
ممنوعیت از رهبری بی معنی است.
جامعه
اگر حتی دموکراتیکی ـ کمونیستی باشد، باز هم مبتنی بر دیالک تیک رهبر و پیرو خواهد بود.
پیروی که آگاهانه و داوطلبانه به انتخاب رهبر پرداخته است و آگاهانه و داوطلبانه از او پیروی می کند.
نظرات
که شخصی و حزبی نیستند.
نظرات طبقاتی و حتی توده ای و بشریتی اند.
ما حمال افکاریم.
مثال:
سیب میوه ای قابل خوردن است.
این یک نظر و اندیشه است.
مال کیست؟
همگرایی
از مفاهیم امپریالیستی است.
تئوری همگرایی
یکی از تئوری های امپریالیستی است
فوتبالیست ها
به عوض عقل، مقل دارند.
فقر و ثروت تعریف دارند و ربطی به سلامت ندارند.
کسی هم که پا و دست و «هستش» را از دست داده است
فقیر بوده است و در تلاش معاش ذلیل و علیل و معدوم و اعدام شده است
معلوم نیست که این «هست» چگونه این چنین سمج و سرسخت و بی پروا جای «است» را گرفته است و دست بردار نیست.
در حالیکه تفاوت کاربردی «هست» و «است» را هر کسی که سری به کلاس زبان انگلیسی زده باشد می داند.
است = is
هست = There is
ضمنا
مربی خلایق کیست؟
مثال:
از ۵ برادر یکی قادر و مایل به تحصیلات دانشگاهی می شود
۴ تن دیگر کارگر و دست فروش و مرغ پرور و مرغ فروش می شوند.
در حالیکه در خانواده واحدی بزرگ شده اند.
مادران و پدران نسل اندر نسل مربا هستند و نه مربی
نه.
شعور ذاتی ولدنی و جبلی و مادرزادی نیست.
نوزادانی که گرگ ها از گهواره ها می ربایند و تربیت میکنند
شعور ندارند.
شعور
اکتسابی و طبقاتی است.
مذهب به عنوان شعور
توسط طبقات اجتماعی مختلف
به طرق مختلف و متفاوت و حتی متضادی درک و نمایندگی می شود.
خدا از دید دهقانان
طرفداران زحمتکشان و تشنه به خود استثمارگران است
امام زمان
هوادار رنجبران است.
بهشت زیر پای استثمارشدگان است
سارا واگن کنشت
ظاهرا تفاوت طبقه حاکمه با هیئت حاکمه را نمی داند
و
مثل آ اف دی و غیره
به هیئت حاکمه گیر می دهد.
هیئت حاکمه و روبنای ایده ئولوژیکی
تابع طبقه حاکمه و زیربنای اقتصادی جامعه است
زن به همسر سیر از زندگی:
اگر می خواهی خودت را پایین بیندازی،
آشغال های دیگر را هم با خودت ببر.
احکام ریاضی را مرتب تکرار می کنند. به احتمال زیاد دروغتد؟
بشر نمی تواند بدون شعور زندگی کند.
فرق جانور با بشر همینجا ست.
یا باید به مشقتی مارکسیسم را فراگرفت
و
یا حداقل به مذهبی باور داشت.
پیش شرط سعادت هر کس
انطباق اعتقاد او با عمل او ست.
فرنگی
این
اولا در بهترن حالت به سعادت شخصی او منجر می شود و نه به سعادت همنوعان و هم میهنان او.
این ثانیا
محال است.
اعتقاد و عمل
رابطه دیالک تیکی با هم دارند
یعنی مبتنی بر وحدت و تضاد همزمانند.
بهتر هم همین است.
اعتقاد مرتب به محک عمل میخورد و چه بسا تصحیح و تکمیل می شود و یا حتی دور افکنده می شود.
یعنی چه
مش کامو؟
حس کردن ستم دربهترین حالت مبتنی بر شناخت حسی است.
مبتنی بر شناخت حسی پاسبانی و یا پاسداری است.
مثل شناخت حسی گردش خورشید در آسمان و یا مسطح بودن زمین.
شناخت حسی که هنر و شق القمر نیست
فریاد مرگ بر ضد ولایت فقیه در صحن علنی مجلس؟
مش سایت گویا
منظور از مرگ بر ضد کسی چیست؟
اسلام بهتر از بقیه ادیان است. سطح فکری و طرز تفکر کریم عالی تر و علمی تر از سطح فکری و طرز تفکر سران احزاب سیاسی کذا و کذا است
نظرات که شخصی نیستند. این تعریف مارکسیستی از مذهب است
نه. مولود نافی دیالک تیکی مولد است: کریم: اولادتان دشمنان شما هستند
پس
حمله سمبولیک بوده است.
جنگ ها در قرن ۲۱ زرگری اند
اگرچه خونین و پرتلفاتند.
هر دو طرف حیهه جنگ ها مرتجعند
متضرر فقط خلق ها هستند و نه طبقات حاکمه
منظور مارک تواین نه بی خبری خواننده از واقعیت، بلکه بی خبری او از حقیقت است.
واقعیت در اخبار منعکس می شود.
وقتی گزارش از وقوع زلزله ای، جنگی و سیلی داده می شود، واقعیت به اطلاع خلایق رسانده می شود.
حقیقت اما انعکاس ریشه ای واقعیت است و نه انعکاس سطحی و ظاهری آن.
حقیقت به علل و دلایل ریشه ای و ماهوی زلزله . جنگ و سیل مربوط می شود.
به همین دلیل
حقیقت
با
ماهیت، کلیت و عامیت و رادیکالیته
خویشاوند است
هر کسی از ظن خود شد یار او.
برای درک شعر سایه
باید پیشاپیش با ساز و برگ تفکر و تحلیل مارکسیستی اشنا شد.
بغرنجی سایه و اشعارش
در سادگی سایه و اشعار او ست.
شعر سایه، شعری فلسفی است.
نشود فاش کسی آنچه در اشعار سایه است
زن همسایه:
شوهرت کجا ست؟
جواب زن شوهردار:
در باغچه خانه است.
زن همسایه:
نه.
در باغچه خانه نبود.
جواب زن شوهردار:
باید زمین باغچه را اندکی بکنی تا پیدایش کنی.
سالخوردگان
به موزه می مانند:
ظاهری ویرانه دارند و باطنی زرینه و گنجینه
دانیال
اولا
دیگر
از این خبرها نیست
آدم ها پیرتز می شوند بی آنکه خردمندتر شوند
ثانیا
دیگر
کسی دنبال درون نیست.
همه در بند برون اند و بند تنبانند
بهترین باستان شناس شاعری فرزانه به نام فریدون توللی بوده است
فرزند مهم ترین و مرکزی ترین مفهوم در شعر شهناز است. شهناز خیال میکند که فرزند هر کس یار و یاور او ست. همسایه ما مرد و پسرانش که پزشک اند در عرض ۲۰ سال سری به پدر بدبخت نزدند
کسانی که تا کنون رسوا و اعدام شده اند و یا زندانی شده اند اصلا سیاسی نبوده اند و نیستند. جهان بینی همه احزاب و افراد کمترین فرقی با جهان بینی روحانیت نداشته و ندارد. اصلا دلیلی علمی و منطقی برای کشتار وجود نداشته است و ندارد.
امید نیست. امید چیست؟ این آرزو ست و نه امید. و آرزو بر جوانان عار نیست
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر