۱۴۰۳ آبان ۷, دوشنبه

درنگی در شعری از احسان طبری، تحت عنوان «دو بینش» (۲)

    

احسان طبری

(۱۲۹۵ ـ ۱۳۶۸)

(۷۳ سال)

 
 دو بینش 
(از اندرزنامه عمر)

درنگی

از

شین میم شین

 

در جوانی، گفت با من، سالخوردیْ دل نژند:

«هست انسان، گرگِ انسان زندگانی چون قفس،
سودمند و دلپذیر، از بختِ بد، ضدِِّ هم اند
دلپذیر ار دزد، گیری، سودمند آن را عسس»
 
معنی تحت اللفظی:
پیر دردمندی در دوره جوانی ام به من گفت:
«انسان گرگ انسان است و جامعه شبیه زندان است.
بدبختانه 
 مفید و دلپذیر ضد یکدیگرند.
اگر دلپذیر را دزد فرض کنیم، مفید عسس است.»

۱
«هست انسان، گرگِ انسان زندگانی چون قفس،

خرافه «گرگ انسان بودن انسان» به چه معنی است؟
 
این خرافات رایج از دیرباز، نه رئالیستی اند و نه راسیونالیستی.
 
تحقیر گرگ نشانه بی خبری از همبود گرگان و دیگر جانوران است.
 
انسان هم به صورت مشخص وجود دارد و نه به صورت مجرد و انتزاعی.
 
انسان تحت شرایط طبیعی و اقتصادی ـ اجتماعی معین وجود دارد و می تواند وجود داشته باشد. 

صدور حکم کلی راجع به کلیت بشریت یاوه و خرافه ای بیش نیست.
 
منظور از قفس بودن جامعه چیست؟
 
اگر مفهوم ادبی قفس را فلسفیت ببخشیم،
بدان معنی خواهد بود که انسان تحت جبر مطلق قرار دارد و از ساده ترین اختیار (آزادی) محروم است.
 
حتی نباتات و جانوران تحت سیطره جبر مطلق قرار ندارند،
چه رسد به بشر که اشراف موجودات است.
 
۲
سودمند و دلپذیر، از بختِ بد، ضدِِّ هم اند

سعدی هم این دیالک تیک مفید و تلخ را به انواع مختلف تماتیزه کرده (موضوعیت بخشیده) است:
مثال:
دارو به زبان طبری، سودمند است، ولی تلخ است، (به زبان طبری دلپذیر نیست.)
انتقاد هم ضمن اینکه سودمند و صرفنظر ناپذیر است، خوشایند نیست.
 
چرا باید این دیالک تیک تلخ و شیرین، از «بخت بد» باشد؟

ضمنا
بر تلخی دارو می توان غلبه کرد و غلبه می شود.
بر تلخی انتقاد هم می توان غلبه کرد و باید هم در صورت لزوم غلبه کرد.

۳
دلپذیر ار دزد، گیری، سودمند آن را عسس
 
طبری
دیالک تیک سودمندی و نا دلپذیری را به شکل دیالک تیک دزد و عسس بسط و تعمیم می دهد.
 
هدفش تجسم بخشیدن به ضدیت دیالک تیکی و تفهیم بهتر آن است.
البته این تشبیه چندان رسا هم نیست.

 

«بیهُده در غم سرای عمر جویی جانِ شاد
سر نیامد بیمی، از ره می رسد بیمِ دگر
زندگی باشد سراپا آرزویی بی مُراد
نیمی از هستی نهد در گور، آن نیمِ دگر

معنی تحت اللفظی:
جست و جوی روح آسوده در غم سرای جامعه بیهوده است.
ترسی هنوز به پایان نرسیده، ترس دیگری از راه می رسد.
کسی در جامعه به آرزوی خود نمی رسد.
نیمی از عمر بشر گوری برای نیمه دیگر است.
 
 ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر