هانی شافت
(۱۹۲۰ ـ ۱۹۴۵)
و
یاران
رزمندگان آنتی فاشیست کمونیست شهید از هلند
میم حجری
۱۱۸۱
هوشنگ ابتهاج راست میگفت :
چه مبارک است این غم که تو در دلم نهادی
به غمت
که هرگز این غم ندهم به هیچ شادی
منظور هوشنگ از غم
نه
غم بند تنبانی
بلکه غم رهایی اجتماعی است.
هوشنگ
از
شعرای حزب توده بوده است.
ژاله اصفهانی
همسنگر هوشنگ
همین ایده را به طرز زیر به شعر کشیده است:
بی غمی عیب بزرگی است
که
دور از ما باد.
منظور او هم از غم همین است.
۱۱۸۲
امشب یکی بم گفت کاشکی یکی منو اینطوری مثل تو دوست داشت درحالی که من اصلا دوستت نداشتمو ترکت کردم
نیوشا
این جمله نیوشا
مملو از معنا ست
و باید تجزیه و تحلیل شود:
۱
دوست داشتن کسی
دست خود آدم نیست.
غیر ارادی و بی اختیار است.
خودپو ست و نه آگاهانه.
ایراسیونال است و نه راسیونال.
۲
دوست داشتن کسی
همبایی
و
همزیستی با او
را
الزامی نمی سازد.
مثال:
مادر و پدر
فرزند خود را می پرستند
ولی
همبایی مادام العمر با او را برنمی تابند
دست خودشان هم نیست
راندن توله و جوجه و فرزند و جوانه از خود
حکمی طبیعی و غریزی است.
۳
کسی که محتاج دوست داشتن این و آن است
ترحم انگیز است.
خودپرستی
یعنی دوست داشتن خویشتن خویش
نشانه بارز آدمیت آدم ها ست
زباله ها
متنفر از خویشتن
و
محتاج دوست داشته شدن توسط این و آنند
و
نه
آدم ها
۱۱۸۳
هوشنگ ابتهاج (سایه)
باز امشب از خیال تو غوغاست در دلم
آشوب عشق آن قد و بالاست در دلم
سایه
در این بیت شعر
مهمترین دارایی جانان را
در قد و بالای او خلاصه کرده است.
یعنی
عملا و عینا
بی خیال خود او ست.
اگر جانان قد و بالایی نداشت
خیالش در دل سایه آشوب به پا نمی کرد.
۱۱۸۴
سایه
خوابم شکست و مردم چشمم به خون نشست
تا فتنه ی خیال تو برخاست در دلم
افتادن شاعر به یاد جانان به بی خوابی و خون گریستن او منجر شده است.
راستی چرا و به چه دلیل
باید خیال کسی موجب بی خوابی و خون گریستن کسی گردد؟
فلسفه اش چیست؟
۱۱۸۵
طالبان ۳ هزار نفر از اعضایش را اخراج کرد
یکی از مقامهای طالبان در افغانستان روز شنبه اعلام کرد که نزدیک به سه هزار نفر از اعضای این گروه به اتهام «اقدامات غیرقانونی» اخراج شدند.
۱۱۸۶
من در رویا هایم
سرزمینی می سازم
ملودی سرودش
خنده های تو باشد.
عوسمان خاتونی
مشد عوسمان
سرزمینی بساز که
سرود زیربنای اقتصادی اش
سعادت کودکانش باشد
۱۱۸۷
نه.
مثلا ما نه با گرگ بره می خوریم و نه با چوپان گریه می کنیم.
میلیون ها زحمتکش هم مثل ما هستند که شب و روز در خدمت خلقند.
۱۱۸۸
توی این فکتم منظورش اینه که اونایی که خیلی همو درک میکنن،از نظر احساسی و اینا.به مرور شبیه هم میشن
مهسا
آره.
حق با مهسا ست.
ما با سقوط جهانگیر انسان ها سر و کار داریم.
انسان ها را طبقه حاکمه
با رسانه های همگانی از قبیل فیسبوق و غیره
مسخ می کند.
سلب آدمیت می کند.
۱۱۸۹
سایه
خاموشی لبم نه ز بیداری و رضاست
از چشم من ببین که چه غوغاست در دلم
دلیل سکوتم نه بیداری است و نه رضایت.
اگر به چشمان خونفشانم نظر کنی می فهمی که دلم غوغا ست.
مگر بیداری آدم ها شرط سکوت آنها ست.
شاید بیعاری آدمها شرط سکوت شان باشد.
۱۱۹۰
سایه
من نای خوش نوایم و خاموش ای دریغ
لب بر لبم بنه که نواهاست در دلم
علیرغم خوشنوایی
ساکتم.
اگر لب بر لبم بگذاری
متوجه می شوی که نواها در دل دارم.
عجب بدبختی است.
لب بر لب حریفی نهادن
موجب سکوت او می شود و نه موجب سخنگویی اش
۱۱۹۱
توی این فکتم منظور اینه که اونایی که خیلی همو درک میکنن،از نظر احساسی و اینا.به مرور شبیه هم میشن
آیدا
این نظر آیدا غلط نیست
ولی درست هم نیست.
چون وارونه است.
برای اثبات وارونگی این نظر
باید دیالک تیک وجود و شعور (ماده و روح)
را در نظر داشت:
روح و یا شعور تعیین کننده ماده و یا وجود نیست.
بلکه برعکس:
وجود تعیین کننده شعور است.
طرز تفکر مشابه به دلیل تعلق طبقاتی مشابه است و نه برعکس
۱۱۹۲
سلام خانوم.چرا شما به همه میگین بیسواد
پطر
که اسم خانم ها نیست.
با سواد.
واقعا جالبه واسم طی این چند روز متوجه شدم فرق شصت دست و پاتون هم نمیدونین
شصت یعنی ۶۰
شست یعنی انگشت بزرگ دست و پا
ای باسواد
استالین دشمن کمونیست بود!
استالین دشمن کمونیسم بود
ای باسواد
بیسواد واژه محترمانه ای برای خر است.
ای بیسواد
۱۱۹۳
جمهوری اسلامی
محصول انقلاب اسلامی است.
احمد
نه.
ارتجاع سرخ و سیاه
اصلا
قادر به انقلاب نیست.
۱۱۹۴
« بر سنگ مزارها»
"بر سنگ مزار رزا لوگزامبورگ"
اینجا مدفون است
رزا لوگزامبورگ
زنی یهودی از لهستان
مبارز پیشگام کارگران آلمان
به قتل رسیده به امرِ
سرکوبگران آلمانی. سرکوب شدگان
شکافهایتان را دفن کنید!
عجب ترجمه ای
شکاف های تان را دفن کنید؟
ای بیسوادان جمکران
منظورش این است
که
متحد شودی.
بر تفرقه و سکتاریسم و دسته بندی های گونه گون خاتمه دهید.
۱۱۹۵
"بر سنگ مزار کارل لیبکنشت"
اینجا آرمیده است
کارل لیبکنشت
مبارز بر علیه جنگ
هنگامی که او به قتل رسید
شهر ما هنوز ایستاده بود.
"برتولت برشت"
۱۱۹۶
اعدام معنی دیگری دارد.
اخوی.
فاشیست ها
ترورشان کرده اند.
۱۱۹۷
الله اکبر
برف هم به اسم خودشون ثبت میکنن
الان همه دنیا برف اومده
کی نماز خونده؟
نماز برف بود یا باران؟
خیال می کنند که برف و باران را خدای کذایی در آسمان (ها)
مثل تجار محترم بازار در جمکران
انبار و تلنبار و احتکار کرده است
و
اگر مؤمنین نماز برف و باران بخوانند
تاجرباشی
رحم می کند و برف و باران نازل می کند.
۱۱۹۸
گردی است صبح، از نفس راستین عشق
داغی است مهر از جگر آتشین عشق
قفل در نشاط و سرورست قاف عقل
دندانهٔ کلید بهشت است شین عشق
صائب تبریزی
صائب تبریزی
نه
شاعر
بلکه نوحه سرا بوده است.
در اینجا نیز به تحقیر عقل و تجلیل غریزه (عشق) می پردازد.
عقل
به زعم مرثیه خوانان و نوحه سرایان
قفل در شادی و سرور است.
حیوان خبر ندارد ز جهان عاقلیت
۱۱۹۹
شاهکار.
هنر نزد میترائیان است و بس
۱۲۰۰
محسنی اژهای:
در قبال کیفقاپی و موبایلقاپی مسئول هستیم
غلامحسین محسنی اژهای، رئیس قوه قضائیه جمهوری اسلامی، روز دوشنبه ۲۷ دی پدیدههای کیفقاپی و موبایل قاپی که اخیرا شهرهای بزرگ فراوان گزارش شده است را "نگرانکننده" خواند و افزود این موضوعات امنیت مردم را با مخاطره مواجه کرده است.
فرق و تفاوت و تضاد جیب بر و کیف قاپ و زورگیر با اعضای طبقه حاکمه انگل
همان فرق و تفاوت و تضاد آفتابه دزد با راهزن و کاروان زن است
۱۲۰۱
فرشید فریدونی
کشور ایران در حال زایمان یک جامعه ی مدرن است.
همین پدیده منجر به بحران ایدئولوژیک جمهوری اسلامی شده است.
تحت شرایط موجود نظریه پردازان اسلامی برای حفاظت از ایدئولوژی حاکمیت طبقاتی، افکار عمومی را به سوی ناسیونالیسم ایرانی و عرب ستیزی سمت می دهند.
به این صورت که انگاری تمامی ایرانیان قربانی حمله ی اعراب اسلامی شده اند.
اما فرشید فریدونی در این سخنرانی مستند و مستدل می سازد که طبقه ی حاکم ایرانی از بدو حاکمیت مسلمانان بر کشور به همکاری با خلافت اسلامی روی آورد و بخصوص در حوزه ی فقه و با استفاده از روش التغاطی دین اسلام را برای ایرانیان مردم پسند کرد.
همین دو شعبه ی متفاوت فقه ظاهری و فقه باطنی
نیز
از طریق ایرانیانی مانند ابو حنیفه و واضل بن عطا متکامل شدند.
در این سخنرانی فرشید فریدونی به نقد تفکر دینی دو تن دیگر از ایرانیان
مانند ابوالهذیل و سهروردی
می پردازد.
البته دوستان می توانند مضمون این سخنرانی را به صورت مفصل تردر کتاب ایشان با عنوان "فرهنگ یکتایی در ایران ـ نقدی بر عوامل عینی و ذهنی رویکرد تاریخی ایرانیان از آیین زرتشت به دین اسلام" را در تارنمای "آرمان و اندیشه" نیز مطالعه کنند.
۱۲۰۲
نقدى بر مفهوم “سوژەى طبيعى”
سوبژکت طبیعی وجود ندارد.
دیالک تیک سوبژکت ـ اوبژکت
از
دیالک های ماتریالیسم تاریخی است.
یعنی خاص جامعه بشری است.
۱۲۰۳
دستی به سینه ی من شوریده سر گذار
بنگر چه آتشی ز تو برپاست در دلم
زین موج اشک تفته و توفان آه سرد
ای دیده هوش دار که دریاست در دلم
سایه
دیالک تیک اشک و آه
را
به شکل دیالک تیک سیل و توفان
بسط و تعمیم می دهد تا از احساس عاشقانه عظیم خود پرده بردارد.
۱۲۰۴
باری امید خویش به دلداری ام فرست
دانی که آرزوی تو تنهاست در دلم
گم شد ز چشم سایه نشان تو و هنوز
صد گونه داغ عشق تو پیداست در دلم
هوشنگ ابتهاج
سایه
از جانان می خواهد که امیدش را برای دلداری دادن به او
بفرستد.
یعنی جانان دل او را به وعده دیدار خوش کند
سایه
وعده را امید میپندارد
۱۲۰۵
محمد زهری
مرا به خویش رها می کنی،
نمی دانی
که رنجه از نفسِ ناشناسِ خویشتنم.
مرا تنها میگذاری
ولی نمیدانی که من از نفس ناشناس خود در عذابم.
محمد زهری
شاعری فیلسوف است.
منظورش دیالک تیک من مادی با من فکری است.
انتقاد از خود
است
۱۲۰۶
زهری
اگر دریچۀ زنهارِ خویش نگشایی،
کسِ دگر نشناسد که
این غریب،
منم.
زنهار یعنی پرهیز.
یعنی
اگر به دیدارم نیایی
کس دیگری به غربت من پی نمی برد.
یعنی
آمدن جانان به رهایش شاعر از خودستیزی منجر می شود:
همستیزی در می گیرد؟
۱۲۰۷
زهری
نوازش از دل بیمار من،
دریغ مدار
دلم لبالب پیمان جاودانۀ توست
دل شاعر با جانان پیمان ابدی بسته است
یعنی
کس دیگری نمی تواند جای جانان را بگیرد.
چند و چون جانان در شعر زهری
با همه شعرای دیگر
تفاوت و تضاد دارد.
جانان زهری
آدم است و نه آلت دست و لهو و لعب
۱۲۰۸
نارضایتی کارگران بخش تعمیرات راهآهن آذربایجان
برای عدم پرداخت مطالبات معوقه
ویرایش:
نارضایتی کارگران بخش تعمیرات راهآهن آذربایجان
از عدم پرداخت مطالبات معوقه
و
یا
به دلیل عدم پرداخت...
۱۲۰۹
جناب هاتف ارانی گرامی،
گذشته از این که زولا نگاهی نه رئالیستی که ناتورالیستی داشته و بنا بر این در سطح مشهودات باقی مانده است، باید دید مفهوم فردی و اجتماعی دین چیست.
بدون توجه به این مفهوم و بررسی همه جوانبش، که نگاه ناتورالیستی عاجز از آن است،
نمی توان به تحلیل روشنی از ماهیتش،
جایگاه تاریخی اش و در نتیجه چگونگی رفتار منطقی با آن پرداخت.
در این وضعیت
دچار آن گونه تقابل با ادیان می شویم که فراماسونری عقل کل
(این روزها نیروی حلقه کیهانی و متشابهات آن)
را
جایگزین خدای توراتی (و انجیلی)
ساخته
و
در
زمینه فرهنگی امروز شما
امکان ندارد
فیلمی از مراکزی مانند نتفلیکس و...
را
ببینید که در آن یک بازیگر چینی و سیاهپوست
(حتی مثلا در خاندان سلطنتی انگلیس در دو قرن پیش !!)
را
نبینید
و
یا
دست کم صحنه معاشقه دو زن و یا دو مرد را نبینید،
یا فعالیت گسترده دین ستیزانه امثال داوکینز و.......
این رشته سر دراز دارد.
در مورد جوامعی مانند ایران
هم
دین ستیزی به این شکل زولایی
دقیقا و بی کمترین زاویه ای
معطوف پنهان داشتن کاملا آگاهانه سرمایه داری است.
البته من هرگز شما را از هواداری جدی از سرمایه داری بر حذر نمی دارم
زیرا هرکس حق انتخاب دارد.
منتها این که رئالیسم یک چیز است و ناتورالیسم چیزی دیگر.
پیروز باشید.
علی جابری
۱۲۱۰
سپاس لازم نیست.
تعارف نیست.
مصرف کننده باید سپاسگزار هنرمند و هر مولد دیگر باشد
۱۲۱۱
کدام جواب.
مش مولی هندونه فروش؟
به
زبان فارسی و دستور زبان فارسی و خیلی چیزهای دیگر
مثلا
به
فکر و فرهنگ
اولیای تان
آفتابه برداشته اند.
زنده باد استقلال فکری و عملی علمی و انقلابی
زنده باد خوداندشی
به
عوض طوطی وشی
۱۲۱۲
خمینی و آزادی مارکسیست ها؟
مگر در عیران ویران
مارکسیست وجود داشته است که آزاد باشد؟
مارکسیستی را نام ببرید تا ما افکارش را تحلیل کنیم و دوزاری کج و کوله تان
بالاخره
پس از ریختن شطی از خون جوانان و پیران
بیفتد
و
شرم کنید.
اگر توان شرم کردن دارید.
۱۲۱۳
آدم هایی هستند در زندگی؛
نمی گویم خوبند یا بد ...ولی
چگالى وجودشان بالاست ...
افکار
حرف زدن
رفتار
محبتشان
و هر جزئى از وجودشان امضادار است
یادت نمی رود هست و بودنشان را.
بس که حضورشان پررنگ است.
رد پا حک می کنند اینها روى دل و جانت.
این آدم ها را باید قدر بدانى ...
وگرنه دنیا پر است
از آن دیگرهاى بى امضایى که شیب منحنى حضورشان
همیشه ثابت است ...
بعضى آدم ها ترجمه شده اند
بعضى از آدم ها فتوکپى آدم هاى دیگرند
بعضى از آدم ها با چند درصد تخفیف به فروش می رسند
بعضى از آدم ها فقط جدول و سرگرمى اند
بعضى از آدم ها را باید چند بار بخوانیم تا معنى آنها را بفهمیم
و بعضى از آدم ها را باید نخوانده کنار گذاشت
از روى بعضى آدم ها باید مشق نوشت و از روى بعضى جریمه ...
سلام و درود بر دوستان ؛عزیزان؛ صاحب دلان
و یارانی که بودنشان یعنی حس خوب زندگى...
اسماعيل مجد
آدم کجا بود مشد اسماعیل.
ما گشته ایم و جسته ایم
نبود.
شاید در کره مریخ و یا در کاینات لایتناهی آدمی پیدا شود
۱۲۱۴
از او میپرسند در زمان انقلاب چی کم بود انقلاب کردند با خندهای مضحک جواب می دهد:
"عقل"
حوریه
سؤال کننده نادان است.
در عیران
عنگلاب شده است و نه انقلاب.
جواب حریفه به سؤال غلط حریف
درست است:
عقل کماکان
نه فقط در جماران
بلکه در جهان
کمیاب است و حکم کیمیا دارد.
حتی صفت اسلامی برای این عنگلاب
غلط است.
فاشیسم و فوندامنتالیسم
ماهیتا ضد مذهبی اند..
این زباله ها نه دین دارند و نه ایمان
انقلاب اسلامی را
حضرت محمد
رهبری کرده است.
حضرت محمد شخصیتی انقلابی بوده است.
اینها همه از دم مرتجعند.
حتی شاه می دانست و
مفهوم رئالیستی و راسیونالیستی ارتجاع سرخ و سیاه
از خدمات او ست
۱۲۱۵
فکت:
دخترا از روز كات تا يه مدت ناراحتن پسرا يك ماه بعد كات تازه حالشون بد ميشه و شديد تر و طولانی تر از دخترا ادامه پيدا ميكنه.
آیدا
فاکت
(حقیقت امر)
را
نباید با ادعا یکسان گرفت
این ادعا قابل بحث است:
دختر و پسر انتزاعی (مجرد) و کلی فقط در ذهن ما وجود دارد
در جامعه
دختر و پسر مشخص وجود دارد:
نرگس رختشو، نازنین کارگر، اختر کلفت، مهوش کارفرما، سکینه دهقان وجود دارد
و
هرکدام
بسته به تعلقات طبقاتی و قشری اش خصایص معینی دارند
۱۲۱۶
نگاه کن به غزالان اهلی چشمم
دو مست رام که در فکرشان رمیدن نیست
برای من قفس از بازوان خویش بساز
که از چنین قفسی میل پرکشیدن نیست
تو آسمان منی،جز پناه آغوشت
برای بال و پرم وسعت پریدن نیست
آره.
اولش همیشه از همین قرار است.
پس از ارضای نیاز غریزی
تضادها شعله ور می شوند و هر دو
جه بسا حتی در حین هماغوشی دنبال آغوش دیگری می گردند.
جین فوندا فیلمی در این زمینه بازی کرده:
در حین هماغوشی مرتب به ساعت مچی اش می نگرد تا قرارش دیر نشود.
۱۲۱۷
وقتی معیاری عینی برای موضعگیری وجود نداشته باشد
و
همه جبهه ها از اشراف فئودال و بورژوازی فاسد
تشکیل شده باشند،
کیسه های زر
به
معیار معیارها
بدل می شوند
و
خرید و فروش سردارواره ها
مثل خرید و فروش گاوها و گوساله ها
رواج پیدا می کند.
۱۲۱۸
کسی یافت نمی شود که عزیزی را از دست نداده باشد.
تنها فرم برابری آدمیان در طوایل طبقاتی
شاید همین باشد
همه دیر یا زود به عزای عزیزی می نشینند.
چه ژنده پوش باشند و چه خرپول و قصر نشین
۱۲۱۹
مرگ بهترین اتفاق آفرینشه
مجتبی
مرگ فاجعه است
ضمنا آفرینشی وجود ندارد.
چی وجود دارد؟
۱۲۲۰
در دستور زبان انگلیسی فرق است با هست روشن است:
است = is
هست = there is
۱۲۲۱
گفتند: " شام تيره محنت سحر شود
خورشيد بخت ما ز افق جلوه گر شود."
گفتند: " پنجه هاى لطيف نسيم صبح
در حجله گاه خلوت گل پرده در شود."
گفتند: " برگ هاى سپيد شكوفه ها
با كاروانيان صبا همسفر شود."
گفتند: " اين شرنگ كه دارم به جام خويش
روزى به كام تشنه، چو شهد و شكر شود."
كفتند: " نغمه هاى روان پرور اميد
زين وادى خموشى به افلاك بر شود."
گفتند؛ " ساقى از مى باقى چو در دهد
گوش فلك ز نغمه مستانه كر شود."
گفتند: " هست خضرى و او رهنماى ماست
ما را به كوى عشق و وفا راهبر شود."
گفتند: " بى گمان بُتِ چوبين زور و زر
از شعله هاى آه كسان شعله ور شود."
گفتند" جغد نوحه گر از بيم جان دهد
قُمرى ميان بزم چمن نغمه گر شود."
گفتند: " شب سحر شود" اما ... سحر نشد
وين شام ، تيره تر شود و تيره تر شود.
گفتند و گفته ها همه رنگ فريب داشت-
شاخ فريب و حيله كجا بارور شود؟
آنان كه دم ز پاكى دامان خود زدند،
ننگين ز ننگشان هىه ى بحر و بر شود.
نام آوران خلق فريبند و نامشان
دشنام كودكان سر رهگذر شود.
اندوهشان نبود ز خود كامى و عناد
كاين بى پدر بماند و آن بى پسر شود.
اى شام قيرگون كه سحر از پى تو نيست
دانم به سر نيائى و عمرم بسر شود...
اى چشم خونفشان، مددى تا ز همتت
انشاى اين چكامه به خون جگر شود.
سيمين، حكايت غم خود بيش از اين مكن
بگذار شرح ماتم ما مختصر شود!
سيمين بهبهانى
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر