۱۴۰۰ بهمن ۱۰, یکشنبه

سیری در شعری از سیاوش کسرایی تحت عنوان «آرش کمانگیر» (۳۶)

 Siyavash Kasraei.jpg

 

تحلیلی

از

شین میم شین

 

آرش کمانگیر

(شنبه ۲۳ اسفند ۱۳۳۷)

 

۱۱

·    در شعر نیما نیز به کرات به مقوله شب برخورد می کنیم:

 

الف

تو چیستی، ای شب غم انگیز
در جست و جوی چه کاری،

 آخر

بس وقت گذشت و تو همانطور
استاده به شکل خوف آور؟

 

معنی تحت اللفظی:

ای شب غم انگیز

تو

بالاخره

 چیستی و در جست و جوی چیستی؟

زمان گذشت.

ولی تو همچنان و هنوز به صورت خوف انگیز ایستاده ای.

 

نیما

 در این بند شعر

شب

را

پرسونالیزه می کند

و

در هیئت غول هراس انگیزی تصور و تصویر می کند.

 

ب

در بسته ام،

شب

 است
تاریک همچو گور


با آن که دور از او نه چنانم
او از من است دور.

 

معنی تحت اللفظی:

در اتاقم را بسته ام

شب بسان گوری دهن باز کرده است.

من از ان فاصله ای ندارم.

ولی آن فرسنگها از من فاصله دارد.

 

در این بند شعر نیما

تناقضی

نهفته است که درک و توضیحش آسان نیست.

فاصله نیما با شب

سلب عینیت و واقعیت شده است:

خصلت سوبژکتیو

کسب کرده است:

نیما به شب نزدیک است

در حالیکه شب از نیما دور است.

 

شب

در شعر نیما

احتمالا

به معنی ارتجاع به کار می رود.

نیما

به زعم خودش

با

ارتجاع نزدیک و درگیر است

ارتجاع

اما

از نیما دور است.

یعنی بین نیما و ارتجاع قرابتی نیست.

 

پ
خاموش می گذارم، من با شبی چنین
هر لحظه ای چراغ


می کاهم اش ز روغن
تا در ره ام نگیرد، جز او کسی سراغ.

 

معنی تحت اللفظی:

با سلطه چنین شبی

چراغ را خاموش می کنم

و

از روغن چراغ می کاهم

تا

کسی جز او

سراغ مرا در راه نگیرد.

 

این بدان می ماند که پلیس امنیتی به مثابه مظهر ارتجاع (شب)

خانه نیما

را

تحت نظر گرفته باشد

و

نیما

برای اینکه دوستی به سراغش نیاید و دستگیر نشود،

چراغ خانه اش

را

خاموش می گذارد

تا

دال بر غیاب او در خانه باشد.

 

۱۲

·    سیاوش بدین طریق و ترفند، دیالک تیک نو و کهنه را، دیالک تیک طبقات اجتماعی انقلابی و طبقه حاکمه ارتجاعی را برای تفهیم بهتر در سنت شعرا و فلاسفه میهنی از عرصه جامعه به خطه طبیعت می برد و در فرم دیالک تیک نور و ظلمت و یا روز و شب و یا صبح و سیاهی بسط و تعمیم می دهد و نقش تعیین کننده را از آن  نو (طبقات انقلابی، نور، روز، صبح) می داند.

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر