۱۴۰۰ بهمن ۱, جمعه

فرهنگ مفاهیم فلسفی (الف) انقلاب و قرارداد اجتماعی در روسیه و چین (۱۴)

  

پروفسور دکتر دومه نیکو لوسوردو

(۱۹۴۱ ـ ۲۰۱۸)

برگردان

شین میم شین

 

۷

دن سیائوپینگ و فرمولبندی جدید قرارداد اجتماعی سال ۱۹۴۹ 

ادامه

  

۸

حرکتی ناسیونالیستی و یا انقلابی نوین؟
ادامه

 

نسبت دادن ناسیونالیسم به حزب کمونیست چین

 

۱

·    در غرب ادعای دیگری در باره چین رایج است که گویا رهبری حزب کمونیست چین از ایدئولوژی کمونیستی روی برتافته، چون به دنبال ناسیونالیسم افتاده است!

 

۲

·    این استدلال ساده و قانع کننده ای است، ولی در عین ساده و قانع کننده بودن حاوی سه اشتباه فاحش است:

 

الف

·    اولا مدعیان از یاد می برند که مسئله ملی، در پیشرفت کمونیسم در چین همیشه نقش وزینی به عهده داشته است!

 

ب

 

۱

·    ثانیا حضرات به رابطه میان رهایش ملی و رهایش اجتماعی (به دیالک تیک رهائی ملی و رهائی اجتماعی. مترجم)، که عنصر وزینی در مارکسیسم ـ لنینیسم است، توجه نمی کنند!

 

۲

·    و مائو درست از همین رو ست، که به فرمولبندی تزی دست می زند (همانطور که قبلا اشاره کردیم) که حاکی از «وحدت میان انترناسیونالیسم و میهن پرستی» است.

 

۳

·    و دن سیائوپینگ در تأیید این تز است که می گوید:

·    «تنها با توسعه نیروهای مولده و تولید ثروت اجتماعی است که چین می تواند خدمتی به بشریت کند.

·    چون بدین وسیله، نه تنها یک پنجم و یا یک چهارم جمعیت زمین را از گرسنگی نجات می دهد، بلکه مردم جهان سوم را فرا می خواند که برخیزند و بار ذلت و عقب ماندگی را از دوش خود به زیر اندازند!»

·    (دن سیائوپینگ،‌ «آثار منتخب»، ۱۹۹۲ ـ ۱۹۹۵، جلد ۳، ص ۲۲)

 

پ

 

۱

·    ثالثا حضرات یا مقوله ناسیونالیسم را غلط تعریف می کنند و یا اصلا تعریف نمی کنند.

 

۲

·    ناسیونالیست ها بالاخره کیانند؟

 

۳

·    آیا میان دفاع از شرف و عزت ملی، خودمختاری، استقلال فکری و عملی و ناسیونالیسم هار و تجاوزگر فرقی نیست؟

 

۴

·    اینجا ما علیرغم تشابه ظاهری، با دو موضعگیری کاملا متضاد مواجه می شویم:

·    موضعگیری اول تعمیم پذیر است، ولی موضعگیری دوم تعمیم پذیر نیست.

 

۵

·    به رسمیت شناختن شرف و عزت و خودمختاری یک ملت و مدافعه از آن، با به رسمیت شناختن شرف و عزت و خود مختاری ملل دیگر و مدافعه از آن انطباق مطلق دارد.

 

۶

·    در حالی که مقوله نژاد برتر با آن، مغایرت آشکار دارد و اصلا تعمیم پذیر نیست:

·    یک نژاد برتر فقط وقتی می تواند وجود داشته باشد، که نژاد پست تر و محکوم به خفت و بردگی وجود داشته باشد!

 

۷

·    قضیه مقوله ملت برگزیده، که جورج بوش (پسر) مرتب بر زبان می راند و بی پروا جزم (دگم) تازه ای را رواج می دهد، نیز از همین قرار است:

·    «ملت ما برگزیده خدا ست و رسالت تاریخی اش، عبارت است از اینکه سرمشق بشریت باشد

·    («انترناسیونال هرالد تریبون»،۸ ماه سپتامبر، ص ۷ )

 

۸

·    اینجا صحبت از یک عقیده منفرد و تک افتاده  نیست.

 

۹

·    رشته کلام را دست بیل کلینتون بدهیم:

·    «امریکا باید همچنان دنیا را رهبری کند!»

·    «ملت ما ملتی بی زمان است

 

۱۰

·    و اگر به جورج بوش (پدر) گوش دهیم:

·    «من در امریکا ملت رهبری را می بینم.

·    تنها ملتی را می بینم که نقش ویژه ای در جهان به عهده دارد

 

۱۱

·    و اگر پای منبر کیسینجر بنشینیم:

·    «وظیفه رهبری جهان، در ذات ایالات متحده امریکا ست!»

·    (لوسوردو، «فرار از تاریخ»،  ۲۰۰۰، ص ۲۳)

 

 

 

فرار از تاریخ

 

۱

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/1884

 

۲

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/1885

 

۳

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/1886

 

۴

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/1887

 

۵

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/1888

 

پایان


ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر