دربارهٔ مسئلهٔ دیالکتیک
ولادیمیر ایلیچ لنین
«نامۀ مردم»،
شمارۀ ۱۱۴۶
( ۱۳ دی ۱۴۰۰)
تحلیلی
از
شین میم شین
شکافتن یک کل واحد و شناختن اجزای متناقض آن
(نقل قول از فیلون دربارهٔ هراکلیت را در آغاز بخش سوم، «دربارهٔ شناخت»، در کتاب لاسال دربارهٔ هراکلیت ببینید۱)
همانا جوهر
(یکی از «اجزای اساسی»، یکی از مشخصهها یا ویژگیهای اصلی، اگر نگوییم اصلیترین مشخصه یا ویژگی) دیالکتیک است.
هگل۲ نیز موضوع را دقیقاً به همین صورت طرح میکند
(ارسطو۳ در رسالهٔ متافیزیک [مابعدالطبیعه] خود مدام با این [مقوله] کلنجار میرود و با هراکلیت و اندیشههای هراکلیتی مبارزه میکند).
۱
آنچه که مترجم برای فضلفروشی خرده بورژوایی در پارانتز قرار می دهد،
نوعی پارازیت است
و
به
تخریب انسجام فکری یاد داشت لنین منجر می شود.
خواننده
باید از این پارانتزها صرفنظر کند
تا
اندیشه مورد نظر
قابل تأمل باشد:
۲
شکافتن یک کل واحد و شناختن اجزای متناقض آن
همانا جوهر دیالکتیک است.
هگل
نیز موضوع را دقیقاً به همین صورت طرح میکند
معنی تحت اللفظی:
جوهر (ماهیت) دیالک تیک
عبارت است از تجزیه هر کلی به اقطاب متضادش و شناخت شان.
این ادعا و برداشت لنین
حاوی ایرادی اساسی است.
بدین طریق
اوبژکتیویته (عینیت) دیالک تیک
یعنی
خصلت عینی ساختار دیالک تیکی همه چیز هستی
از ذره تا کاینات
فراموش می شود
و
سوبژکتیویته دیالک تیک
یعنی
خصلت ذهنی آن
برجسته می گردد.
این تصور پیش می آید
که
جوهر دیالک تیک عبارت است از تجزیه هر کلی به اقطاب متضادش و شناخت شان.
دیالک تیک
اما
ذاتی همه چیزها، پدیده ها، روندها و سیستم های هستی به طور کلی (طبیعت، جامعه، تفکر)
است.
بی اعتنا به اینکه بشر باشد و یا نباشد.
تجزیه بکند و یا نکند.
بشناسد و یا نشناسد.
مثال:
هر اتم
دیالک تیکی از پروتون و الکترون
است.
ما
اتم
را
به
دو قطب مثبت و منفی اش
تجزیه نمی کنیم.
اتم
ذاتا
ساختار دیالک تیکی دارد.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر