۱۴۰۰ بهمن ۹, شنبه

مائوئیسم و رسالت تاریخی طبقه کارگر (۵۲)

  [Mao Zedong] 

پروفسور دکتر  رولف ماکس

(۱۹۷۵)

برگردان

شین میم شین

فصل پنجم

رابطه منفی و خصمانه مائوئیسم

با

 رسالت تاریخی طبقه کارگر

مطابقت محتوای اجتماعی سیاست داخلی نیروهای گرد آمده دور مائوتسه تونگ 

با

سیاست خارجی آنها.

ادامه 

 

 

۱۳۳

·    دستاوردهای مادی و اجتماعی طبقه کارگر و کلیه زحمتکشان چین در مجموع از سال ۱۹۵۸ تا سال ۱۹۶۵ نه فقط توسعه  نیافته اند، بلکه به دلیل کورس مائوئیستی، محدود گشته اند و بخشا از بین برده شده اند.

 

۱۳۴

·    متمایزیت و ناهمگونی درونی طبقه کارگر چین در این دوره (۱۹۵۸ ـ ۱۸۶۵) در مجموع افزایش یافته است.

 

۱۳۵

·    در پایان این دوره، طبقه کارگر چین «بنا بر ترکیب طبقاتی اش، به لحاظ پرولتریت کمتر از قبل گشته است.»

·    (لنین، «مجموعه اثار»، جلد ۳۳، ۱۹۷۱، ص ۲۴۲)

 

۱۳۶

·    یعنی کمتر از سال های قبل از اجرای سیاست «جهش بزرگ به پیش» گشته است.

 

۱۳۷

·    موضع مائوئیست ها نسبت به طبقه کارگر چین، مطابقت خود را در موضع خصمانه آنان نسبت به طبقه کارگر بین المللی و نسبت به جنبش کمونیستی جهانی پیدا کرده است.

 

۱۳۸

·    رونق تمایلات مبتنی بر ابرقدرت طلبی مائوئیستی، تشکیل دهنده ریشه مشترک هم مقابله مائوئیسم با نقش جامعتی طبقه کارگر در چین و هم مقابله آنها با رسالت تاریخی این طبقه است.

 

۱۳۹

·    در این رابطه بوده که مائوئیست ها به سیاستی روی آورده اند که در جهت گسست چین از سیستم جهانی سوسیالیستی بوده است.

 

۱۴۰

·    در پی آن، طبقه کارگر چین، هر چه بیشتر از جنبش بین المللی کارگری جدا و ایزوله شده است.

 

۱۴۱

·    در سال های ۶۰ هرچه بیشتر روشن شد که نیت حضرات مائوئیست، کنار نهادن (در پارانتز قرار دادن) طبقه کارگر چین از روندی است که به طرز قانونمند پیش می رود و در جریان این روند، بخش های ملی این طبقه در کشورهای سوسیالیستی باید به لحاظ اجتماعی و ایده ئولوژیکی به هم نزدیک تر شوند.

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر