میراث
مهدی اخوان ثالث
(۱۳۰۷ ـ ۱۳۶۹)
پدر او
که
علی
نام داشت
یکی از سه برادری بود
که
از
فهرج در استان یزد
به
مشهد
کوچ کرده بود
و
از این رو
آنان
نام خانوادگی شان
را
اخوان ثالث
به
معنی برادران سهگانه
گذاشته بودند.
ویکی پیدیا
ویرایش و تحلیل
از
ربابه نون
۱
پوستینی کهنه دارم من،
یادگاری ژنده پیر از روزگارانی غبارآلود.
سالخوردی جاودان مانند.
مانده میراث از نیاکانم مرا،
این روزگارآلود.
معنی تحت اللفظی:
پالتوی کهنه ای دارم
که
یادگار پاره ـ پوره ای از روزگاران فرو رفته در غبار است.
پالتوی کهنه ای
است
که
فناناپذیر واره
است
و
از
نیاکانم
به
میراث مانده است.
۲
پوستینی کهنه دارم من،
یادگاری ژنده پیر از روزگارانی غبارآلود.
سالخوردی جاودان مانند.
مانده میراث از نیاکانم مرا،
این روزگارآلود.
منظور اخوان از پوستین کهنه
میهن
است.
میهن اخوان
واقعا
هم
تاریخ غرقه در غباری دارد.
میهن اخوان
تمدن بزرگی در پهنه زمین بوده است
و
به
اخوان
از
نیاکانش
به
میراث مانده است.
خوش
به
حالش.
۳
جز پدرم آیا کسی را می شناسم من،
کز نیاکانم سخن گفتم؟
معنی تحت اللفظی:
مگر من غیر از پدرم کسی را می شناسم
که
از
نیاکان خود
دم می زنم؟
این خودپرسی اخوان
در
بهترین حالت
ابلهانه
است.
نماینده هر نسلی
فقط و فقط
آخرین نمایندگان نسل قبلی
را
مادر و پدر خود
را
و
احیانا
مادر بزرگ و پدر بزرگ خود
را
تجربه می کنند.
۴
نزد آن قومی که ذرّات شرف در خانه خون شان
کرده جا را بهر هر چیز دگر، حتی برای آدمیّت، تنگ،
خنده دارد از نیاکانی سخن گفتن،
که
من گفتم.
جز پدرم
آری
من نیای دیگری نشناختم
هرگز.
نیز او چون من سخن می گفت.
همچنین دنبال کن تا آن پدر جدّم،
کاندر اخم جنگلی، خمیازه ی کوهی
روز و شب می گشت، یا می خفت.
معنی تحت اللفظی:
خنده دار است
از
نیاکانی
دم زدن
که
ذره ذره خون شان
از
جنس شرف
بوده
است
و
شرف شان
از
فرط غلظت و کثرت
حتی
اندکجایی برای آدمیت (هومانیته) باقی نگذاشته بوده است.
من
غیر از پدرم
نیای دیگری
را
تجربه نکرده ام و نشناخته ام.
پدرم و جدم و پدرجدم
که
در
اخم جنگلی و خمیازه کوهی
زندگی می کرد،
هم
بسان من بوده اند.
این مزخرفات
را
فقط
می توان
به
صورت شعر
و
یا
با
اندکی تخفیف
به
صورت نثر شعرگونه
سر هم بندی کرد.
چون
شعر در طویله ایران در طول زمان
نسبت به هر نوعی از انتقاد
رویین تن
شده است.
شعرا
به
هر علت و دلیلی
نه
فقط
از
«هر تعلق»
بلکه
از
هر پاسخگویی و احساس مسئولیت و منطق و برهان و شرم و حیا
«آزاد»
اند.
اگر اخوان این مزخرفات را به صورت نثر می نوشت
به
خمپاره پرخاش
بسته می شد.
در هر صورت
کسی
که
از
نیاکان ایدئال ماورای بشری اش
کمترین خبری نداشته،
مدعی
شرفمندی مطلق خون آنان
شده است.
ادعای جریان این خون مطلقا متشکل از شرف در رگ نیاکان خویش
اما
به
چه معنی است؟
آیا
ما
با
اخوان توده ای
سر و کار داریم
و
یا
با
اخوان المسلمین؟
بالاخره
این
اخوان
روزی روزگاری
توده ای
بوده است
و
یا
از
همان ایام
نیچه ای
بوده است؟
یادمان نرود
که
مفهوم زیستن در اخم جنگلی و خمیازه کوهی
فوق العاده زیبا ست.
ایکاش
نقاش بودیم
و
چنین تصوری
را
می توانستیم تصویر کنیم.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر